۱۳۹۱ اسفند ۱۹, شنبه

قانون اساسی مردانه و نفی استقلال زنان در ایران / ائلچین حاتمی








"به مناسبت ۸ مارس روز جهانی زن"


تفکرات سنتی ناشی از احکام مردانه شریعت در سیستم حکومتی جمهوری اسلامی ایران از زمان تشکیل حکومت تا کنون به زنان از دید اخلاقیات مردسالارانه اسلامی نگریسته است. عوامل مطلق گرا و محافظه کاران دینی حکومت از طریق گنجاندن تعالیم مذهبی به عنوان قانون در نظام حقوقی کشور به بهانه اسلامی کردن جامعه، با ایجاد محدودیت‌های شغلی، تحکیم و تشدید تبعیضات با تصویب قوانین و مقررات مردسالار، تصویب قوانین سنتی مربوط به خانواده به نفع مردان، حجاب اجباری، تفکیک جنسیتی، باعث تنزیل موقعیت اجتماعی زن در خانه و اجتماع شده‌اند. نهاد‌های حکومت اسلامی ایران با اجرای فرامین مذهبی زن ستیز که مبنایی برای تعیین مناسبات حکومتی و اجتماعی در ایران می‌باشد باعث پایمال شدن حقوق زنان و سرکوب خواسته‌ها و مطالبات آنان هم در حوزه عمومی یعنی اجتماع و حوزه خصوصی یعنی زندگی شخصی و یا خانواده شده و قوانین مردسالار دولت ایران همچنین دست مردان جامعه را برای تحقیر و تضعیف جایگاه زنان باز گذاشته است. تبعیض همه جانبه علیه زنان از طرف دولت ایران نهادینه شده و حمایت می‌شود. قانون اساسی، قانون مدنی، قانون مجازات اسلامی و... مرد را از لحاظ حقوقی مقدم بر زن شمرده و حقوق مردان در قوانین حکومت به مراتب بیشتر از زنان می‌باشد.
مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی برای زنان نقش مادری تعریف کرده و نقش زنان در حوزه اجتماعی را نادیده گرفته است. در مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آمده است: «در ایجاد بنیادهای اجتماعی اسلامی‌، نیروهای انسانی که تاکنون درخدمت استثمار همه‌جانبه خارجی بودند هویت اصلی و حقوق انسانی خود را باز می‌یابند و در این بازیابی طبیعی است که زنان به‌دلیل ستم بیشتری که تاکنون از نظام طاغوتی متحمل شده‌انداستیفای حقوق آنان بیشتر خواهد بود. خانواده واحد بنیادین جامعه و کانون اصلی رشد و تعالی انسان‌است و توافق عقیدتی و آرمانی در تشکیل خانواده که زمینه‌سازاصلی حرکت تکاملی و رشد یابنده انسان است اصل اساسی بوده وفراهم‌کردن امکانات جهت نیل به این مقصود از وظایف حکومت‌اسلامی است‌. زن در چنین برداشتی از واحد خانواده‌، از حالت‌ (شی‌ء بودن‌) و یا (ابزار کاربودن‌) در خدمت اشاعه مصرف‌زدگی واستثمار، خارج شده و ضمن بازیافتن وظیفه خطیر و پرارج مادری‌در پرورش انسانهای مکتبی پیشاهنگ و خود همرزم مردان درمیدانهای فعال حیات می‌باشد و در نتیجه پذیرای مسوولیتی‌خطیر‌تر و در دیدگاه اسلامی برخوردار از ارزش و کرامتی والاترخواهد بود». اگر از بعد حقوقی به مسئله نگاه کنیم مقدمه مذکور حضور و مشارکت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی زنان را محدود می‌کند. کنترل آزادی‌ها و ایجاد محدودیت بر آنان را به عنوان ناموس و ملک مرد، در بازگشتن از اجتماع به خانواده و ایفای نقش والای مادری توجیه می‌کند. در حالی که به عقیده اکثر جامعه‌شناسان در جوامع باز و دموکراتیک رشد و شکوفایی بالای زنان ناشی از مشارکت بالای اجتماعی و سیاسی آنان بوده و این مسئله به نوبه خود باعث پیشرفت و توسعه این جوامع شده است. نقش مادری و خانواده در جوامع سنتی و عقب مانده استقلال زنان را از آن‌ها گرفته و آن‌ها را تابع مرد خانواده که در قوانین حکومت ایران تحت عنوان رئیس و نان آور خانواده تعریف می‌شود، می‌کند. در چنین شرایطی زنان هیچ حق و حقوقی در خانواده ندارند و بالاجبار به خواسته‌ها و دستورات مردان خانواده که از لحاظ اقتصادی و قدرت فیزیکی نسبت به آنان برتری دارد، گردن نهاده و به زندگی تحت لوای خانواده سنتی تمکین می‌کنند.
اصل ۴ قانون اساسی ایران به طور غیر مستقیم بر تبعیض علیه زنان صحه می‌گذارد. طبق اصل ۴ قانون اساسی کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر این‌ها باید بر اساس موازین اسلامی باشد. این اصل بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است و تشخیص این امر بر عهده فقهاء شورای نگهبان است. در قوانین اسلام هم زنان از حقوق برابر با مردان برخوردار نبوده بلکه زنان به عنوان برده و ملک مرد محسوب می‌شوند. در حقیقت احکام و فرامین مذهبی پایه و اساس تبعیض علیه زنان در جامعه کنونی ایران می‌باشد. این احکام علاوه بر عوامل حکومت ایران توسط روحانیون سنتی و مبلغان مذهبی در مساجد، اماکن مذهبی، و محافل دینی و عمومی تبلیغ می‌شوند و تفکرات سنتی مردسالار در جهت تحقیر و کوچک شمردن شخصیت زنان و سرکوب خواسته‌ها و حقوق آنان بر ذهن افراد جامعه تزریق می‌شوند.
اصل ۱۰ قانون اساسی ایران هم بر خانواده و تحکیم آن تاکید کرده که روابط در آن بر اساس حقوق و اخلاق اسلامی باشد. در دیدگاه سنتی و اسلامی خانواده دارای افرادی هستند که دارای حقوق نابرابر می‌باشند و جنس مرد در آن نسبت به جنس زن از لحاظ حقوقی ارجحیت دارند. از لحاظ اخلاق اسلامی هم به عنوان نمونه چند همسری حق مردان هست ولی زنان چنین حقی را ندارند، بلکه از نظر اسلام گناه کبیره و ضد اخلاق محسوب می‌شود. در مورد ازدواج موقت هم چنین حکمی صادق است.
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در اصل ۲۰ از برابری حقوق زن و مرد بر اساس موازین دین اسلام سخن گفته است. در حالی که قوانین استنتاج شده از فقه اسلامی حقوق مدنی و شهروندی زنان را نقض می‌کند و در کنار این مسئله علما و فقهای دین اسلام تفاسیر متفاوتی از حقوق رن در اسلام دارند که بر شدت این مسئله می‌افزاید. این اصل قانون اساسی تبعیض بر علیه زنان را قانونی کزده و نمی‌تواند برابری حقوق زن و مرد را تضمین کند.
اصل ۲۱ قانون اساسی زنان را تحت قیومیت و حمایت دولت قرار می‌دهد و در این اصل زنان در جامعه افرادی وابسته‌ای نشان داده شده‌اند که دولت موظف به حمایت از زنان بویژه نقش مادرانه آنان در چهارچوب موازین اسلامی شده است. بند ۵ این اصل قیومیت و سرپرستی فرزندان را هم زمانی به مادران شایسته اعطا می‌کند که قیم شرعی مرد مانند پدربزرگ، عمو، برادر و اعضایی از فامیل نسبی و سببی وجود نداشته باشد. شایستگی زنان هم برای این منظور توسط مردان معتمد محل تایید می‌شود.
در مورد مشارکت سیاسی زنان هم همانطوری که در اصول مختلف قانون اساسی مانند اصول ۱۱۵، ۱۱۰، ۹۱، ۱۵۷ و... ایران به صراحت بیان شده است زنان در حکومت اسلامی نمی‌توانند در تصدی پست رهبری و ریاست جمهوری بنشینند. اعضای مجلس خبرگان رهبری، فقهای شورای نگهبان، رئیس قوه قضائیه، حاکمان شرع و... نمی‌توانند از زنان انتخاب شوند. در طول بیش از ۳۴ سال حکومت جمهوری اسلامی این مسئله به وضوح در نهادهای حکومتی کشور مشاهده می‌شود و زنان در اکثر موارد از مشارکت سیاسی منع شده‌اند.
با توجه به موارد فوق می‌توان نتیجه گرفت قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران زن را به عنوان موجودی وابسته و غیر مستقل به رسمیت می‌شناسد و این وابستگی از طریق قوانین مردسالار و فرهنگ سازی سنتی در ذهن و تفکرات زنان القا می‌شود. این مسئله به عنوان حکم الهی تبلیغ می‌شود و نهاد‌ها و ارگان‌های حکومت از این طریق یعنی مقدس سازی قوانین سعی در استعمار فکری و ذهنی زنان دارند. استعمار و بردگی زنان قدرت اعتراض به این بی‌عدالتی‌های جنسی را از آنان می‌گیرد و حکومت را در پیشبرد سیاست‌ها و برنامه‌های جنسی شده خود یاری می‌رساند. زن در قانون اساسی تحت حمایت و تابع مردان خانه و حاکمیت مردسالار قرار می‌گیرد. بنابراین قانون اساسی ایران تابعی از نگرش سنتی بنیادگرایی دینی است و قوانین منتج شده از آن حقوق و آزادی‌های زنان را هدف گرفته و استقلال فردی و اجتماعی آنان را نفی می‌کند. در کل چنین قوانین ارتجاعی برگرفته شده از احکام شریعت نمی‌تواند برابری حقوق زن و مرد را تامین کند.
با توجه به قوانین و مقررات موجود در مورد زنان در حکومت جمهوری اسلامی که بر اساس موازین اسلامی تنظیم شده‌اند، تعارضات شدیدی بین این قوانین بویژه قانون اساسی، قانون مدنی و قانون مجازات اسلامی با کنوانسیون‎های بین‎المللی از جمله اعلامیه حقوق بشر و کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان وجود دارد و قوانین حکومت ایران در این باره قوانین بین المللی را نقض می‌کند. مبارزه مدنی گروه‌های مختلف سیاسی و مدافعان حقوق بشر برای تغییر حکومت سنتی اسلامی به یک حکومت دموکراتیک فارغ از تبعیض جنسیتی برای رفع تبعیض علیه زنان در شرایط کنونی ضروری بنظر می‌رسد. زیرا بنیادگرایی دینی حاکم بر ایران اجازه هرگونه اصلاح و تغییر قوانین موجود را نمی‌دهد. تطابق قوانین بویژه قانون اساسی حکومت دموکراتیک آینده در ایران با میثاق‌ها و اعلامیه‌های بین المللی حقوق بشری بویژه «اعلامیه حقوق بشر»، «میثاق بین المللی حقوق سیاسی و مدنی» و «کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان» می‌تواند به رفع تبعیض علیه زنان در جامعه ایران کمک کند و اثرات منفی تفکرات سنتی مردسالار در جامعه ایران را روی زندگی زنان کاهش دهد.

