۱۳۹۱ آبان ۲۹, دوشنبه

برگزاری دادگاه امدادگران کمپ سرند









دادگاه امدادگران کمپ سرند با حضور ۱۸ تن از متهمین پرونده صبح امروز در شعبه ۱ دادگاه انقلاب تبریز برگزار شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، صبح امروز ۲۹ آبان ماه دادگاه ۲۱ تن از امدادگران کمپ سرند در شعبه ۱ دادگاه انقلاب تبریز به ریاست قاضی رحیم حملبر که ریاست دادگاه انقلاب تبریز را نیز بر عهده دارد برگزار شد.
در طی این جلسه که ۱۷ تن از متهمین حاضر بودند فرید روحانی به نیابت از همه دفاعیه‌ای را قرائت کرد که متن کامل آن در زیر می‌آید.
گفتنی است، نوید خانجانی که هم اکنون در زندان رجایی شهر کرج بسر می‌برد، جهت دفاع از اتهامات وارده به تبریز انتقال نیافت و همچنین بهرام شجاعی، واحد خلوصی و محسن سامعی نیز در طی جلسه غیبت داشتند و احتمالا حکم ایشان بصورت غیابی صادر خواهد شد.
در جلسه دادگاه بغیر از دفاع جمعی که توسط فرید روحانی قرائت شد، تک تک متهمین و وکلایشان نیز به دفاع از خود پرداختند و قاضی حملبر وعده داد که تا ۱۰ روز دیگر حکم خود را در مورد متهمین صادر خواهد کرد.
این امدادگران که برای کمک به مردم زلزله زده آذربایجان شرقی به این منطقه سفر کرده بودند و اکنون با اتهاماتی همچون تجمع به قصد اقدام علیه امنیت ملی و تهدید بهداشت عمومی و تمرد از دستور پلیس روبرو می‌باشند روز اول شهریور سال جاری توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند و در هنگام بازداشت مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.
اسامی شرکت کنندگان در این جلسه دادگاه عبارت بودند از فرید روحانی، شایان وحدتی، سیدحسین رونقی ملکی، سیدحسن رونقی ملکی، بهروز علوی، حمیدرضا مسیبیان، مسعود وفابخش، هومن طاهری، سپهر صاحبان، دانیال حسنی، علی محمدی، مرتضی اسمائیل‌پور، محمد ارجمندی راد، محمداسمائیل سلمان‌پور، محمدامین صالحی، میلاد پناهی‌پور و امیر روناسی.
متن کامل دفاعیه جمعی را در زیر می‌خوانید:
ریاست محترم دادگاه انقلاب تبریز
جناب آقای حمل‌بر
اینجانبان متهمین پرونده کمپ امدادرسانان زلزله آذربایجان شرقی در حالی به محکمه دادگاه انقلاب اسلامی نشسته‌ایم که با گذشت بیش از سه ماه از بازداشتمان در شامگاه یکم شهریور ماه، عاجز از یافتن حتی یک ماده حقوقی که ستم رفته بر ما را توجیه کند، نه تنها دفاعیه بلکه رنجنامه خود را خدمت آن مقام محترم تقدیم می‌داریم.
در ابتدا در خصوص اتهامات تفهیم شده نکاتی را به عرض می‌رسانیم، باشد که پاسخی برای معمای لاینحل برخوردهایی که در این مدت با خود دیده‌ایم بیابیم. در اینجا در حالی کمک به زلزله زدگان و دستگیری از مردم مصیبت زده به ((مشارکت در تهدید بهداشت عمومی))، ((مشارکت در اجتماع وتبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور)) و ((مشارکت در تمرد از دستور مامورین)) تعبیر شده است که حتی یکی از اعمال ما ربطی به اتهامات مطروحه و مفاد قانونی مندرج در قانون مجازات اسلامی ندارد.
دادستان محترم در حالی بر تجمع بیش از سی نفره امدادگران در چندین قسمت از کیفرخواست اشاره می‌کند که گویی مقام قضایی ایشان چنان تاثیری بر آن مقام محترم گذارده که بی‌شک خیل عابران پیاده در سطح شهر را نیز تبانی کنندگان علیه امنیت فرض می‌کند؛ در غیر این صورت چه دلیل موجهی برای وجود چنین ظنی نسبت به حاضرین در مناطق زلزله زده وجود دارد؟
