۱۳۹۲ فروردین ۱۸, یکشنبه

علیرضا کرمی خیرآبادی در بیمارستان هزار تخت خوابی تهران جانباخت









 علیرضا کرمی خیرآبادی زندانی سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر که روز پنجم فروردین به صورت اورژانسی به بیمارستانی در تهران منتقل شده بود؛ روز گذشته در بیمارستان هزار تخت خوابی تهران درگذشت.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، علیرضا کرمی خیرآبادی، کارمند شرکت نفت که به اتهام هواپیماربایی ابتدا به اعدام و سپس به حبس ابد محکوم شده بود بر اساس گزارش پزشکان زندان رجایی شهر کرج بر اثر ابتلا به مننژیت به صورت اورژانسی به بیمارستان هزار تخت خوابی تهران منتقل شد.
نامبرده  یک هفته پیش از وخامت حالش می بایست به بیمارستان منتقل میشد، اما به دلیل مخالفت با پوشیدن لباس فرم زندان در زمان اعزام، مسئولین با انتقال وی به بیمارستان مخالفت کردند.
تاکنون علت دقیقی از مرگ این زندانی امنیتی که بیش از ۱۶ سال در زندانهای ایران و اردن محبوس بوده است؛ به دست نیامده است.

نگاهی به پرونده‌ کهریزک و سوابق جنایتکارانه "قاضی حداد" / ایرج مصداقی








 در دو ماه گذشته دادگاه رسیدگی به جنایت کهریزک در صدر اخبار مربوط به ایران رسانه‌های فارسی زبان داخل و خارج از کشور بوده است. در مرحله‌ی اول برای خواباندن سروصدا، تعدادی از عناصر درجه چندم نظام توسط دادگاه نظامی محاکمه شده و در دیماه ۱۳۸۹به قصاص و زندان‌های طویل‌المدت محکوم شدند تا خانوادهٔ قربانیان را در دوراهی تصمیم قرار دهند که آیا خواهان اعدام عناصر درجه‌چندم شوند یا به دنبال دانه‌درشت‌تر‌ها باشند.
بدون تردید اگر ارادهٔ لازم برای رسیدگی واقعی به این پرونده وجود داشت همین سه نفری که اکنون به عنوان متهم به دادگاه برده شدند آن زمان همراه با دیگر مته‌مان محاکمه می‌شدند. ابتدایی‌ترین رویه‌های قضایی حکم می‌کند وقتی همهٔ مته‌مان در دسترس هستند دادگاه در یک پرونده به اتهامات آن‌ها رسیدگی کند تا حقی از کسی ضایع نشود.
خیمه‌شب‌بازی‌ای که در ماه‌های اخیر به راه افتاده مطلقاً با رویهٔ قضایی موجود در نظام جمهوری اسلامی هم‌ منطبق نیست و جای متهم و شاکی در آن عوض شده است. البته از دستگاه قضایی که محسنی‌اژه‌ای دادستان کل کشور آن است بیش از این انتظاری نمی‌رود. سعید مرتضوی در شهریور ۱۳۸۹ یک سال پس از جنایت کهریزک پیش از آنکه حکم احمدی‌نژاد مبنی بر ریاست او بر «ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز» صادر شود با حکم محسنی اژه‌ای به معاونت دادستان کل کشور ارتقاء مقام یافته بود. در آن تاریخ هیچ‌یک از جنایات و یا اتهاماتی که متوجهٔ مرتضوی شد برای مقامات قضایی ناشناخته نبود.
در دادگاه رسیدگی به جنایت کهریزک در قدم اول نام احمد نجاتی‌کارگر و رامین آقازاده قهرمانی دو نفر از قربانیان کهریزک که کمتر از بقیه در رسانه‌ها آمده بود حذف شد و در قدم بعدی نام دکتر رامین پوراندرجانی (۱) و دکتر عبدالرضا سودبخش دو پزشک درگیر در پروندهٔ کهریزک که به قتل رسیده بودند نیز حذف شد تا پرونده هرچه جمع‌وجور‌تر باشد.