پنج تن دیگر در شهر پاوه بازداشت شدند / تصویر









 امروز شنبه‌ بیستم اسفندماه پنج شهروند اهل شهرستان پاوه توسط نیروهای امنیتی در این شهرستان بازداشت شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالا ن حقوق بشر در ایران، قانع حاتمی، محمد نگاری، بابک عباسی، معتصم شافعی و جهانبخش احمدی اسامی بازداشت شدگان امروز بوده است.
اتهام و دلیل بازداشت ایشان از سوی ماموران اعلام نشده است اما بنظر می‌رسد فعالیت در فضای سایبری موجب بازداشت ایشان شده است.
ماموران امنیتی در مراجعه به منزل کلیه بازداشت شدگان اقدام به تفتیش منزل و ضبط کامپیو‌تر، مدارک شخصی نامبردگان کردند.
موج دستگیری جوانان و فعالان فرهنگی شهر پاوه‌ از هفته‌ گذشته‌ شروع و هنوز ادامه‌ دارد. هفته‌ گذشته‌ دو فعال فرهنگی و ادبی بنامهای "داوود غفاری" و "کیهان عزیزی" بدلیل شکایت امام جمعه‌ پاوه‌ مبنی بر انتشار اعلامیه‌ تسلیت بزبان کردی بازداشت شدند.
هم چنین برخی گزارشات حاکی از آن است که هفته‌ گذشته‌ نیز چند تن دیگر بنامهای "فردین رسولی"، "بختیار رسولی"، "ستار احمدی"، "مختار احمدی" و "یاسر کاکایی" بدلایل نامعلومی توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده‌اند.
با احتساب بازداشت‌های امروز در این شهر شمار بازداشت شدگان در شهر پاوه به ۱۲ نفر رسیده است.

ایمان امیری دانشجوی رشته امنیت شبکه پس از سفر به ایران بازداشت شد









 ایمان امیری دانشجوی رشته امنیت شبکه از دانشگاه مالموی سوئد پس از بازگشت به ایران در دوم بهمن ماه بازداشت شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، این دانشجو پس از بازگشت به کشور توسط نیروهای امنیتی و به دستور شعبه سوم دادسرای مستقر در اوین بازداشت و در بازداشت یکی از ارگان‌های اطلاعاتی بسر می‌برد.
یک منبع آگاه با ارسال گزارشی به هرانا اعلام داشت: "وی تحت فشار‌ها و شکنجه‌های روحی و جسمی مجبور به مصاحبهٔ ویدیویی شده است."
در طول یک ماه و نیم بازداشت وی، خانوادهٔ او امکان ملاقات با وی را نداشته‌اند. تنها برادرش دو روز پیش برای دقایقی موفق به دیدار او شده است که پس از این دیدار وضعیت روحی او را نامناسب و نگران کننده توصیف کرده است.

مرگ ۳ کارگر در استان خراسان رضوی









 ۳ کارگر که یکی از ایشان تبعه کشور افغانستان بود در ۳ حادثه جداگانه در استان خراسان رضوی جان خود را از دست دادند.
بنا به گزارش روزنامه خراسان، در حادثه اول کارگر ۲۵ساله‌ای بر اثر برق گرفتگی در مشهد جان سپرد.
این حادثه هنگامی روی داد که کارگر مذکور در حال بستن درهای یک کارگاه سنگبری بود که ناگهان به دلیل نامعلومی دچار برق گرفتگی شد و جان سپرد. چگونگی وقوع این حادثه به دستور مقام قضایی و توسط ماموران کلانتری کاظم آباد در دست بررسی است.
در حادثه‌ای دیگر و به گزارش همین منبع، یک کارگر ساختمانی که از زغال برای گرم کردن چادر استفاده کرده بود جان سپرد.
ساعت ۲بعدازظهر پنجشنبه گذشته مرگ این کارگر به ماموران کلانتری احمد آباد اعلام و بلافاصله تحقیقات پلیس با دستورات قاضی ویژه قتل عمد درباره چگونگی مرگ این کارگر آغاز شد.
تحقیقات بیانگر آن بود که کارگر مذکور برای گرم کردن چادر از زغال‌هایی که داخل یک ظرف فلزی ریخته بود استفاده کرده و بر اثر استنشاق گاز مونواکسید کربن جان خود را از دست داده است. بررسی‌های بیشتر در این باره ادامه دارد.
و در حادثه سوم که روزنامه خراسان گزارش داد، کارگر ۶۲ساله افغانی به طرز مشکوکی در یکی از مراکز اقامتی مشهد جان سپرد.
این کارگر افغانی در حال نظافت اتاق‌های این مرکز اقامتی در خیابان امام رضا بود که به دلیل نامعلومی جان سپرد. بررسی‌های اولیه حاکی از آن است که وی احتمالاً براثر گازگرفتگی جان داده باشد اما در عین حال و به دستور قاضی ویژه قتل عمد جسد وی برای تعیین علت دقیق مرگ به پزشکی قانونی حمل شد.

۹ زندانی سیاسی کرد به زندان مرکزی ارومیه منتقل شدند








 ۹ تن از شهروندان بازداشتی در شهرهای آذربایجان غربی که به اتهام همکاری با احزاب کرد بازداشت شده بودند به زندان مرکزی ارومیه منتقل شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ناصر محمدی، بهزاد عبدی‌نژاد، مهدی یوسف‌پور و محمد قهرمانی چهار زندانی هستند که به اتهام ارتباط با حزب حیات آزاد کردستان بازداشت شدند و هم اکنون در بند ۱۳ (جوانان) زندان ارومیه بسر می‌برند.
صلاح احمد‌زاده، عباس موسی طاط و محمد موسی طاط سه زندانی هستند که به اتهام ارتباط با حزب دموکرات بازداشت و به ادازه اطلاعات ارومیه منتقل شدند، این افراد نیز پس از طی پروسه تحقیقات و بازجویی به بند ۱۴ زندان ارومیه منتقل شدند.
هم چنین سلیم عبدی، عمر پیرنیا دو بازداشتی دیگر نیز که به اتهام ارتباط با حزب حیات آزاد کردستان بازداشت شدند به بند (۳/۴) زندان ارومیه منتقل شدند.
بازداشت شدگان پس از تحمل سه الی چهارماه بازداشت در اداره اطلاعات ارومیه اخیرا به زندان این شهر منتقل شدند و حکمی در خصوص اتهامات ایشان صادر نشده است.