در کیفرخواست صادره برای اینجانب در حالی از وجود سیم کارت‌های گوناگون برای مخابره اطلاعات تقریر شده است که گویا مولف کیفرخواست صادره حتی پیش از وقوع ضایعه آذربایجان تا به حال پا به مناطق به گفته خودشان ((حوزه خواجه)) نگذاشته‌اند تا دست کم کوچک‌ترین آگاهی از وضعیت آنتن دهی در خصوص خطوط تلفن همراه داشته باشند. از سایر عناوین مطروحه از جمله طرح ((فلسفه وجودی سایت فیسبوک به عنوان تارنمایی خبری که توسط کشور آمریکا جهت کمک به مخالفین نظام طراحی شده است!!)) می‌گذریم چرا که قاعدتا ریاست محترم دادگاه از نظر مقام رهبری در خصوص عضویت صرف در تارنمای فیسبوک اطلاع دارند که ایشان در آخرین استفتاء در این خصوص آنرا بلا مانع دانستند، که این اظهار نظر در پایگاه اینترنتی ایشان نیز موجود است.
تبانی در کمک رسانی عجیب‌ترین عنوانی است که به ذهن هر شهروند انسان‌دوستی خطور می‌کند. به راستی چه تصوری از جوانان این مرز و بوم، دستگاه امنیتی و قضایی استان آذربایجان شرقی را به چنین نگاه و سو ظنی رهنمون کرده است؟
جناب قاضی
تن‌ها گناه ما این بوده است که هرگز سقف خانه‌هایمان را از سقف خانه‌های هموطنان آذریمان استوار‌تر ندیده‌ایم، تنها گناه‌مان این بوده است که نه چشمانمان را سیاه‌تر و نه خونمان را از خون هموطنان آذریمان رنگین‌تر نیافته‌ایم...
همواره از خود می‌پرسیم حکایت برخوردهای دستگاه امنیتی و قضایی استان آذربایجان شرقی رسمی متداول در کل میهن است یا شیوه‌ای مخصوص به خطه غرب کشور؟
اگر این مقدر الهی روزی گریبان‌گیر هر کدام از ما امدادگران کمپ سرند و شما در خانه و کاشانه‌مان می‌شد آیا راضی می‌شدید دستگاه‌های اطلاعاتی با متهم ساختن امدادرسانانی که به یاری ما شتافته‌اند اقدام خیرخواهانهٔ آنان را اقدام علیه امنیت کشور تعبیر و چنین برخورد قهرآمیزی با آن‌ها داشته باشند؟
بی‌شک فضای حاکم بر موقعیتی بحرانی که پس از هرگونه بلای طبیعی بر منطقه‌ای بوجود می‌آید اولویت‌هایی را برای هر نهاد امدادرسان دولتی یا مردمی تعریف می‌کند تا روند امداد رسانی هرچه بهتر و سریع‌تر صورت پذیرد. شاید اولویت نهادهای دولتی تنها تبلیغات تلویزیونی و تلاش برای رساندن کمک‌ها به منطقه باشد، اما همین نهاد‌ها راچه می‌شود که نصب اولین توالت‌های صحرایی پس از دست کم پانزده روز در روستاهای مناطق زلزله زده صورت می‌گیرد؟ بی‌شک اخذ مجوز از ارگان‌های دولتی استان با وجود چنین فضایی جز در اولویت‌های آخر امدادرسانی قرار نمی‌گیرد، زیرا تصور اینکه صف دستان در انتظار یاری را‌‌ رها کنیم و زمانی را که می‌توان برای کمک به دستگیری حتی یک نفر صرف کرد‌‌ رها کرده و توان خود را هزینه بالا و پایین کردن ادارات استان نماییم نیز دور از ذهن است...
رسم متداول در تمام دنیا بسیج عمومی آحاد مردم به قصد پیشبرد هرچه بیشتر روند کمک رسانی در مناطق خسارت دیده است؛ مگر نه اینکه رسانه‌های دولتی از جمله صدا و سیما از روز اول وقوع ضایعه با پخش فراخوان از ملت همیشه در صحنه خواستند تا بار دیگر افتخار ایرانی بودن را به رخ بکشند؟ ریاست محترم دادگاه، دستگاه امنیتی استان تحت چه عنوانی ما شهروندان ایرانی را جدای از ملت دانسته است؟ مبادا این رویداد تنها مجالی برای به رخ کشیدن توان دو نهاد دولتی تبدیل شده باشد...
در کیفرخواست صادره، اینجان مجرم، تبه‌کار، ضدانقلاب، و ((امنیتی)) خوانده شده‌ایم، سوال اینجاست که سابقه حقوقی حاضرین دادستان محترم را به رسیدن چنین نتیجه درخشانی رهنمون کرده و یا صرف اعتقاد به دیانت بهایی چنین تصویری را نزد آن مقام محترم متصور گردانده؟ از ایشان می‌پرسیم در کجای دنیایی که مدعی برنامه ریزی جهانی برایش هستیم برای نجات همنوعان نیاز به دریافت مجوز دولتی و اخذ عدم سوء پیشینه کیفری وجود دارد؟ در کجای دنیایی که خود را صاحب آزاد‌ترین و مستقل‌ترین دستگاه قضاییش می‌خوانیم عبارت ((القای رهنمودهای حقوقی لازم برای فرار از قانون)) که در کیفرخواست ذکر شده، بار حقوقی و کیفری دارد؟
ما تنها به عنوان بخشی از شهروندان جوان ایرانی، زخم نشسته بر وجود آذربایجان را جراحتی بر وجود خود دانستیم...