رامین پوراندرجانی پزشک وظیفهٔ شاغل در کهریزک اطلاعات ذیقمتی در مورد شکنجه‌گرانی که به کهریزک تردد می‌کردند داشت. دکتر عبدالرضا سودبخش دکتر متخصص و استاد دانشگاه تعدادی از زندانیان کهریزک و اوین را که مورد آزار جنسی قرار گرفته بودند معاینه کرده و دارای اطلاعات خاصی در این زمینه بود.
مقامات قضایی در رابطه با این پرونده‌‌ همان سناریوی رسیدگی به پروندهٔ قتل‌های زنجیره‌ای را دنبال می‌کنند که عاقبت کسی از فرجام مته‌مان اطلاعی نیافت و تا جایی که در توانشان بود پرونده را جمع و جور کردند و قتل‌های زنجیره‌ای را منحصر به ۴ قتل فروهر‌ها و مختاری و پوینده کردند.
در محکمهٔ نظامیان درگیر در پروندهٔ کهریزک به سادگی نام‌ فرماندهان نیروی انتظامی از جمله اسماعیل احمدی مقدم و احمدرضا رادان حذف شد و عزیز‌الله رجب‌زاده نیز از اتهامات انتسابی تبرئه شد تا نشان دهند عزم جزمی بر عدم رسیدگی به پروندهٔ جنایت کهریزک دارند.
متهمان دادگاه مقامات قضایی درگیر در پروندهٔ کهریزک نیز عبارت هستند از سعید مرتضوی، حسن زارع دهنوی و علی اکبر حیدری فر.
در جریان رسیدگی به «جنایت کهریزک» در اسفند ماه ۹۱ نه دادستان و نه رسانه‌های وابسته به رژیم مطلقاً اشاره‌ای به سوابق بازداشتگاه کهریزک که به مراتب وحشتناک‌تر از وقایعی است که بعد از جنبش ۸۸ در آن اتفاق افتاد نمی‌کنند. چنانکه در دیماه ۸۹ و در دادگاه نظامی نیز اشارهٔ به سابقهٔ امر نشد. (۲) متأسفانه این واقعیت در گزارش‌های مربوط به کهریزک که توسط فعالان حقوق بشر انتشار می‌یابد نیز انعکاس چندانی نمی‌یابد.
در ارتباط با جنایات صورت گرفته در کهریزک پیش از تابستان ۸۸ نیز به نام‌های مشترکی بر‌می‌خوریم، اسماعیل احمدی مقدم، احمدرضا رادان، سعید مرتضوی، حسن زارع دهنوی و عزیز‌الله رجب‌زاده، در فهرست افراد تحریم‌شده توسط اتحادیه اروپا نام ده‌ها فرمانده نیروهای امنیتی و انتظامی جمهوری اسلامی و مقام قضایی که در سرکوب‌های چهار سال اخیر در ایران و صدور احکام زندان و اعدام برای معترضان دست داشته‌اند از جمله مرتضوی، حداد، حیدری فر، احمدی مقدم، رادان، رجب‌زاده و... به چشم می‌خورد.
در سال ۸۸ نیز همین افراد با توجه به سابقهٔ امر و‌شناختی که از کهریزک و جنایات صورت گرفته در آن داشتند مته‌مان را به آن‌جا گسیل داشتند تا آن‌ها را به زعم خود "کهریزکی" کنند. در هر دو دوره نیز رئیس بازداشتگاه کهریزک سرهنگ کمیجانی بود.
به خاطر درگیری‌های جناحی در چند سال اخیر بیشتر نام سعید مرتضوی در این پرونده مطرح شده است در حالی که بالا‌ترین مقامات رژیم از جمله خامنه‌ای و بیت رهبری در جریان این وقایع بوده و در تصمیم‌گیری‌های مربوط به آن سهیم هستند. در این نوشته سعی می‌کنم در مورد سوابق حسن زارع دهنوی (قاضی حداد) متهم ردیف دوم این پرونده توضیح دهم.
حسن زارع دهنوی (قاضی حداد) فرزند عبد‌الخاق متولد ۱۳۳۵ در دهنو یزد است که در دادستانی انقلاب مانند دیگر بازجویان و شکنجه‌گران از نام مستعار استفاده می‌کرد. وی در سال ۱۳۶۰ وارد دادستانی شد و در بخش پیگیری و اجرای احکام اوین به فعالیت پرداخت و بیشتر پروند‌ه‌های اقتصادی و مربوط به اموال مصادره‌ای وابستگان نظام پهلوی را دنبال می‌کرد.