ارجاع پرونده سه زندانی سیاسی محکوم به اعدام به اجرای احکام









 با تائید محکومیت سه زندانی سیاسی کرد متهم به عضویت در پژاک و ارسال پرونده ایشان به اجرای احکام زندان مرکزی ارومیه، نگرانی‌ها از اجرای حکم ایشان افزایش یافت.
ابراهیم عیسی‌پور، سمکو نژادی، سامان نسیم سه زندانی سیاسی کرد محبوس در زندان مرکزی ارومیه با تائید حکم اعدامشان در دیوان عالی کشور و ارسال پرونده به اجرای احکام زندان ارومیه در آستانه اعدام قرار گرفتند.
ابرهیم عیسی‌پور از شهروندان کرد روستایی در شهرستان سردشت در تاریخ ۱۶ تیرماه سال ۹۰ از سوی ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شد؛ وی در طول یک و نیم ماه بازداشت در اداره اطلاعات مهاباد مورد بدرفتاری و شکنجه‌های طاقت فرسا قرار داشته تا با حاضر شدن در مقابل دوربین اعترافاتی بر علیه "حزب حیات آزاد کردستان" و اقدامات خود انجام دهد. بازجویان پرونده پس تهدیدات و تطمیع وی نهایتا موفق به اخذ اعترافات کتبی دال بر همکاری با حزب مذکور می‌شوند.
اعترافات تحت شکنجه تنها مدرک موجود در پرونده وی می‌باشد که با دخالت و اعمال فشار بازجویان پرونده بر قاضی دادگاه انقلاب مهاباد رای به اعدام وی می‌دهد و حکم صادره عینا در دیوان عالی کشور نیز تائید و اخیرا به اجرای احکام زندان ارومیه ارجاع شده است.
تحقیقات صورت گرفته از نحوه محاکمه این زندانی تاکنون به جای نرسیده است و مشخص نیست این زندانی از حق اختیار وکیل برای خود برخوردار بوده است.
سیروان نژاوی دیگر متهم پرونده دو روز قبل از ابراهیم عیسی‌پور در شهرستان کرج بازداشت و به اداره اطلاعات مهاباد منتقل می‌شود و پس از بازجویی‌های طاقت فرسا و شکنجه های فیزیکی طولانی مدت نهایتا وی نیز اعترافات مشابهی (کتبی) در خصوص همکاری خود با حزب حیات آزاد کردستان می‌کند.
شعبه یکم دادگاه انقلاب مهاباد با نظر کار‌شناسان وزارت اطلاعات و بر اساس‌‌ همان اطلاعات دیکته شده بازجویان و اعترافات کسب شده رای به اعدام متهم می‌دهد و حکم صادره پس از تائید در دیوان عالی کشور به اجرای احکام زندان ارومیه ارسال می‌شود.
تحقیقات صورت گرفته از نحوه محاکمه این زندانی تاکنون به جای نرسیده است و مشخص نیست این زندانی از حق اختیار وکیل برای خود برخوردار بوده است یا خیر.
سامان نسیم دیگر زندانی کرد اهل مریوان است که در تیرماه سال ۹۰ در مناطق مرزی استان آذربایجان غربی (سردشت) توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد و پس از شکنجه‌های جسمی در بازداشتگاه اداره اطلاعات مهاباد (احتمالا) وادار به اعتراف تلویزیونی شد وی در اعترافات خود اتهاماتی را متوجه حزب حیات آزاد کردستان کرده است که از شبکه‌های وابسته به تلویزیون ایران پخش شد.
مبنای حکم صادره برای وی علاوه بر اعترافات مذکور ادعای نیروهای امنیتی مبنی بر شرکت وی در درگیری‌های مرزی در شهرستان سردشت بوده است. شعبه یکم دادگاه انقلاب مهاباد بر اساس این اتهامات وی را به اعدام محکوم کرد و دیوان عالی کشور نیز حکم صادره را عینا تائید و به اجرای احکام زندان ارومیه فرستاده است.
با تائید حکم اعدام این سه زندانی سیاسی و ارسال آن به اجرای احکام زندان ارومیه خطر اجرای حکم اعدام این سه زندانی نگرانی خانواده‌های ایشان را در پی داشته است که تا کنون به دلیل ترس از وارد شدن اتهاماتی به خود و تهدید نیروهای امنیتی مصاحبه‌ای با رسانه‌های مستقل نداشته‌اند.

نگاهی مختصر به آمار به بهانه روز جهانی زن










با محدود شدن جامعه مدنی در کشور پس از انتخابات جنجالی سال ۸۸ و تعطیلی مراکز مختلف خدماتی، آموزشی در خصوص حقوق زنان گزارشات معدودی از سوی منابع حقوق بشری و فعالین حقوق زنان در یک سال گذشته منتشر شده است. 

با این وجود از هشتم مارس سال ۹۰ تا به امروز بر اساس گزارش نهاد آمار نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران دست کم چهار تن از فعالین حقوق زنان بازداشت شدند و یک نفر نیز ممنوع الخروج شد و حداقل از سه تجمع که به قصد پیگیری مطالبات زنان برگزار شده بود ممانعت به عمل آمد. 

دادگاه انقلاب نیز برای سه تن از فعالین احکام حبس به دلیل فعالیت در این حوزه صادر کرد مریم بهرمن به هشت ماه حبس تعلیقی، فرانک فرید به سه ماه حبس تعزیری و یک میلیون تومان جریمه نقدی و نوشین احمدی خراسانی نیز به یک سال حبس تعلیقی محکوم شد. 

هم چنین در همین بازه زمانی نیز یازده مورد اسید پاشی گزارش شده که در نوع خود بی‌سابقه بوده است، ۱۲ زن به دلایل ناموسی به قتل رسیدند و هشت زن نیز بر اساس اتهاماتی چون قتل و مواد مخدر به اعدام محکوم شدند همین طور حکم اعدام حداقل ۱۴ زن در شهرهای مختلف ایران اجرا شد. 

با تاسیس پارک مخصوص زنان در سال ۸۷ کمتر کسی فکر می‌کرد که این گونه اقدامات بعد‌ها به دانشگاه‌های کشور نیز سرایت کند اما در سالی که گذشت تفکیک جنسیتی در دانشگاه‌های کشور به مانند سالهای اخیرا با شدت بیشتری از سوی وزارت علوم پیگیری شد و دست کم ۶۰ دانشگاه کشور تفکیک جنسیتی شدند. 

آمار دقیقی از برخورد نیروهای انتظامی و سایر ارگان‌ها مانند بسیج در مقوله حجاب در دست نیست اما کمتر کسی را می‌توان یافت که در تابستان‌های گرم تذکر از این ارگان‌ها دریافت نکرده باشد و بقولی شناسنامه دار نشده باشد. 

وجود د‌ها زندانی سیاسی و عقیدتی زن در زندانهای کشور اگرچه معیار مناسبی برای سنجش میزان آزادی زنان در کشور نیست ولی می‌تواند گویایی بسیاری از مسائل جامعه زنان ایران باشد، زندانیانی که در همین بازه زمانی با اعتصابی جمعی علیه بازرسی‌های توهین آمیز در زندان اوین اعتراض قاطعانه‌ای کردند.

یک زن کارتن خواب در مشهد بر اثر سرما جان سپرد









 با گزارشات مردمی به پلیس مشهد جسد یک زن جوان حدودا ۳۵ ساله کارتن خواب در یک پارک (باغ آلو) کشف شد که بر اثر سرما جان باخته است.
به گزارش روزنامه خراسان، هویت این زن جوان تاکنون مشخص نشده است اما بازپرس ویژه قتل اعلام داشته است که وی یک کارتن خواب بوده است که در بررسی‌های اولیه جسد احتمالا بر اثر سرما جان باخته است.
جسد این زن برای معاینات پزشکی به پزشکی قانونی مشهد منتقل شد.
با شروع فصل سرما علی رغم تبلیغات شهرداران در رسانه‌های حکومتی مبنی بر ساماندهی کارتن خواب‌ها و راه اندازی خانه‌های امن در زمستان برای کارتون خواب‌ها سالانه موارد زیادی از مرگ کارتن خواب‌ها گزارش می‌شود.