جناب قاضی،
در شامگاه یکم شهریور ماه ضربات مشت، لگد، باتوم، شوکر و هتاکی‌های بی‌حد و حساب را متحمل شدیم، حال در ‌‌نهایت تعجب ما به تمرد از دستور مامور و حتی ضرب و شتمی که منجر به مصدومیت آنان گردیده متهم شده‌ایم؛‌ای کاش دادستان محترم دست‌کم عنوان می‌کردند که این تمرد نسبت به مامورین کدام نهاد صورت گرفته است؟...
با گذشت بیش از سه ماه هنوز نمی‌دانیم بازداشت اینجانبان با کدام حکم قضایی، به دستور چه نهادی، توسط کدام ارگان و به چه بهانه‌ای صورت گرفته است...
در حالی که با ورود بیش از صد نفر مامورین تا دندان مسلح لباس شخصی روبرو شدیم چگونه توانسته‌ایم کسی را ضرب و شتم کنیم که هنوز خود از آن بی‌خبریم...
از ریاست محترم دادگاه تقاضامندیم تا ضمن پیگیری روند بازداشت اینجانبان مامور مصدوم شده را به دادگاه فراخواند تا اذهان اینجانبان و حضرت عالی اندکی نسبت به آنچه در کیفرخواست مطرح شده روشن‌تر شود...
جناب قاضی
شکایت ما اگر چه بر بازداشت غیرقانونی، ضرب و شتم، توهین‌های مکرر به مقدسات اقلیت‌های مذهبی حاضر، فحاشی‌های ناموسی و نگهداری در میان مجرمین خطرناک زندان تبریز پا بر جاست اما در ابتدا سوال دیگری را خدمت شما مطرح می‌کنیم؛ جایگاه قانون در کشوری که کمک به زلزله‌زدگان به ((اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور)) تعبیر می‌شود و کیفرخواست متهمین به اقدام علیه امنیت ملی به مخلوط الکل و آبمیوه در شیشه‌های نوشابه! و روابط به اصطلاح نامشروع دختر و پسر خلاصه می‌شود کجاست؟ امیدواریم که قاضی محترم ما را در رسیدن به پاسخ این سوال یاری دهد چرا که بیگمان یافتن جوابی جهت این مسئله لاینحل، کمک شایانی به یافتن ماده قانونی برای ادامه دفاعیه‌مان نماید...
به کجا رسیده‌ایم که فقدان علل مادی و معنوی جرمی رخ نداده، دستگاه امنیتی کشور را به نگارش چنین مثنوی‌ای وا داشته است؟
ای بسا رنج‌ها که ملتی سال‌هاست به زندگی با آن‌ها خو کرده است...
فقر، فساد، فحشا و مشکلات اقتصادی از یک سو، و فشار مضاعف بر نخبگان جامعه را از سویی دیگر نادیده می‌گیرند و کوچک‌ترین همدلی دلسوز‌ترین منتقدان را به بزه تعبیر می‌کنند...
از شرح و تفسیر بیشتر آنچه بر همگان روشن است می‌کاهیم تا روایتی از زلزله آذربایجان خدمتتان تقدیم داریم، باشد که اگر وجدان بیداری در این محکمه نشسته است و روحی انسان‌مدار در این دادگاه حضور دارد، خود فریاد وامصیبتا سر دهد، که شانه‌های ما دیگر توان به دوش کشیدن این درد را ندارد. در رابطه با آنچه امروز در ورزقان می‌گذرد و چادرهایی که چندی پیش در اهر به بهانه سیل، خانه‌های روی آب شدند و کودکانی که امروز در هریس، نیمکت‌های مدرسه نداشته‌شان را به امید گرمایی دست نیافتنی، به آتش می‌کشند، گزارش‌ها و اخبار صدا و سیمای ملی و خبرگزاری‌های دولتی کافیست. دوستداریم بدانیم اشک‌های اولین مادر داغ‌دیده ضایعه آذربایجان قلب چه کسانی را به درد آورده و ما چرا باید از کنار آن می‌گذشتیم؛ خنده‌های محو یتیمان امروز آذربایجان و دست‌های بی‌جان زیر آوار با شما چه کرد که نباید با ما می‌کرد؟
جناب قاضی
دوست داشتیم به‌‌ همان اندازه که به عنوان متهم در این محکمه قضاوتمان می‌کنید حقمان را به عنوان شاکی نیز به رسمیت می‌شناختید. اگر اعتقاد به بهائیت، سابقه اتهامات سیاسی و نگاه انتقادی به آنچه امروز بر میهنمان می‌گذرد ما را از این حق سلب می‌کند حرفی نیست... اما آگاه‌مان کنید تا اگر مایی که در جستجوی عدالت در این محکمه قضاوت می‌شویم راه را به اشتباه آمده‌ایم زین پس همه چیز را به محضر عدالت حق واگذار کنیم.
در آخر این نکته را ذکر کنیم که آموخته‌ایم و در ذهن خود تکرار می‌کنیم که "امروز انسان کسی است که به خدمت جمیع من علی الارض قیام نماید."