وی در سال‌های اولیه دههٔ ۶۰ رابطهٔ تنگاتنگی با حجت‌الاسلام حسینعلی نیری داشت که پس از انتقال محمدی گیلانی به شورای نگهبان ریاست حکام شرع اوین را به عهده گرفت.
حداد در سال ۶۰ مدتی وردست هادی غفاری در شعبهٔ امور اقتصادی اوین بود و سپس ترفیع مقام گرفت و دادیار شد و مستقیماً پرونده‌های مربوط به امور اقتصادی را دنبال می‌کرد.
او همچنین برنامه‌های ویدئویی عقیدتی تحت عنوان «احکام اسلامی» را تهیه می‌کرد که در آن‌ها به توصیف این احکام می‌پرداخت. این برنامه‌ها در سال‌های اولیهٔ دههٔ ۶۰ از طریق تلویزیون آموزشی مدار بستهٔ اوین صبح‌ها برای زندانیان پخش می‌شد و آن‌ها ملزم به روشن کردن تلویزیون و تماشای برنامه‌های مزبور بودند.
حداد به مانند دیگر شاغلین دادستانی اوین برای اثبات ارادت خود به نظام در جوخه‌های مرگ شرکت می‌کرد و سینهٔ قربانیان را هدف رگبار مسلسل قرار می‌داد. در آن‌ سال‌ها بازجویان‌گاه با عز و التماس از مسئولان دادستانی می‌خواستند که نامشان را در افراد جوخهٔ اعدام قرار دهند تا از این "فیض" بزرگ محروم نشوند.
حداد سپس دستیار مجید قدوسی و یکی از نوچه‌های او در اوین شد. در آن زمان وی دیپلمه و دارای دستخط خوبی بود. بعد از تغییر و تحولاتی که زمان ریاست علی رازینی در دادستانی انقلاب اسلامی بین دیماه ۶۳ تا ۶۶ صورت گرفت او پست دادیاری زندان اوین را به عهده گرفت و محمد عقیلی مسئول واحد ۱ زندان قزلحصار که پس از برکناری حاج‌داوود رحمانی از ریاست این زندان به همراه او به دادستانی اوین منتقل شده بود معاونت او را به عهده گرفت. در‌‌ همان ابتدا رازینی که در سال ۶۰ مدتی حاکم شرع اوین بود و سپس به خراسان انتقال یافت احکام اعدام بسیاری از توابین را که به خاطر کار در شعبات بازجویی معلق مانده بود اجرا کرد و به زعم خودشان یک پاکسازی در اوین کردند تا مبادا توابین روزی زبان باز کرده و در مورد جنایات صورت گرفته در اوین روشنگری کنند.
در این دوران محمد عقیلی مسئول اخذ مصاحبه از زندانیان بود. در دوران ریاست مرتضی اشراقی بر دادستانی انقلاب اسلامی مرکز حداد، دادیار ناظر زندان اوین بود و در جریان کشتار سال ۶۷ همراه با معاونش سید مجید ضیایی از موضع دادیار زندان در دادگاه‌ها شرکت کرده و به هیئت مرگ در صدور حکم اعدام برای زندانیان یاری می‌رساندند.
به‌گفتهٔ محمد سرلک یکی از تیرخلاص‌زن‌های اوین در این دوران او و همراهانش زندان را به مرکز فساد تبدیل کرده بودند.
سرلک، بسیجی و پاسداری بود که در سال‌های ۵۸-۵۹ در لرستان مرغداری داشت و سر یک حاجی را بریده بود. برای آنکه آب‌ها از آسیاب بیافتد به تهران منتقل شده بود و مانند بسیاری از پاسداران لر شاغل در دادستانی، به توصیهٔ مهدی کروبی در این نهاد مشغول به کار شده بود. (۳)
سرلک مدت‌ها مسئول زدن تیرخلاص و حمل جنازه بود. بعضی اوقات هنگامی که به بند یا سلول‌ها مراجعه می‌کرد آثار خون زیر ناخن‌هایش مشخص بود.