ترسناک خواهیم بود، اگر... / اندیشه جعفری‬









به مناسبت ۸ مارس، روز جهانی زن
در مورد زنان زندانی سیاسی، عقیدتی، بارهای زیادی خواندیم وشنیدیم و روایت کردیم، از علت و نحوه دستگیریشان، از روزهای بی‌خبری از وضعیتشان، از روزهای انفرادی، از نحوه نگهداری نامناسب آن‌ها درانفرادی وبند عمومی، از وثیقه گذاری وآزادی موقت تا صدور حکم ودستگیری مجددشان یا رفتن به زندان با پای خودشان، از اینکه احکام صادر شده در مورد آن‌ها چقدر ناعادلانه وبه دور از منطق وعدالت بوده است. نامه‌شان را که ازدرون بند بیرون می‌آمد منتشر می‌کردیم تا هر چه بیشتر، دیگران در جریان وضعیت آن‌ها در زندان قرار بگیرند.
اما در همین گیر ودار وقتی صحبت از خانواده آن‌ها به میان می‌آمد و شاید همسر وبچه داشتنشان، آن وقت شنیدن بعضی از اظهار نظر‌ها، خیلی سخت می‌شد: «بچه داشته؟ چند تا؟ چند سالشون بوده؟‌ای وای... بچه به این کوچیکی بدون مادر چکار می‌کنه، یعنی مسئولیت بچه‌ها افتاده گردن شوهرش؟... خب بچه می‌خواسته چکار؟...»
واین اظهار نظر‌ها، نه اظهارات بازجو یا قاضی آن‌ها یا هر نهاد حکومتی یا قضایی دیگر که اظهار نظر بعضی از افرادی بود که به دیدن خانواده آن‌ها آمده بودند وبه نوعی از دوستان مادر دربند به حساب می‌آمدند ویا حداقل کسانی بودند که داعیه اعتراض به وضعیت موجود وحمایت از او را داشتند...
وقتی این حرف‌ها واظهار نظر‌ها را می‌شنوم، به این فکر می‌کنم که آیا به کلماتی که می‌گوییم فکر می‌کنیم ویا به اینکه جریان ذهنمان، در چه چارچوب فکری ویا عقیدتی، سازنده این کلمات بوده است؟... به اینکه نهاد‌هایی که ما در آن‌ها رشد کرده و شکل گرفته‌ایم، چه همزیستی عجیبی باهم دارند... و درست در‌‌ همان زمانی که به خاطر درست پنداشتن ودفاع از عقایدمان در راستای نهاد اجتماعی که به آن احساس تعلق می‌کنیم، به وضعیت موجود معترضیم، در راستای نهاد دینی که به ما تحمیل شده و به ارث برده‌ایم و اتفاقا با نهاد حکومت، پیوند محکم وعمیقی دارد، کلماتی را در راستای ارثیه سرگیجه آورمان، بر زبان می‌رانیم.
کلماتی که خیلی اوقات، به ریشه‌های آن آگاه نیستیم و آنچه ناخوشایند والبته مبرهن به نظر می‌رسد، این است که ظاهرا نهاد حکومت، بر تمام ارکان زندگیمان، سایه شومش را گسترانده است.
فرقی نمی‌کند که چه دینی را به ارث برده باشی، حتی اگر نهاد حکومت با دین موروثی یا حتی منتخب تو سر جنگ داشته باشد، خوب می‌داند که تو مهره‌ای، در چارچوب چیدمان قدر ت او هستی، مهره‌ای که بار‌ها تو را ترسانده تا نتیجه‌اش اطاعت بی‌قید و شرط تو باشد، فرقی نمی‌کند که از قهر خداوند متعال ترسیده باشی یا ا ز طرد اداری و روحانی جامعه‌ای که به آن تعلق داری یا از کندن ستاره سرخ از پیرهن و «رفیق» نخواندنت... همه از یک کرباسند... وه‌مان کرباس هر چند پوسیده، به تو می‌آموزد که قضاوت کنی و برچسب بزنی، بر هر آنچه که نظم سیستمت را تهدید می‌کند.
آن زمانی که در کودکی، با کلمات خیلی زیبا به تو یاد داده می‌شد که، بهترین حالت جنس زن در بزرگسالی، مادری فداکار و مسئول تربیت فرزندان است، زنی که هیچ هویت مستقلی برایش قائل نیستند واساسا هویت مستقل، در نهاد دین، برای زن تعریفی ندارد، آن زمانی که در نهاد‌های حکومتی ودینی تصمیم گیرنده، اساسا جایی برای زن ترسیم نشده است و جایگاه او در تعریفشان، جایگاه اطاعت بود ونه جایگاه تصمیم، آن زمانی که احقاق حقوق تو در صف احقاق حقوق خلق، رتبه آخر را یدک می‌کشید وهر گونه صحبت از آن، خیانت به خلق ستم کش بود، در‌‌ همان زمان ریشه‌های تبعیض و شکل دادن به جنس زن، آرام آرام جان می‌گرفت و توجیه می‌شد. وقتی که تو با تصویر وشکل از پیش تعیین شده هم خوانی نداشته باشی، به اسم اتحاد و وحدت، تمام تلاششان را می‌کنند که با جامعه‌ای که تعلقش به تو ارث رسیده است هم شکل و همسان شوی. دین تا رختخواب و تنانگی تو می‌آید وبه تو می‌گوید که برای همبستر شدنت شرایط دارد، برای تولید مثل یا عدم آن نیزهمین طور واگر شرایط را به همین صورت ممکن می‌پذیری، ما هم برچسب مادر فداکار را به تو می‌چسبانیم، واین نهاد سرکوبگر خوب می‌داند که اهرم‌های زیادی دارد که در صورت بروز هرگونه ناهمسانی، عنصر ناهمسان را به شکل و جایگاه دلخواه خویش بازگرداند وتک تک ما بی‌آنکه در بسیاری مواقع آگاه باشیم، ماشین‌های اجرای احکامی هستیم که نه تنها خود، که اطرافیان دور ونزدیک را نیز همسان می‌کنیم... وشاید راه عبور از این هزار توی تبعیض وهمسانی، آگاهانه فکر کردن به جریان سیال کلمات در ذهن است، کلماتی که در ‌‌نهایت ما وتن‌ها خود ما می‌توانیم در هر لحظه آن‌ها را انتخاب کنیم، قضاوت پوسیده‌مان را با ریشه‌های نفس گیرش به کناری بگذاریم و هر لحظه‌مان را مشاهده کنیم، برای لحظه‌مان کلمات جدیدی خلق کنیم، واز کنسروهای خطابات نهادهای سرکوبگر دین و حکومت، علی الخصوص در مورد زنان، برای بیان وضعیت موجود استفاده نکنیم، به جای برچسب زدن به زنان غیر همسان با الگوهای دیکته شده، به تفاوتهای فردیشان احترام بگذاریم وبرای آن‌ها، حق انتخاب و حریم قائل شویم، هر جا که مضطرب شدیم، به جای صحبت کردن در مورد «چگونه باید باشند» دیگران وبه خصوص زنانی که برای اعاده مطالبات انسانی زنان ویا ایستادگی در بیان مرام و تفکرشان، دوران محکومیتشان را سپری می‌کنند، راجع به انکار مسئولیت‌ها در سایه دین، ترس‌ها ونگرانیهای خود سخن به میان آوریم ویادمان باشد که به قول «جرج برنانوس» روزنامه نگار ورمان نویس فرانسوی: «وحشت‌هایی که تا کنون شاهد آن بوده‌ایم و بعد از این شاهد خواهیم بود، نشانه زیاد شدن انسان‌های آشوب گر، سرکش و نافرمان در دنیا نیست، بلکه بالعکس تعداد افراد مطیع و فرمان بردار روبه افزایش است...»
اندیشه جعفری‬

چرا مبارزه برای افزایش دستمزد و مزایا می‌تواند نقش عمده‌ای در ارتقاء جنبش عمومی کارگران بازی کند؟ / منصور اسانلو