بیانیه ۵ تن از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ اوین درخصوص ستاربهشتی








 پنج زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین در بیانیه‌ای که درباره مرگ ستار بهشتی نوشته شده، مرگ این وبلاگ نویس را محکوم نمده‌اند.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، این زندانیان محبوس در اوین در بخشی از بیانیه خود خاطرنشان کردند: درپی افشاگریهای برحق زندانیان سیاسی راجع به شهادت ستار، رژیم منفور، ناکام و ناتوان از سرپوش گذاشتن بر جنایت خویش، دنبال سناریو سازی‌های انحرافی و خلاف واقع برای توجیه این جنایت و افزایش فشار بر زندانیان سیاسی است، که جز رسوایی بیشتر برای جنایتکاران، حاصلی نخواهد داشت.
متن کامل این بیانیه که در اختیار هرانا قرار گرفته به شرح زیر است:
بیانیه ۵ تن از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ اوین درخصوص شهادت مظلومانه ستاربهشتی
بنام خدا و به خون شهیدان و پاکان
بنام خون ستار
جوان غیور، ستار قهرمان جان بداد و پایداری ازاینجان ما جان گرفت، اورا کوفته وزخمی و مضطرب تحویل بند ۳۵۰ اوین دادند، وارد اتاق که شد، با فروتنی و هیجان گفت: "فقط یک روز اینجا هستم، فردا می‌برندم، قاضی برایم ۱۰ روز دیگر بازجویی دراختیار پلیس فتا نوشته"، ستار ادامه داد: "دروبلاگم اززندانیان سیاسی اوین و گوهر دشت (رجایی شهر) دفاع کرده‌ام به ویژه از محکومین به اعدام بسیار یاد کرده‌ام، چه خوب شد که چهره‌های آشنای شما را از نزدیک دیدم، کاش گوهر دشتی‌ها را هم می‌دیدم، همه‌تان را دوست دارم". عشق به توده‌های محروم درچشمانش موج می‌زدو چهره معصومش تجلیگاه صدق و فدا بود. ستار ادامه داد، "خیلی شکنجه شدم، آویزانم کردند، به سر و شکمم می‌کوبیدند، فحش و توهین و ضرب و شتم بود که می‌بارید، بدنم دردمی کند، بازهم فردا به پلیس فتا می‌برندم، بگویید چکارکنم که زیر شکنجه طاقت بیاورم، به مادرم گفته‌ام که اگر من شهید شدم، غصه دار نباشیدو افتخارکنید." روز بعد را به یاد می‌آوریم، زمانی که بلندگو نام ستار را برای انتقال صداکردو او کف اتاق نشسته و روی برگه دولتی شکایت نامه‌اش را می‌نوشت ودرپایان خواست تا برایش به امضاء گواهی کردیم، هنگام خروج از اتاق گفت: "دعاکنید طاقت بیاورم."
چند روز بعد خبر شهادت ستار را شنیدیم. شرمسار از زنده بودن خویش، بند ۳۵۰ فرورفته دربهت، حال و هوای دیگری گرفت.
القصه دراین زمانه با صد فرهنگ یک کشته بنام به زصد زنده به ننگ
ستار‌ای فرشته سمایی که به آسمان تاختی، خونت پیام اتحاد داد. پیام اعتراض به شکنجه و سرکوب، پیام وفای به عهد تا آخرین نفس.
درپی افشاگریهای برحق زندانیان سیاسی راجع به شهادت ستار، رژیم منفور، ناکام و ناتوان از سرپوش گذاشتن بر جنایت خویش، دنبال سناریو سازی‌های انحرافی و خلاف واقع برای توجیه این جنایت و افزایش فشار بر زندانیان سیاسی است، که جز رسوایی بیشتر برای جنایتکاران، حاصلی نخواهد داشت.
خون ستار می‌جوشد ایران می‌خروشد
مجید اسدی –غلامرضا خسروی – اصغر قطانی- علی معزی - اسداله هادی