وی در سال ۱۳۶۴ به جرم اخاذی و گرفتن حق‌حساب از خانوادهٔ زندانیان و کارچاق‌کنی دستگیر و مدتی در اوین زندانی شد.
وی که بابت دستگیری‌اش به شدت رنجیده بود می‌‌گفت: اگر راست می‌گویند چرا حداد و اطرافیانش را دستگیر نمی‌کنند. میلیون میلیون پول می‌گیرند و کسی به کسی نیست. سلول‌های آسایشگاه اوین و ۲۰۹ را هم تبدیل به مرکز لهو و لعب کرده‌اند.
گفته می‌شد او را برای تحمل کیفر به زندان اصفهان منتقل کردند. سرلک به زندانیانی که در جهاد زندان اوین کار می‌کردند گفته بود اگر بخواهند مرا زندانی کنند مسائل گفتنی زیاد دارم. البته حق با او بود وی در جریان جنایات زیادی در اوین بود که کمتر کسی از آن‌ها خبر داشت.
قاضی حداد پس از کشتار ۶۷ به دلیل تخلفات مالی و اخلاقی از جمله رابطه نامشروع با چند زندانی توسط حفاظت زندان شناسایی و از مقام خود برکنار و به عنوان یکی از مسئولان «ستاد اجرای فرمان امام» و نماینده دادستانی با بنیاد مستضعفان و بنیاد شهید به زد‌ و بند پرداخت.
وی در همین ایام بود که مسئولیت پاساژ صمصام (بازار کویتی‌ها) را به عهده گرفت و به چهارراه فردوسی کوچ کرد و در طبقهٔ بالای پاساژ، اطاق کاری برای خود دست و پا کرد. در سال ۷۲ با افزایش پول شارژ مغازه‌ها و اجحافاتی که می‌کرد باعث اعتراضاتی در این پاساژ شد که با بسیج گروه ضربت دادستانی و مأموران مسلح برای آن‌ها خط و نشان کشید.
حداد در همین دوران به همراه حسین کرمانشاه یک شرکت خصوصی تأسیس کرد. حداد، برادران کرمانشاه را از اوین می‌شناخت. محمد کرمانشاه معاون «بیژن ترکه» مسئول گروه ضربت اوین در سال‌های اولیه دهه‌ی ۶۰ بود که در جبهه‌ کشته شد.
این شرکت کار اصلی‌اش کارچاق‌کنی و دخالت در هرکجا که پول و امکانات وجود دارد از دریافت مناقصه‌های دولتی تا خرید کشتی، درآوردن کشتی‌های غرق شده در خلیج فارس و فروش آهن‌آلات و استیل آن، صید و فروش ماهی و میگو و کشتی یخچالی و... است.
حداد همچنین به همراه سیدولی، سیدعلی و سیدحسین دهقان دهنوی مالک شرکت «آجر آریا» هستند که محصولات سفالی و سرامیکی ساختمانی غیرنسوز تولید می‌کند.
این عده از سال ۵۵ در استان یزد با تأسیس کارخانه آجر فشاری «خوشفرم» به تولید انواع آجر تو کار و آجر روکار و بلوک سفال دیواری مشغول بودند و حداد بعد‌ها به آن‌ها پیوست.
حداد مدتی خانه‌اش در خیابان فاطمی پشت ساختمان وزارت کشور بود اما ۱۸ سال پیش هنگامی که می‌رفت تا در شعبهٔ ۲۶ دادگاه انقلاب یکه تاز پرونده‌های امنیتی شود به محوطهٔ «بیت» نقل مکان کرد. کلیه خانه‌های منطقهٔ کاخ و آذربایجان و... توسط بیت خامنه‌ای خریداری شده است و افراد وابسته به خودشان در آن‌جا زندگی می‌کنند. در واقع برای ایجاد مصونیت هرچه بیشتر، «بیت» مانند یک کندوی عسل است که ملکه در وسط قرار دارد و بقیه زنبور‌ها دورتادور او را احاطه می‌کنند.
حداد در مورد انگشتری‌ا‌ی که به دست داشت می‌گفت هدیه‌ی ویژه‌ای است که خامنه‌ای به افراد مورد اعتمادش می‌دهد.