 طی سال گذشته مردم روز به روز با افزایش قیمت‌ها و بالا رفتن سطح هزینه‌ها روبه رو بودند اکثریت مردم را مزد و حقوق بگیران و خانواده‌هایشان تشکیل می‌دهند و هر تصمیمی در این باره بر سرنوشت اکثریت جامعه تاثیر می‌گذارد.
نزدیک به ۵۰ روز پیش شهرداری تهران موفق شد یک متمم افزایش بودجه شهرداری را با اثبات روند رشد تورم ۱۲۰ درصدی به شورای شهر تهران بقبولاند که در نتیجه ۱۸۹۰ میلیارد تومان بودجه متمم جدید در سال ۱۳۹۱ را برای جبران هزینه‌ها و پیشبرد کار‌هایش گرفت، اگر همین روند نرخ افزایش تورم مصوب شورای شهر تهران را به عنوان پایه‌ای برای میزان افزایش تورم که از سوی یک نهاد رسمی حکومتی پذیرفته و از سوی یک نهاد رسمی حکومتی درخواست شده است را ملاک قرار دهیم نتیجه کاملا مشخص می‌شود یعنی پذیرش ۱۲۰% افزایش حقوق پایه برای کلیه کارگران، کارمندان، آموزگاران، پرستاران و دیگر دستمزد بگیران جامعه و فروشندگان نیروی کار یدی و فکری.
از سوی دیگر در نهادی مثل شهرداری تهران سطح پرداخت کمک هزینه مسکن تا ۳۲۰ هزار تومان در سال ۱۳۹۱ بوده است که با افزایش نرخ اجاره بها و خرید مسکن در طی سال جاری انتظار می‌رود که برای سال ۱۳۹۲ افزایش یابد اما کارگران شرکت واحد و کارگران پیمانی و قراردادی از همین حداقل حق مسکن بهره‌مند نیستند در صورتی که طبق قوانین و عرف موجود این مزایا بایستی یکسان به همه پرسنل تحت پوشش یک سازمان تعلق بگیرد و این حق مسکن یا مزایای دیگر به نسبت روند رشد قیمت‌ها و تورم شامل حال همه حقوق بگیران می‌تواند باشد و نمونه‌ای از درخواست‌های تحقق یافته برای بخشی از حقوق بگیران است که دیگر کارگران و دستمزد بگیران می‌توانند با اشاره به آن برای افزایش حقوق و مزایای خود حول این درخواست متشکل گردند.
همچنین در سال جاری کارمندان شهرداری و شرکت واحد اتوبوسرانی تهران از یک افزایش حقوق ۳۵ درصدی نیز بهره‌مند شدند که در مقابل افزایش هزینه‌های زندگی به چشم نمی‌آید اما به طور میانگین سطح دستمزد کارمندان معمولی شهرداری و شرکت واحد با استفاده از اضافه کاری به حدود یک میلیون و پانصد هزار تومان در ماه رسیده است که حتا این حداقل هم برای کارگران و رانندگان شرکت واحد و دیگر بخش‌های حمل و نقل عمومی درون شهری و جاده‌ای برقرار نشده است. از آن بد‌تر وضعیت رانندگان بخش خصوصی می‌باشد که از مزایایی همچون بیمه تامین اجتماعی و حق اضافه کاری و حق شیفت و لباس کار و دیگر مزایای کارگران رسمی هم محروم هستند همچنین از امنیت شغلی به هیچ وجه برخوردار نیستند اتفاقا این بخش از کارگران ایران هستند (کارگران غیر رسمی، قراردادی، پیمانی، شرکتی، قراردادسفید امضاء و کارگرانی که برای کار کردن به کارفرما سفته داده‌اند) که بیش از بقیه نیاز به تشکیل سندیکا و یا پیوستن به تشکل‌های مستقل وآزادوتحت فشار موجود کارگری دارند. به لحاظ بخش نامه‌ای و از نظر فصل سوم قانون اساسی که مربوط به حقوق ملت می‌باشد و اعلامیه جهانی حقوق بشر و کنوانسیون‌های مختلف مربوط به حقوق کارگران، زنان، کودکان، قومیت‌ها، ملیت‌ها و... هیچ تبعیضی در بین مردم اعم از زن و مرد، کارگر و کارمند و یا‌نژاد و قومیت و زبان نباید وجود داشته باشد کما اینکه نیازهای اولیه همه انسان‌ها برای ادامه حیات و زندگی ایشان نیز مشمول همین عدم تبعیض می‌باشد، یعنی مدیریت اجتماعی مکلف و موظف است که با برنامه ریزی پایه‌ای خوراک، پوشاک، مسکن، بهداشت و آموزش و شرایط حضور در اجتماع و برخورداری از رفاه و تفریح برای همگان در سطحی مناسب در اختیار همه گان قرار دهد، اصولا این مبارزات بشری از سوی طبقات محروم از امکانات بوده است که منجر به پیدایش قوانین گردیده تاآن‌ها که اکثریت مردم بوده‌اند از مزایایی بهره‌مند گردند که صاحبان قدرت و ثروت در دوران مختلف از همه آن مواهب بهره‌مند بوده‌اند، لذا ایستادگی بر سر افزایش دستمزد و حقوق و مزایا برای پاسخ گفتن به هزینه‌های رو به افزایش زندگی همیشه واجب است چرا که سود و ما به التفاوت این افزایش هزینه‌ها که به صورت‌های مختلفی مثل گرانی و تورم خودش را نشان می‌دهد دائما به جیب حکومتی‌ها و دارندگان اهرم‌های تعیین سیاست‌ها و به جیب رانت خواران و دلالان و واسطه‌های حکومتی می‌رود، هر چه کارمندان و کارگران، پرستاران، آموزگاران بیشتر تلاش کنند و برای دریافت و افزایش حقوق و دستمزد خود متحد شوند و تشکل‌های مستقل و آزاد و دموکراتیک خویش را سازماندهی کنند، بهتر می‌توانند حق خود را برای زندگی بهتر و امکانات بیشتر برای آموزش و آینده سازی فرزندان خود به دست آورند. هم اکنون سعی و تلاش برای به دست آوردن فیش حقوق و دستمزد مدیران و کارمندان عالی رتبه و اطلاع از سطح در آمد‌های آنان ازنیازهای تشکیلاتی زحمتکشان اعم از کارگران و کارمندان است، وزراء، وکلای مجلس و اعضای شورای نگهبان، سران سپاه و نیروی انتظامی و بسیج، اطلاعاتی‌ها و بزرگان حوزه‌ها وسازمان‌های مختلف تبلیغی، ترویجی، دینی و مراکز نماز جمعه‌ها و درآمدهای افسانه‌ای حوزوی‌ها، سران و مدیران و روسای مختلف همه قوای متمرکز رهبری کننده سیستم به خصوص بنیاد‌ها ونهاد‌های تحت پوشش ولایت فقیه و کسانی که از اسکله‌های نظامی و اسکله‌ها و باراندازهای ناشناخته و تحت کنترل شدید برخی از فرماندهان سپاه انواع کالا‌ها را وارد کرده و انواع معاملات غیرقانونی و شبه قانونی را انجام می‌دهند. اگر مردم یعنی کارگران، کارمندان و همه دستمزد بگیران دون پایه و صنعت گران و تولید کنندگان ملی و خرد و کاسب‌هایی با درآمد میانگین ماهیانه که به حقوق و دستمزد کارگران و کارمندان نزدیک می‌باشد، متحدا در جستجوی تامین حقوق خود باشند، آن وقت همگان به این نکته می‌رسند که هر چه از آن‌ها کم شده است در میان درآمد و چنان ثروت‌های افسانه‌ای آن اقلیت رانت خور حکومتی، نظامی، انتظامی گم شده است، کسانی که در چنان موقعیت قدرت و ثروت و روابط قرار گرفته‌اند که هیچ کس جرات نکند از آن‌ها بپرسد که چقدر ثروت و امکانات دارند و آن ثروت و امکانات را از کجا آورده‌اند، یک نمونه نزدیک آن‌‌ همان معامله شفاهی بین لاریجانی و سعید مرتضوی است که هیچ کدام از آن‌ها به هیچ کس پاسخ گو نیستند. که چطور می‌توانند درباره میلیارد‌ها دلار و تومان معامله و ارتباطات مربوط به آن معاملات غیرقانونی و رانتی و رابطه‌ای گفتگو کنند و قرار و مدار بگذارند. در آخر کار هم که رقابت سیاسی حکومتی آن معاملات را لو می‌دهد هیچ اتفاقی نمی‌افتد مرتضوی بعد از یک روز آزاد می‌شود یکی از راه‌های جلوگیری از این معاملات متحد شدن و مطرح کردن نیاز‌ها و مطالبات و درخواست‌ها از راه ایجاد تشکیلات سندیکایی، کارگری، کارمندی، مردمی و پیوستن این تشکل‌ها، با یکدیگر سطح و روش برخورد برای رسیدن به خواسته هارا به مرور زمان تغییر خواهد داد و هر چه تشکل‌ها احساس قدرت بیشتری از نظر کمی و کیفی پیدا کنند، مسلما شیوه‌ها و برخورد‌ها و روش ایستادگی آن‌ها برای رسیدن به خواسته‌های برحقشان محکمتر، منسجم‌تر و در سطح عالی تری از نظر سازماندهی قرار خواهد گرفت. هر چه تشکل‌های مختلف احساس کنند از حمایت تشکیلات دیگر و پشتیبانی مردمی بیشتری بهره‌مند هستند، در رسیدن به خواسته‌های خود پافشاری بیشتری خواهند کرد، اینکه مدیران و حکومت گران نمی‌خواهند به هیچ وجه به قدر ارزنی به حقوق زیر دستانشان اضافه شود، برای آن است که با آن تمرکز قدرت و ثروت می‌توانند نیروهای سرکوبگر بیشتری را با پول و امکانات سازمان دهی کرده و آموزش بدهند تا در روزهای مبادایشان مثل زمان جنبش سبز در سال ۸۸؛ آن نیروی منسجم، آموزش یافته و سیر و پر را با خشونت هر چه بیشتر بر سر مردم آوار کنند، یکی از راه‌های کم کردن قدرت مالی سرکوبگران، درخواست توزیع عادلانه ثروت و امکانات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی در میان تمام حقوق بگیران و دستمزد بگیران، اعم از کارگران و کارمندان و پرسنل دون پایه بخش‌های مختلف تولیدی- خدماتی است. حکومت با از بین بردن قراردادهای رسمی کار، و با قطع حمایت‌های بیمه‌ای و تاراج سرمایه‌های سازمان تامین اجتماعی و با خارج کردن آن سازمان از حیطه قدرت تصمیم گیری از سوی کارگران و حقوق بگیران و سرمایه گذاران واقعی سازمان تامین اجتماعی، عملا حمایت‌های بیمه‌ای مثل بیمه درمان، حوادث، از کار افتادگی، بهداشت، دندان پزشکی، کمک لوازم و تجهیزات پزشکی مثل پروتز‌ها، بیمه بیکاری، بازنشستگی، را به سوی نابودی می‌برد. درخواست متشکل برای حضور در مدیریت سازمان تامین اجتماعی و وزارت کار توسط تشکل‌های دموکراتیک کارگران نیز یکی دیگر از محورهای اتحاد عمل بین کارگران مبارز می‌تواند باشد تغییر قوانین کار و بیمه‌های تامین اجتماعی در جهت بی‌اختیار کردن حتا نهاد‌های مشاوره‌ای و کارفرمایی مثل شوراهای اسلامی کار موضوع ماده ۲۷ قانون کار و عدم نیاز به نظر همین شوراهای فرمایشی اسلامی برای تنبیه و اخراج کارگران و افزایش ۳% حق بیمه کارگران برای پرداخت به عنوان حق بیمه و دیگر مزایای بیمه‌ای بیمه گذاران طی چند سال گذشته و در برنامه ریزی‌های آینده، که سرفصل‌ها و اصلیترین برآمدهای این تغییرات به سود کارفرمایان حکومتی، دولتی و شبه دولتی و بخش خصوصی می‌باشد. روند رو به افزایش وحشتناک گرانی و تورم و بالا رفتن لحظه‌ای و روزانه قیمت‌ها از سوی سیاست گزاران و سیاست مداران حکومت روش دیگر خالی کردن دست و جیب حقوق بگیران است، که عملا هر چقدر برای افزایش دستمزد‌ها و حقوق و مزایا تلاش کنند از این سوی با ورود به بازار خرید برای هر کالای اساسی (چون دستمزد بگیران در شرایط حاضر به سراغ کالاهای غیر اساسی نمی‌توانند بروند) هر چه به دست آورده‌اند از دست می‌دهند. به همین دلیل نیاز به تشکیل سندیکا‌ها و یا دیگر تشکل‌های واقعی، مستقل، آزاد و دموکراتیک برای همه مزد بگیران ایران لازم است که در مقابل افزایش لحظه‌ای هزینه‌ها، آن‌ها هم خواهان افزایش لحظه‌ای درآمد‌ها باشند. سندیکا‌ها و تشکل‌های کارگری مبارز مثل پاسگاه‌های مرزبانی هستند که از مرز زندگی و سطح معیشتی کارگران دفاع می‌کنند. والا اگر یک بار در سال مبلغی یا درصدی را حکومتی‌ها به عنوان پایه افزایش تورم اعلام شده از سوی خودشان اعلام می‌کنند که بسیار غیر واقعی و همیشه زیر خط فقر است و بعد از اعلام این حداقل دستمزد، گرانی‌ها و افزایش هزینه‌ها از‌‌ همان لحظه اعلام افزایش حداقل دستمزد، این حداقل را بی‌معنا کرده است و نرخ تورم معمولا چند برابر نرخ افزایش حداقل دستمزد سالیانه رشد کرده و می‌کند. در همین یکی دو ماه گذشته نرخ بسیاری از اقلام بیش از ۵۰% رشد داشته است، کرایه حمل و نقل بیش از ۲۰% رشد یافته است، در اخبار خرید خودرو‌ها آمده بود که تعیین قیمت خودرو میلیون‌ها تومان به ضرر خریداران پیش خرید کرده افزایش یافت و برخی از آن‌ها بیش از دو برابر باید پول بدهند، نرخ سواری پراید از بیست و یک میلیون تومان بالا رفت و به همین ترتیب نرخ خرید و فروش مسکن و اجاره بها و از همه مهم‌تر دلار و یورو و دیگر ارزهای خارجی که در سیاست‌های اقتصادی کشور به دلیل وابستگی شدید به واردات و فروش نفت و گاز و کالاهای وابسته به صنعت نفت مثل تولیدات پتروشیمی نقش درجه اول دارند شدیدا بالا رفته است و عملا بسیاری از فروشندگان نرخ کالاهای فروشی خود را با نرخ دلار و دیگر ارزهای خارجی تعیین می‌کنند، در این وانفسا پراکندگی اجتماعی و بی‌سازمانی و تنها ماندن افراد بد‌ترین وضعیست که هر هم وطن با آن روبه رو می‌شود، باید که تک تک ما با اعضای خانواده، همسایه، دوستان، فامیل، همکاران، هم محلی‌ها، به گفتگو بنشینیم و درباره شرایطی که هر روز برای مردم عادی بد‌تر می‌شود و در این بین چند درصد رانت خواران و دلالان و سرمایه داران وابسته به حکومت سودهای میلیاردی می‌برند، مذاکره کنیم و راه‌های پیوستن به یکدیگر را با استفاده از تجربه‌های دیگر مردم در دیگر کشور‌ها که شرایط بهتری پیدا کرده‌اند را مورد بررسی قرار دهیم. و راهکارهای عملی سازمان دهی و همبستگی را برای جلوگیری از بد‌تر شدن بحران پیدا کنیم و برای نجات زندگی و آینده خود و سرزمینمان بکوشیم.
۱۱/۱۲/۱۳۹۱