تجمع كارگزاران مخابراتي مقابل مجلس








 کارگران مخابراتی با تجمع مقابل مجلس شورای اسلامی ضمن تاکید بر انعقاد قرارداد مستقیم کار با شرکت مخابرات و حذف پیمانکاران واسطه‌ای خواستار اجرای مصوبه مجلس در این زمینه شدند.
به گزارش جام جم آنلاین، نمایندگان مجلس شورای اسلامی بر اساس مصوبه‌ای دولت را ملزم کردند تا با انعقاد قرارداد کار بر اساس قانون کار با کارگزاران مخابرات روستایی آن‌ها را بیمه کنند.
ظاهرا این مصوبه مجلس تاکنون اجرا نشده است و به همین دلیل کارگزاران مذکور مقابل مجلس تجمع کردند.
تجمع کنندگان علاوه بر تاکید بر اجرای این مصوبه مجلس خواستار انعقاد قرارداد مستقیم کار بر اساس قانون کار با شرکت مخابرات و حذف شرکت‌های پیمانکاری هستند. تعداد تجمع کنندگان نزدیک به ۶۰ نفر است که بصورت آرام مقابل در شمالی مجلس حضور دارند.

ممانعت مسئولین زندان از ملاقات شاهرخ زمانی با دخترش








 مسئولین زندان رجایی شهرکرج از ملاقات شاهرخ زمانی زندانی سیاسی این زندان با دخترش ممانعت به عمل آوردند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز پنج‌شنبه ۲۵ آبان ماه که دختر شاهرخ زمانی برای ملاقات باوی به زندان رجایی شهر کرج مراجعه کرده بود، با ممانعت مسئولین زندان از انجام ملاقات روبرو شد.
شاهرخ زمانی زندانی سیاسی سالن ۱۲ بند ۴ زندان رجایی شهرکرج می‌باشد، که به جرم فعالیتهای کارگری و سندیکایی در دی ماه سال ۱۳۹۰ به همراه دیگر فعال کارگری محمد جراحی برای اجرای محکومیت ۱۱ سال خود بازداشت شد.
این فعال کارگری پیش‌تر و در تاریخ هفدهم خردادماه سال ۹۰ توسط نیروهای امنیتی در تبریز بازداشت و در تاریخ بیست و هفتم مهرماه، با تودیع وثیقه دویست میلیون تومانی به صورت موقت از زندان آزاد شد.

بهروز قبادی، برادر بهمن قبادی بازداشت شد








بهمن قبادی، کارگردان ایرانی از بازداشت بهروز قبادی، برادرش خبر داد.
بهمن قبادی در گفت‌و‌گو با شبکه تلویزیونی صدای آمریکا گفت: برادرم و دو دوستش چند روز است که ناپدید شده‌اند و در پیگیریهایی که داشته‌ایم دادستانی سنندج از بازداشت وی خبر داده است.
به گفته بهمن قبادی برادرش از سنندج عازم تهران بوده و قصد سفر به گرجستان را داشته است. وی با بیان اینکه دلیل بازداشت برادرم اتهامات امنیتی بوده است افزود: این اتهامات کذب است چرا که برادرم تنها کار فیلمسازی می‌کرده است.
بهمن قبادى، کارگردان سر‌شناس ایرانی، آخرین ساخته خود به نام "فصل کرگدن" را به صانع ژاله و فرزاد کمانگر تقدیم کرده بود.
صانع ژاله، فعال کرد و دانشجوی دانشگاه هنر تهران بود که در روز ۲۵ بهمن سال ۸۹ و درجریان راهپیمایی اعتراضی مردم ایران به ضرب گلوله نیروهای امنیتی جان باخت. فرزاد کمانگر نیز زندانی سیاسی کرد بود که اعدام شد.