در دوران ریاست شیخ محمد یزدی بر قوهٔ قضاییه، حداد مجددا به اوین و دادستانی انقلاب برگشت و این بار ارتقا مقام یافته و ریاست شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب را بر عهده گرفت که علاوه بر رسیدگی به پرونده‌های سیاسی پرونده‌های مربوط به جرایمی چون قاچاق مواد مخدر و عتیقه جات را بر عهده داشت و احکام اعدام زیادی را در این مدت صادر کرد. در این دوران یزدی تلاش می‌کرد حلقهٔ یزدی‌ها در قوه قضاییه را تقویت کند. احضار به تهران سعید مرتضوی و ارتقاء مقام او هم در همین دوره صورت گرفت.
حداد پس از قیام دانشجویی ۱۸ تیر ماه ۱۳۷۸ پرونده بسیاری از فعالان دانشجویی را در دست گرفت و با صدور احکام سنگین آن‌ها را به تحمل حبس و اعدام محکوم کرد که در دادگاه تجدید نظر مشمول تخفیف شدند.
قاضی حداد بین سال‌های ۱۳۷۸ تا ۱۳۸۵ با رسیدگی به پروندهٔ بسیاری از فعالان احزاب و سازمان‌های سیاسی و دانشجویی و مدنی احکام سنگینی را صادر کرد. در این دوران او به تنهایی کار شعبه‌‌های ۱۵ و ۲۸ و ۲۶ را که امروز به پرونده‌های مهم امنیتی رسیدگی می‌کنند انجام می‌داد. رسیدگی به پروندهٔ افراد و وابستگان به تشکل‌هایی مانند سازمان مجاهدین خلق، نهضت آزادی، ملی مذهبی‌ها، جبهه ملی، جبهه متحد دانشجویی، جبهه دمکراتیک ایران، دفتر تحکیم وحدت، انجمن‌های دانشجویان مسلمان، حزب ملت ایران، جندالله، انجمن پادشاهی و... بر عهده وی بود.
وی به سبب خوش خدمتی و نشان دادن ماهیت ضد انسانی‌اش طی حکمی در ۱۹ تیر ماه ۸۵ از سوی سعید مرتضوی دادستان عمومی و انقلاب تهران به سمت معاون امنیت دادسرای عمومی و انقلاب تهران منصوب شد. در واقع در ارتباط با مسائل امنیتی او به خاطر تجربه‌ای که داشت مسئول بود و نه مرتضوی که اساساً در دههٔ ۶۰ محلی از اعراب نداشت و در استان یزد و کرمان به سر می‌برد و دستی در مسائل امنیتی نداشت.
حداد پس از تصدی پست معاونت امنیت با تلاشی دو چندان در نقش هدایت سرکوب‌ها برآمد به طوری که رسیدگی به پروندهٔ اعضای گروه جندالله، پرونده دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب، سرکوب فعالان جنبش زنان، سندیکای کارگران شرکت واحد، صدور حکم اعدام اعضای حزب حیات آزاد کردستان و صد‌ها احضار و بازداشت فعالان مدنی توسط او صورت گرفت.
یکی از شاهکارهای مشترک حداد و مرتضوی مشارکت در طرح «ارتقای امنیت اجتماعی» و اعزام «اراذل و اوباش» به کهریزک در سال ۱۳۸۶ است. گردانندگان نیروی انتظامی و دستگاه سرکوب برای توجیه اقدامات سرکوبگرانه‌شان نیاز به پوشش قانونی داشتند. سعید مرتضوی و قاضی حداد این پوشش را برای آن‌ها تأمین می‌کردند. پس از انتصاب قاضی حداد به معاونت امنیت دادسرای انقلاب، طرح ارتقای امنیت اجتماعی زیر نظر این دادسرا و با هدایت نیروی انتظامی و نیروهای ویژه نوپو آغاز شد و دستگیری‌های گسترده صورت گرفت.