دید‌بان حقوق بشر خواهان تحقیقات جنایی در مورد ستار بهشتی شد









سازمان دیدبان حقوق بشر از قوه قضائیه ایران خواسته است که در مورد مرگ ستار بهشتی، وبلاگ نویسی که چهارماه پیش در زندان کشته شد، تحقیقات جنائی سریع، مستقل و شفافی انجام دهد.
دید‌بان حقوق بشر روز پنج‌شنبه (۱۷ اسفند/۷ مارس) از مقام‌های ایران خواست که از «اذیت و آزار اعضاء خانواده ستار بهشتی دست بردارند و مسئولان مرگ او را به مجازات برسانند.»
ستار بهشتی روز ۹ آبان ۱۳۹۱ به دست پلیس «فتا» در رباط کریم بازداشت شد و تنها پنج روز پس از دستگیری‌اش، خبر مرگ او را به خانواده‌اش دادند. در بیانیه دید‌بان حقوق بشر آمده است که با وجود گذشتن حدود چهار ماه از کشته شدن ستار بهشتی و وعده‎های مقامات رسمی مبنی بر ارجاع پرونده به دادگاه، هیچ شواهدی وجود ندارد که نشان دهد قوه قضائیه تحقیقات جنائی خود را در باره مأمورانی که متهم به قتل وی هستند، به انجام رسانده باشد.
سازمان دیدبان حقوق بشر در بیانیه خود نوشته است که مأموران امنیتی، مادر و دیگر اعضاء خانواده ستار بهشتی را زیر نظر گرفته‎اند و به آن‌ها اخطار کرده‌اند که با رسانه‎‌ها و سازمان‎‎های بین‌المللی حقوق بشر صحبت نکنند.
ندیم حوری، معاون رئیس بخش خاورمیانه سازمان دیدبان حقوق بشر گفته است: «ستار بهشتی و خانواده او نیازمند عدالت هستند و این عدالت باید اکنون شامل حال آن‌ها شود. قوه قضائیه و حاکمیت ایران باید اظهارات متناقض را کنار بگذارند و افرادی را که مسئول مرگ این وبلاگ نویس هستند به مجازات برسانند. آن‌ها باید این پیام آشکار را به گوش تمامی افرادی که به زندانیان صدمه می‌زنند یا آن‌ها را شکنجه می‌کنند، برسانند که قطعا پاسخگوی اعمالشان خواهند بود.»
«فقط قصاص می‌خواهم»
گوهر عشقی مادر ستار بهشتی به سازمان دیدبان حقوق بشر گفته است که او در ابتدا به دستور مقامات تن داده و درباره پرونده پسرش حرفی نزده، «اما دیگر بیش از این مایل نیست در مقابل تسامح مقامات قضائی سکوت اختیار کند.»
مادر ستار بهشتی، در گفت‌و‌گوی اختصاصی با سحام‌نیوز که ۱۶ اسفندماه منتشر شد نیز گفت: «من فقط قصاص می‌خواهم و نه چیز دیگر. از همه نهادهای حقوق بشری، سازمان‌ ملل و مهم‌تر از همه از حاکمیت ایران می‌خواهم تلاش کنند تا دادگاه رسیدگی به قتل ناجوانمردانه فرزندم علنی باشد.»
چند روز پس از انتشار خبر مرگ بهشتی، زندانیان سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین تهران، نامه‌ای به مقامات نوشته و شهادت دادند که جراحات ناشی از شکنجه را در بدن بهشتی و پیش از مرگ او دیده‌اند.
اقدامات مقام‌های قضایی ایران
مقامات ایران در ماه آذر، در بحبوحه نگرانی‌های بین‌المللی در باره مرگ این وبلاگ نویس، ابتدا محمدحسین شکریان، رئیس پلیس فتای تهران را از کار برکنار و سپس اعلام کردند سه مامور در رابطه با این پرونده بازداشت شد‌ه‌اند.
در روز ۴ اسفند ۱۳۹۱ آیت الله صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه ایران، مقررات جدیدی را در تشدید نظارت بر بازداشتگاه‌های تحت کنترل نیروی پلیس تصویب کرد. از جمله این مقررات جدید، لزوم بازرسی مرتب این گونه بازداشتگاه‌ها توسط سازمان امور زندان‌های کشور و نیز تهیه سوابق دقیق ورود و خروج بازداشت‌شدگان در این زندان‌ها است. طبق این مقررات، بازجویی در اداره پلیس و بازداشتگاه‌ها ممنوع است. چند روز بعد، دادستان تهران، عباس جعفری دولت آبادی نیز اعلام کرد اقدامات جدیدی در دست انجام است تا نظارت رسمی بر بازداشتگاه‌های تحت نظر پلیس استان تهران را بهبود بخشد.