یک سال زندان برای ۸ تن از پیروان مکتب قرآن








 برای ۸ تن از پیروان مکتب قرآن در شهرستان موچش، یک سال حبس تعلیقی صادر شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، پس از ۲۵ روز بازداشت، روز چهارشنبه ۹۱/۸/۲۴ تعداد ۸نفر از اعضای مکتب قرآن موچش که به اتهام پخش اطلاعیه شورای مدیریت مکتب قرآن، در مورد ممنوع التدریسی ۲۵ نفر ازمعلمان ودبیران مکتب قرآنی بازداشت شده بودند با صدور حکم یک سال زندان تعلیقی، از زندان آزاد شدند.
عطاء الله محمدیان، اسدالله ساعدموچشی، عابدین ساعدموچشی، مهدی ساعدموچشی، علی‌محمد ساعدپناه، فردین ساعدموچشی، صابر ایوبی و حامد اوسطی روز یکشنبه ۹۱/۷/۳۰ بازداشت شده بودند.
مکتب قرآن، مدارسی دینی بود که در مناطق اهل سنت ایران توسط علامه احمد مفتی‌زاده بنیان گذاری شد. این مدارس دینی که ابتدا درسال ۱۳۵۶ در سنندج و مریوان به صورت مدرسه قرآن تاسیس گردید، بعد‌ها به مکتب قرآن تغییر نام و به صورت یک حرکت دینی در منطقه اهل سنت غرب کشور در آمد.

بازگشت مجدد ابوالفضل عابدینی نصر، روزنامه نگار به اوین








ابولفضل عابدینی نصر، روزنامه نگار در بند خوزستانی پس از گذشت دو روز مجددا به بند ۳۵۰ زندان اوین بازگشت.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، این زندانی سیاسی به دلیل ادای شهادت در خصوص شکنجه‌های ستار بهشتی به بازپرس پرونده ستار بهشتی جهت تبعید به زندان کارون اهواز از بند ۳۵۰ زندان اوین خارج شده بود.

عابدینی در واکنش به تبعید خود اعلام کرده بود در صورت انتقال به زندان کارون دست به اعتصاب غذای خشک خواهد زد. وی به دلیل فعالیت‌های حقوق بشری و ارتباط با رسانه‌های برون مرزی به ۱۲ سال حبس تعزیری محکوم شده است.

تعدیل ۱۵۰ نفر از کارگران کارخانه فومن شیمی








 عضو کمیسیون اقتصادی مجلس از تعدیل ۱۵۰ نفر از کارگران کارخانه فومن شیمی خبر داد.
به گزارش ایلنا در فومن، ناصر عاشوری قلعه رودخانی وضعیت صنعت کشور را بحرانی دانست و دلیل این بحران را گرانی مواد اولیه، آب و حامل‌های انرژی دانست.
رئیس مجمع نمایندگان استان گیلان با بیان اینکه یکی از دلایل مشکلات صنایع چند برابر شدن نرخ مواد اولیه وارداتی به تبع نوسانات نرخ ارز است، گفت: به رغم این افزایش قیمت نهادهای اجرایی بر ثابت نگه داشتن قیمت اجناس تولیدی تاکید می‌کنند.
او ادامه داد: با وجود چند برابر شدن هزینه‌های تولید سازمان حمایت از مصرف کنندگان اجازه گران کردن محصولات تولیدی را به صنایع نمی‌دهد و در صورت تخلف آنان را جریمه و "نقره داغ" می‌کند.
به گفته عاشوری قلعه رودخانی، دولت نیز به دلیل عدم پرداخت سهم ۳۰ درصدی تولید در قانون هدفمندی یارانه‌ها، در افزایش هزینه‌های تولید تاثیر گذار بوده است اما در عین حال دست تولید کنندگان را در افزایش اجناس خود بسته است و در این شرایط دلالان و واسطه‌ها خود راسا اقدام به افزایش قیمت کالاهای مصرفی مردم می‌کنند.
عضو کمیسیون اقتصادی مجلس ادامه داد: شرایط حاضر برای صنعتگران کشور بحرانی می‌دانیم و باید سیستم بانکی به داد تولید کنندگان برسد و از طرفی نیز سازمان حمایت از مصرف کنندگان واقعیت‌ها را ببیند و به تولیدکنندگان مجوز رشد پلکانی (و نه یکباره) نرخ اجناس خود را بدهد.
معاون اسبق وزیر بازرگانی، از تهدید اشتغال به تبع بحران صنایع خبر داد و در حکم نمونه به تعدیل ۱۵۰ کارگر فومن شیمی اشاره کرد. او همچنین افزود: تولید برای صنعتگران در شرایط فعلی صرفه اقتصادی ندارد. به طور نمونه یک واحده تولید کننده پارچه به نام "مهتاب بافت" واحد خود را تعطیل کرده بود اما با خواهش و دخالت ما و فرماندار، با اکراه این واحد تولیدی بازگشایی شد و اکنون نیز با دشواری مشغول تولید است.