کهریزک نامی است که افکار عمومی پس از کشته شدن تعدادی از دستگیرشدگان تیرماه ۱۳۸۸ در این بازداشتگاه با آن آشنا شدند. اما در این کشتارگاه پیش‌تر جنایات بزرگتری صورت گرفته بود که در سال ۱۳۸۶ از طریق گزارش «مجموعه فعالان حقوق بشر» که در سایت پژواک ایران به زبان‌های فارسی و انگلیسی انتشار یافت در این باره اطلاع‌رسانی شده بود و من بار‌ها در گفتگو با رسانه‌های ارتباط جمعی نسبت به آن روشنگری کرده بودم:
خواندن این گزارش و دیگر گزارش‌های انتشار یافته در مورد جنایات صورت گرفته در کهریزک در سال ۸۶ به خوبی نشان می‌دهد که چرا دستگیر شدگان جبنش ۸۸ به کهریزک اعزام شدند.
Irajmesdaghi@gmail. com
www. irajmesdaghi. com
پانویس:
۱- نکتهٔ حیرت‌انگیز آنکه پزشک وظیفه دکتر رامین پوراندرجانی که خود از قربانیان این حادثه بود همراه با سروان پزشک حسین صفایی و سرهنگ دکتر سجادالله فرهمند‌پور بر اساس قرار صادره متهم به عدم انجام وظیفه منجر به فوت چند نفر و مصدوم شدن سایر بازداشتی‌ها و فراهم کردن موجبات ایجاد جو بدبینی نسبت به ناجا شدند. این در حالیست که نام بسیاری از متهمین واقعی در کیفرخواست صادره به چشم نمی‌خورد. رامین پوراندرجانی را به خاطر آن‌که اطلاعات زیادی از شکنجه‌گران داشت به قتل رساندند. مسعود علیزاده بازداشتی کهریزک در این باره می‌گوید:
«شرایط کهریزک برای خود رامین هم خیلی دردناک بود و خودش همیشه عذاب می‌کشید. صحبت‌هایی که با من می‌کرد، می‌گفت من خودم از کهریزک رنج می‌بردم. او می‌گفت موقعی که آقای «رادان» با تیم خودش می‌آمد در کهریزک حتی نمی‌گذاشت من نبض این بچه‌ها را بگیرم. رامین در آن زمان خیلی احساس امنیت نمی‌کرد و می‌گفت آقای «کمیجانی» (رییس وقت بازداشتگاه کهریزک) و آقای «نظام دوست» دفتر دار سرتیپ رجب‌زاده فرمانده (وقت) نیروی انتظامی تهران بار‌ها مرا تهدید کردند که اگر اسم مقاماتی که در کهریزک می‌آمدند و شکنجه می‌کردند را بگویم برخورد می‌شود. چون رامین خیلی لیست داشت. او به من گفته بود در کهریزک گونی‌های سفیدی وجود داشت که حتی اگر بازداشت شدگان نمرده بودند هم آن‌ها را در این گونی‌های سفید می‌گذاشتند.»
گفته می‌شد چند نمایندهٔ مجلس از جمله حسین فدایی که در دههٔ ۶۰ هم سابقهٔ شکنجه‌گری داشت در کهریزک که جزو حوزهٔ انتخابیه وی بود حضور می‌یافت و به بازجویی و شکنجهٔ زندانیان مشغول می‌شد.
۲- در خرداد ۸۶، رسانه‌های دولتی خبر دادند «در حالی که اراذل و اوباش از وحشت دستگیری خود را به پلیس معرفی می‌کنند، فرمانده نیروی انتظامی از تشکیل اردوگاهی در کهریزک برای نگهداری اوباش نامی خبر داد.» به گزارش جام جم، سردار اسماعیل احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی، در جمع خبرنگاران عنوان کرد: «برخورد با اراذل و اوباش با قاطعیت ادامه دارد و یک صد نفر از این افراد که دارای سابقهٔ شرارت هستند با هماهنگی قضایی تحویل اردوگاهی که به همین منظور و برای نگهداری آن‌ها ایجاد شده منتقل و نگهداری خواهند شد. با آغاز مرحله دوم طرح امنیت اجتماعی و سردار رادان، رییس پلیس تهران، به اراذل هشدار داد که هیچ کدام از آن‌ها با توجه به سوابقی که از آنان وجود دارد در حاشیهٔ امن قرار ندارند. رییس مرکز اطلاع رسانی نیروی انتظامی با تایید خبر جام جم گفت برخورد پلیس با اراذل و ابواش همچنان ادامه دارد و در ۲ روز گذشته نیز تعدادی از این افراد دستگیر و تحویل پلیس امنیت شده‌اند.