علی احمد سلیمان، زندانی سیاسی به اعدام محکوم شد









علی احمد سلیمان زندانی سیاسی تبعه عراق از سوی دادگاه عمومی در دومین محاکمه خود به اعدام محکوم شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، شعبه پنجم دادگاه عمومی ارومیه در حالی این زندانی سیاسی را به اتهام قتل دو تن از اعضای سپاه پاسداران به اعدام محکوم کرد که نامبرده هیچ گونه اعترافی در این خصوص نداشته است.
بر اساس گزارش رسیده قاضی پرونده تنها به درخواست اطلاعات سپاه ارومیه بدون وجود سندی دال بر شرکت این زندانی در عملیاتی که موجب قتل دو عضو سپاه شده است وی را به اعدام محکوم کرده است.
علی احمد سلیمان در جریان دادگاه از حق اختیار وکیل نیز محروم بوده است و به دلیل تابعیت خارجی هیچ فردی در ایران پرونده وی را دنبال نمی‌کند.
یک منبع آگاه که نخواست نامش ذکر شود در گفتگو با گزارشگر هرانا اعلام داشت: "در آخرین باری که این زندانی به اطلاعات ارومیه منتقل شده بود از وی خواسته شد تا عواملی که در قتل دو عضو سپاه شرکت داشته‌اند را معرفی کند در غیر این صورت اتهام قتل ایشان را به پرونده وی نسبت خواهند داد."
علی احمد سلیمان اواخر بهمن ماه سالجاری به اتهام ارتباط با احمد شهید و رسانه‌های برون مرزی بهعاتهام تبلیغ علیه نظام از درون زندان به یکسال حبس تعزیری نیز محکوم شده بود.
لازم به ذکر است که علی احمد سلیمان حدود شش سال پیش به اتهام عضویت در پژاک بازداشت به پنج سال حبس تعزیری محکوم شده بود و علی رغم اتمام محکومیتش از آزادی این زندانی جلوگیری می‌شد.

حکم اعدام دو زندانی سیاسی به ده سال حبس در تبعید تقلیل یافت









سید سامی حسینی زندانی سیاسی کرد به همراه جمال الدین محمدی که به اتهام بمبگذاری و عضویت در پژاک به اعدام محکوم شده بودند در بررسی مجدد پرونده به ده سال حبس تعزیری و تبعید محکوم شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، این دو زندانی سیاسی در خرداد ماه سال ۸۷ در ایست بازرسی گلوگاه شیرازی سلماس بازداشت شدند.
این دو زندانی پس از شکنجه‌های جسمی شدید به طوری که مسئولین زندان سلماس از پذیرش آن‌ها سرباز می‌زد به زندان سلماس منتقل شدند.
اتهام بمبگذاری در حالی به وی تفهیم شد که حادثه مذکور ۴۴ روز پس از بازداشت وی رخ داده بود با این وجود دادگاه انقلاب با تکیه بر «علم قاضی» وی و جمالدین محمدی را به اعدام محکوم کرده بود.
حکم صادره سر انجام از سوی شعبه هم عرض شکسته شد و به اتهام عضویت در پژاک هر کدام به ۱۰ سال حبس تعزیری و تبعید محکوم شدند.

حکم اعدام متهم به قتل خیابان مدنی صادر شد










 سرپرست دادسرای جنایی تهران از صدور حکم اعدام متهم قتل خیابان مدنی خبر داد.
بنا به گزارش مشرق به نقل از مهر، قاضی فریدون امیرآبادی در حاشیه اجرای یک حکم اعدام در گفتگو با خبرنگاران مدعی شد: "هفته گذشته جلسه محاکمه عامل جنایت خیابان مدنی در دادگاه انقلاب تهران برگزار شد. در این جلسه به اتهام محاربه متهم رسیدگی و حکم پرونده صادر شد اما تا کنون به ما ابلاغ نشده است. احتمال دارد حکم در مرحله تایپ باشد."
وی افزود: "اتهام محاربه از جنبه عمومی جرم است و هنوز کیفر خواست در رابطه با اتهام قتل عمدی صادر نشده است. به اتهام قتل عمدی متهم در دادگاه کیفری استان تهران رسیدگی می‌شود."
حسین ۲۴ ساله در این پرونده متهم است در تاریخ ۲۴ مهر امسال به ۱۱ نفر در خیابان مدنی تهران حمله کرد و آن‌ها را با چاقویی که همراه داشت هدف قرار داد که یکی از مصدومان به نام محمدقلی علی یاری به علت شدت جراحات جان سپرد.
متهم هفته گذشته در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران محاکمه شد و در دفاع از خود گفت: در زمان حادثه دچار جنون شده بود و بی‌هدف مردم را می‌زدم.

ایجاد فضای رعب و وحشت در خوابگاه دختران دانشگاه تهران


 







ساعاتی پیش عده‌ای نا‌شناس شیشه‌های خوابگاه دخترانه چمران دانشگاه تهران را برای ایجاد رعب و وحشت شکستند.
بنا به گزارش دانشجونیوز، این واقعه پس از آن روی داد که امروز تعدادی از دانشجویان دختر خوابگاه چمران دانشگاه تهران به قانون جدید منع ورود به خوابگاه بعد از ساعت ۹: ۳۰ شب معترض بودند و خارج از درهای ورودی خوابگاه تجمع کرده بودند.
به دنبال این اعتراض، ساعاتی پیش اشخاصی که هویت آن‌ها نا‌شناس است برای ایجاد فضای رعب و وحشت در خوابگاه و جلوگیری از افزایش این اعتراضات، شیشه‌های خوابگاه دخترانه چمران دانشگاه تهران را شکستند.
بر اساس گزارشات رسیده، تا اواخر شب درگیری شدید بین دانشجویان و مسئولین خوابگاه دخترانه چمران ادامه داشته است.
این دانشجویان معترض با برخورد شدید مسئولین حراست دانشگاه مواجه شده بودند. ماشین نیروی انتظامی با ورود به محوطهٔ خوابگاه سعی در جلوگیری از افزایش اعتراضات داشته که به دلیل مقاومت دانشجویان مجبور به ترک آن مکان شده است.
گزارشات حاکی از آن است که تمامی پرسنل حراست دانشگاه و خوابگاه برای سرکوب این تجمع فراخوانده شده بودند. با این وجود مامورین حراست و خوابگاه نتوانسته‌اند که دانشجویان منتقد را به داخل خوابگاه بازگردانند. در ادامه مامورین حراست به کمک نیروهای اضافه شده از دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران، با ضرب و شتم دانشجویان معترض توسط این مامورین و با به کار بردن الفاظ رکیک، موفق به بستن درب آهنی خوابگاه و وارد کردن دانشجویان به محوطه خوابگاه شده‌اند.
دانشجویان معترض که با اجبار به داخل محوطه خوابگاه وارد شده بودند با سر دادن شعار و پرتاپ کردن برف به سمت مامورین حراست اعتراض خود را نشان داده‌اند و این درگیری تا اواخر شب در خوابگاه دختران ادامه داشته است.
گفتنی است که مقاومت دانشجویان باعث لغو قانون جدید منع ورود به خوابگاه بعد از ساعت ۹: ۳۰ شب شده است.
پیش از این در سالهای گذشته نیز با فرا رسیدن روز جهانی زن (۸ مارس) در چندین مورد وقایعی مشابه برای ایجاد فضای رعب و وحشت در بین دختران دانشجو روی داده است.