جلوگیری از ورود یک فعال کارگری به کارخانه در پی اعتصاب کارگران








 به دنبال شروع اعتصاب روز شنبه در کارخانه نورد لوله صفا که پس از ۵ ساعت با تعهدات کارفرما مبنی بر پرداخت دستمزد معوقه کارگران پایان گرفت. حراست کارخانه از ورود محمد رئوف به کارخانه جلوگیری بعمل آورد و وی در این رابطه شکایتی را تسلیم اداره کار شهرستان ساوه کرد.
به گزارش تارنمای اتحادیه آزاد کارگران ایران، محمد رئوف از جمله کارگران با سابقه و رسمی کارخانه نورد لوله صفا است که از دو سال پیش به همراه دیگر همکارانش خواهان اجرای قانون مشاغل سخت و زیان آور در این کارخانه شده است.
در پی تلاشهای وی و دیگر همکارانش بود که چند ماه پیش اداره کار اراک رای به اجرای این قانون در برخی از قسمت‌های این کارخانه داد اما کارفرما زیر بار نرفت و به رای صادره اعتراض کرد. به همین دلیل روز شنبه گذشته بار دیگر بازرسانی از اداره کار ساوه و اراک به کارخانه آمدند تا دست به بازرسی مجدد بزنند.
بر اساس این گزارش از آنجا که کارفرما از آمدن بازرسان در روز شنبه اطلاع داشت دستور به خاموشی بسیاری از دستگاه‌ها داد اما پس از حضور بازرسان در محل کارخانه، بسیاری از کارگران و منجمله محمد رئوف به آنان اعلام کردند کارفرما تعمدا دستور به خاموشی دستگاه‌ها داده است تا جلو اجرای قانون مشاغل سخت و زیان آور در کارخانه را بگیرد.
کارخانه پروفیل ساوه و نورد لوله صفا متعلق به رستمی صفا، سال هاست کارگران خود را با آزمایشات پزشکی برای احراز سلامتی آنان به کار می‌گیرد اما از آنجا که اکثریت کارگران این کارخانه با قرارداد موقت به کار گرفته می‌شوند پس از چندین سال کار و به محض اینکه دچار بیماری‌های ریوی، دیسک کمر، بیماری‌های شنوایی و آرتروز زانو می‌شوند از تمدید قرارداد آن‌ها سرباز می‌زند و به این ترتیب این کارگران که تعداد آن‌ها از سال‌ها پیش تاکنون به صد‌ها نفر می‌رسد پس از ۱۰ الی ۲۰ سال کار در این کارخانه و در حالیکه دچار معلولیت‌های جسمی شده‌اند بدون بهره‌مندی از کمترین حق و حقوقی از کار خود اخراج می‌شوند.
محمد رئوف از جمله این کارگران است که هم اکنون دچار آرتروز شدید زانوست. وی از آنجا که از جمله معدود کارگران رسمی این کارخانه می‌باشد به همراه دیگر همکارانش با شکایت به اداره کار ساوه و اراک، خواهان اجرای قانون مشاغل سخت و زیان آور در این کارخانه شده است اما در حالی که هنوز این تلاش به ثمر ننشسته است و محمد به دلیل آرتروز شدید زانو با عصا به سختی قادر به راه رفتن است امروز از سوی کارفرما به کارخانه راه داده نشد تا وی نیز همچون صد‌ها کارگر این کارخانه که پس از ۱۰ الی ۲۰ سال کار و زحمت دچار معلولیت‌های جسمی شده‌اند با درد و رنج معلولیت و توام با فقر و فلاکتی دهشتناک متضمن سودهای میلیاردی برای کارفرمای این کارخانه شود.
اما سرنوشت محمد و دیگر کارگران شاغل کنونی کارخانه نورد لوله صفا با تلاشهایی که وی و همکارانش کرده‌اند به یقین طور دیگری رقم خواهد خورد و کارگران با عقب راندن کارفرما، موفق خواهند شد اجرای قانون مشاغل سخت و زیان آور در این کارخانه را عملی کنند.