۳- مهدی کروبی رابطهٔ بسیار نزدیکی با اسدالله لاجوردی داشت و حتی پس از برکناری لاجوردی از دادستانی انقلاب در نماز جمعه تهران تهدید کرد که چنانچه لازم افتد دوباره او را به کار بازخواهند گرداند. او همچنین چندماه قبل از آنکه در پاییز ۸۷ کاندیدای ریاست جمهوری شود در مراسم دهمین سالگرد کشته شدن لاجوردی شرکت کرد و یاد «قصاب تهران» را گرامی داشت و از «مجاهدت» ‌های او تقدیر کرد.

رضا اکوانیان وبلاگ نویس و فعال حقوق بشر بازداشت شده است








 رضا اکوانیان، شاعر، وبلاگ نویس و عضو سابق مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران در تاریخ ۴ فروردین بازداشت شده است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، رضا اکوانیان در تاریخ ۴ فروردین ماه سال جاری حدود ساعت ۳ نیمه شب توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده است.
مامورین وی را ابتدا به اداره آگاهی یاسوج منتقل کرده و پس از ۱۰ روز وی را به زندان یاسوج انتقال می‌دهند.
گفتنی است، رضا اکوانیان از اعضای سابق مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران و عضو کمپین یک میلیون امضا پیش‌تر در تاریخ ۱۲ بهمن ۱۳۸۸ توسط نیروهای اطلاعات بازداشت و به اتهام توهین به رئیس جمهور و رهبری در وبلاگ شخصی خود، شرکت در تجمعات اعتراضی تهران و ارتباط با بیگانگان از طریق ارسال اخبار و گزارشات، از طرف قاضی طهماسبی رئیس شعبه یکم دادگاه انقلاب یاسوج به یک سال حبس تعزیری و پنج سال حبس تعلیقی محکوم شد.
یکی از نزدیکان وی به گزارشگر هرانا گفت: "از آنرو که رضا ۵ سال حبس تعلیقی دارد ما نگران این هستیم که مسئولین بخواهند حبس تعلیقی وی را به مورد اجرا بگذارند."
وی همچنین ادامه داد: "رضا در اداره آگاهی بشدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته بصورتی که نقاط بسیاری از بدنش کبود شده بود و آثار ضرب و شتم بر روی بدن وی هویدا بوده است."

بازداشت یک فعال سیاسی در اسفند ماه








 هوتن دولتی از فعالان سیاسی در آخرین روزهای اسفند بازداشت و همچنان در بلاتکلیفی بسر می‌برد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، هوتن دولتی از اعضای جبهه ملی ایران روز شنبه ۲۶ اسفند ماه ۱۳۹۱ با مراجعه ماموران امنیتی به منزلش بازداشت شد.
مامورین امنیتی ضمن تفتیش منزل اقدام به ضبط کیس کامپیو‌تر و لوازم شخصی ایشان کرده و وی را به بند امنیتی زندان اوین منتقل می‌نمایند. وی تا این لحظه در بلاتکلیفی و در بند امنیتی زندان اوین بسر می‌برد.

تداوم بلاتکلیفی محمد باقر علوی در بند امنیتی








 بیست و دو روز از بازداشت محمد باقرعلوی، عضو نهضت آزادی می‌گذرد اما هنوز خانواده وی نتوانسته‌اند او را ملاقات کنند.
بنا به گزارش تارنمای جرس، روز گذشته آقای علوی پس از گذشت سه هفته تنها یک تماس کوتاه تلفنی با خانواده خود داشته است. وی دوازده روز در سلول انفرادی و تحت بازجویی بوده است و پس از آن به سلول چند نفره انتقال یافته است.
این عضو نهضت آزادی ایران روز شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۱ پس از بازرسی منزلش توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به بند امنیتی ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد.