رییس دادگستری فارس خواستار شد: اقامت اتباع بیگانه در فارس ممنوع شود









رییس کل دادگستری استان فارس از دادستان کل کشور درخواست کرد تا طرح ممنوعیت اقامت و کار اتباع ‌بیگانه به این استان، همچون برخی استان‌های کشور در شورای امنیت کشور مطرح، بررسی و در صورت صلاحدید تصویب شود.
بنا به گزارش ایسنا، ذبیح‌الله خداییان در هشتمین گردهمایی دادستان‌های سراسر کشور در شیراز، گفت: بالغ بر ۳۰۰ اتباع بیگانه در سطح استان فارس و حدود ۲۰۰ هزار از آن‌ها در شهر شیراز ساکن و عمدتا شاغل هستند.
خداییان با اشاره به این‌که برخی از مشاغل توسط اتباع بیگانه، خصوصا اتباع بیگانه غیرمجاز، اشغال شده است، تصریح کرد: ۳۰ درصد از جرایم توسط این افراد یا علیه آن‌ها در سطح فارس رخ می‌دهد.
وی گفت: این افراد اکثرا فاقد شناسنامه بوده و شناخته‌شده نیستند و هم موجبات بیکاری را به‌واسطه اشغال برخی مشاغل فراهم کرده و هم عاملی موثر در وقوع جرم و جنایت محسوب می‌شوند.
رییس‌کل دادگستری استان فارس همچنین بروز خشکسالی را عاملی موثر بر بیکاری کشاورزان و افزایش مهاجرت به شهرهای بزرگ خصوصا مرکز استان، توسعه حاشیه‌نشینی و بروز جرایم مختلف دانست و گفت: علی‌رغم وجود تهدیدات متعدد، به واسطه همکاری مطلوب اعضای شورای تامین در سطح استان و شهرستان‌ها، وضعیت امنیت در فارس مناسب است.
خداییان در بخش دیگری از سخنان خود با تشریح وظایف قانونی و اختیارات دادستان‌ها براساس قانون، گفت: دادستان وکیله‌الدوله نیست، ‌ وکیل‌ مردم است، مدعی‌العموم، نماینده مردم و اگر خوب عمل کند، هیچ مسئولی در هیچ جایگاهی به خود اجازه نمی‌دهد که تعرضی به حقوق مردم داشته باشد.
رییس‌کل دادگستری فارس با تصریح این‌که صلابت و اقتدار دادستان باید لرزه بر اندام هر مجرم و متخلفی بیندازد، گفت: اگر دادستانی بی‌انگیزه یا خدای ناکرده ترسو باشد، یا پایبند به قانون نباشد، جایگاه دادستانی را تقلیل می‌دهد.
وی با بیان این‌که دادستان فعلی شیراز فردی شجاع، باانگیزه، متعهد، قانون‌مدار، دلسوز و مردمی است، گفت: دادستان ناظر بر حسن انجام و اجرای قانون در تمام نهاد‌ها و دستگاه‌ها است؛ اگرچه سازمان بازرسی یک سازمان تحقیقاتی محسوب می‌شود، اما دادستان هم وظیفه تحقیق و هم دادرسی را عهده‌دار است.
رییس کل دادگستری استان فارس همچنین پیشگیری را مهم‌ترین اصل در کاهش جرایم و بزهکاری‌ها دانست و بر لزوم توجه بیشتر و گسترده‌تر به آن تاکید و خاطرنشان کرد: امسال شوراهای استانی و شهرستانی پیشگیری از وقوع جرم راه‌اندازی شده و در قالب این شورا‌ها ۵۰۰ مدیر در سطح فارس آموزش‌ دیده‌اند.
خداییان اضافه کرد: در استان فارس با مدیریت پرونده‌های مهم، دستور‌العملی تدوین و به همه ابلاغ شده است که بلافاصله پس از وقوع جرم در موارد مشخص شده، رییس کل یا معاونان دادگستری در جریان امر قرار گرفته و از ابتدا تا انت‌ها کار را مدیریت کنند.

حکم برائت برای یک فعال سیاسی در خوی









 سلمان عراقی فعال سیاسی اهل خوی از اتهامات وارده از سوی دادگاه انقلاب شهرستان مزبور حکم برائت دریافت کرد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، سلمان عراقی به اتهام "تبلیغ بر علیه نظام" در ۴ بهمن ۱۳۹۱ در شعبه اول دادگاه انقلاب شهرستان خوی مورد محاکمه قرار گرفت و قاضی پرونده حکم بر برائت وی از اتهام انتسابی داد.
قاضی پرونده آقای اصلی تمر، در حکم صادره با توجه به محتویات پرونده و انکار و تکذیب متهم در مراحل تحقیقات مقدماتی و محاکماتی و عدم کفایت ادله اثباتی حکم برائت نامبرده را صادر نموده است.
خاطر نشان می‌سازد ماموران اداره اطلاعات و امنیت شهرستان خوی در شهریور ماه ۹۱ با مراجعه ناگهانی به محل کار این فعال سیاسی، ضمن تفتیش کامل مغازه و بازداشت وی، کیس کامپیو‌تر و لوازم شخصی ایشان را مصادره نمودند.

یک فعال سیاسی از زندان تبریز آزاد شد









 شهرام داداشی از فعالین سیاسی روز چهارشنبه پس از تحمل یک ماه از زندان مرکزی تبریز آزاد گردید.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، این فعال سیاسی به دنبال پخش پوسترهای بازداشت شدگان دوم شهریور ماه سال نود در قوم تپه تبریز بازداشت شده بود.
وی به همراه هشت نفر از دیگر فعالان سیاسی در شعبه اول دادگاه انقلاب تبریز محاکمه و هر کدام به یک سال حبس تعزیری محکوم شدند.
حکم صادره در دادگاه تجدید نظر به دو ماه حبس تعزیری و هشت ماه تعلیقی تغییر یافت و نامبرده با احتساب یک ماه بازداشت به منظور تحقیقات در پرونده برای اجرای حکم یک ماه حبس خود به زندان مرکزی تبریز منتقل شده بود.

دو روزنامه‌نگار پس از یک روز بازداشت آزاد شدند









مدیر مسئول و دبیر سیاسی روزنامه مغرب عصر روز پنج‌شنبه با حکم دادستانی تهران آزاد شدند.
محمدمهدی امامی ناصری، مدیرمسؤول و علیرضا آقایی راد، دبیر سیاسی روزنامه مغرب، عصر روز پنج‌شنبه با حکم دادستانی تهران آزاد شدند.
این دو روزنامه‌نگار روز چهارشنبه بازداشت شده بودند.
آقای امامی ناصری در گفت‌و‌گو با خبرگزاری ایسنا، دلیل بازداشتش را «توضیح درباره یکی از مطالب چاپ شده در شماره دهم روزنامه مغرب» عنوان کرده است. او گفته از این مطلب «توهین به مسولان نظام» استنباط شده بود.

اعتصاب غذای ۵ محکوم به اعدام عرب









 زندانیان عرب محکوم به اعدام به نام‌های هاشم شعبانی‌نژاد، هادی راشدی، محمد علی عموری‌نژاد، جابر و مختار آلبوشوکه به همراه رحمان عساکره محکوم به ۲۰ سال حبس دست به اعتصاب غذا زده‌اند.
بنا به گزارش تارنمای کمیته گزارشگران حقوق بشر، این زندانیان در اعتراض به شرایط خود از روز شنبه ۱۲ اسفند در زندان کارون اهواز دست به اعتصاب غذا زده و متعاقب آن اجازه تماس تلفنی آن‌ها با خانواده‌هایشان لغو شده است.
هاشم شعبانی‌نژاد، شاعر، وبلاگنویس، دبیر ادبیات عرب و دانشجوی فوق لیسانس علوم سیاسی دانشگاه چمران اهواز، هادی راشدی، دبیر شیمی و فوق لیسانس شیمی کاربردی، محمد علی عموری‌نژاد، فعال دانشجویی و عضو سابق انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی اصفهان و وبلاگنویس، به همراه دو برادر دیگر به نامهای جابر و مختار آلبوشوکه در تاریخ ۱۷ تیرماه گذشته به اتهام محاربه با خدا و مفسد فی الارض و تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی و اقدام علیه امنیت ملی توسط شعبه دوم دادگاه انقلاب اهواز به اعدام محکوم شدند و پس از آن این حکم مجدداً به تایید رسید.

بازداشت ۵ تن از فعالین کارگری در سنندج


 







۵ تن از فعالین کارگری سنندج در روز پنج‌شنده ۱۷ اسفند ماه بازداشت شدند.
بنا به گزارش تارنمای کمیتهٔ هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری، روز پنج‌شنبه ۱۷ اسفند ماه حدود ساعت ۶ بامداد ۵ تن از فعالین کارگری شهر سنندج و از اعضای کمیته هماهنگی با هجوم ماموران اطلاعات به منازلشان بازداشت شدند.
اسامی این افراد عبارت است از: علی آزاد، وفا قادری، خالد حسینی، بهزاد فرج‌اللهی و حامد محمود‌نژاد.
لازم به ذکر است که مامورین اطلاعات پیش‌تر وفا قادری را طی تماس تلفنی تهدید کرده بودند که در صورت برگزاری مراسم ۸ مارس در شهر سنندج وی را بازداشت خواهند کرد.