بررسی پیشنهاد دیدار با خانواده ستار بهشتی در کمیسیون امنیت‌ملی








 رئیس کمیته امنیت مجلس از بررسی پیشنهاد دیدار با خانواده ستار بهشتی در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس خبر داد.
محمدرضا محسنی ثانی در گفت‌وگو با خانه ملت، از نهایی شدن پرونده بررسی چگونگی درگذشت ستار بهشتی (وبلاگ نویس) در روز چهارشنبه این هفته خبر داد.
نماینده مردم سبزوار، جوین، جغتای و خوشاب در مجلس شورای اسلامی توضیح داد: با توجه به اینکه در پرونده ستار بهشتی که از سوی نیروی انتظامی و دستگاه قضایی تنظیم شده، گفت‌وگو با خانواده این وبلاگ نویس موجود است، ضرورتی برای این کار ندیدیم.
وی ادامه داد: به هر حال این پیشنهاد در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس بررسی می‌شود و تلاش می‌کنیم تا دیداری با خانواده بهشتی داشته باشیم.

ممانعت از ورود زنان بر سر مزار آیت‌الله منتظری








 ظهر امروز و در سالگرد درگذشت آیت‌الله حسینعلی منتظری ماموران امنیتی با حضور گسترده از ورود زنان بر سر مزار آیت‌الله منتظری جلوگیری کردند.
بنا به گزارش تارنمای جرس، در سالگرد درگذشت آیت‌الله حسینعلی منتظری و در حالیکه بر حسب تقویم حرم حضرت معصومه، بخشی از حرم که محل دفن وی در حرم در آنجا واقع است، از ساعت ۳۰:۱۳ تا۳۰: ۱۵ در اختیار زنان قرار داشت، ماموران امنیتی با حضور گسترده در محل حرم از ورود خانم‌های بیت منتظری و سایر خانم‌هایی که از شهرهای مختلف کشور به قصد زیارت و فاتحه خوانی بر سر مزار آیت الله منتظری در حرم حضرت معصومه حضور یافته بودند، جلوگیری کردند.
گفتنی است زنان بسیاری از هواداران منتظری امروز با حضور در حرم قصد گرامیداشت سالروز درگذشت آیت الله منتظری را داشته‌اند.

یک سال حبس برای همسر عبدالفتاح سلطانی







 معصومه دهقان، همسر عبدالفتاح سلطانی وکیل زندانی، به یک سال حبس تعلیقی و ممنوعیت خروج از کشور برای پنج سال محکوم شد.
به گزارش جرس، مائده سلطانی فرزند وی با بیان این خبر افزود: حکم یک سال حبس مادرم که توسط شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی صادر شده، به مدت پنج سال تعلیق شده است.
با گفته مائده سلطانی معصومه دهقان در دادگاه منجر به صدور حکم، حضور نداشته و دادگاه با حضور یکی از وکلای وی تشکیل شده است.
معصومه دهقان، دبیر بازنشسته آموزش و پرورش و همسر عبدالفتاح سلطانی وکیل دادگستری و عضو کانون مدافعان حقوق بشر، پیرو احضاریه‌ای که روز یازدهم تیر ماه دریافت کرده بود، صبح روز ۱۴ تیرماه سال گذشته به دادسرای اوین مراجعه کرده و در آن‌جا بازداشت شد.
دهقان، در سال ۲۰۰۹ که عبدالفتاح سلطانی برنده جایزه حقوق بشر شهر نورنبرگ آلمان شد، به جای همسرش که در آن زمان ممنوع‌الخروج بود، به آلمان رفت و اینجایزه را دریافت کرد.