بر اساس اخبار واصله، اتهام محمد باقر علوی اقدام علیه امنیت ملی از طریق عضویت در گروه‌های غیر قانونی، ماده ۵۹۹ -۶۰۰ قانون مجازاتهای اسلام اعلام شده است.
این عضو نهضت آزادی پیش از این نیز در سال ۱۳۸۸ بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم در دستگیری‌های فله‌ای بازداشت شد و ۴۰ روز در سلول انفرادی را گذراند.
گفتنی است، مهدی معتمدی مهر، رئیس کمیته آموزش و عضو دفتر سیاسی نهضت آزادی ایران نیز روز شنبه ۲۶ اسفندماه پس از بازرسی منزلش توسط نیروهای امنیتی دستگیر شد.
عماد بهاور مسئول شاخه جوانان نهضت آزادی ایران، امیر خرم و مسعود صادقی اعضای دیگر نهضت آزادی هستند که هم‌اکنون در زندان به‌سر می‌برند.
نهضت آزادی ایران یک حزب سیاسی ایرانی است که در سال ۱۳۴۰ با جدایی برخی از اعضای مذهبی جبهه ملی ایران و با تاکید بر هویت ایرانی و اسلامی تأسیس شد. هدف آن مبارزه با استبداد و کسب آزادی‌های اساسی مبتنی بر ارزش‌های اخلاقی و اسلامی بود. این گروه توسط مهدی بازرگان، یدالله سحابی و سید محمود طالقانی پایه‌گذاری شد. اعضای این حزب سیاسی بعد از انقلاب به خاطر انتقاد از عملکرد حکومت اسلامی ایران متحمل هزینه‌های فراوانی نظیر زندان شکنجه، تعقیب، تهدید و قتل توسط ارگان‌های نظامی و امنیتی حاکمیت جمهوری اسلامی در ایران شده‌اند.

وزیر کشور در مورد پرونده قتل ستار بهشتی به مجلس فراخوانده شد








علی مطهری، نماینده تهران از مطرح شدن سوال در خصوص پروندهٔ مرگ ستار بهشتی در جلسه سه شنبه مجلس خبر داد.
علی مطهری در گفتگویی که با خبرگزاری مهر داشته است در خصوص طرح سوالش از مصطفی محمد نجار وزیر کشور اظهارداشت: این سوال درباره مرگ ستار بهشتی (وبلاگ نویس) است. انتظار داشتیم از خانواده ستار بهشتی و مردم عذرخواهی شود و رضایت خانواده او گرفته شود که البته این کار انجام نشد.
وی ادامه داد: معتقدم این عذرخواهی باعث تضعیف نیروی انتظامی نمی‌شد بلکه باعث تقویت نیروی انتظامی بود.
نماینده تهران گفت: به هر حال ماموری اشتباهی کرده است، اگر با صداقت از خانواده ستار بهشتی عذر خواهی می‌شد وضعیت خیلی بهتر بود.
به گفته مطهری طبق اعلام هیات رئیسه مجلس شورای اسلامی این سوال در جلسه علنی روز سه شنبه مجلس بررسی می‌شود.
سوال مطهری درباره مرگ ستار بهشتی در جلسه ۵ دی ماه کمیسیون امنیت ملی با حضور وزیر کشور مورد بررسی قرار گرفت که وی اعلام کرد از پاسخ وزیر کشور قانع نشده است.

محاکمه مدیر مسئول روزنامه خورشید به دلیل اظهار نظر در مورد مرگ ستار بهشتی








محمدرضا تقوی‌فرد مدیر مسوول روزنامه خورشید بدلیل اظهار نظر در مورد مرگ ستار بهشتی محاکمه گردید.
محمدرضا تقوی‌فرد در گفت‌وگو با ایسنا، با بیان این مطلب، گفت: صبح فردا در شعبه ۷۶ دادگاه کیفری استان تهران، پرونده ما با شکایعت مدعی‌العموم برای رسیدگی مطرح می‌شود.
پس از اعلام جرم مدعی‌العموم در ۲۴ آبان ماه و صدور قرار از سوی شعبه ۹ بازپرسی، پرونده اواخر آبان ماه سال گذشته به دادگاه ارسال شد.
وی ادامه داد: دادستانی به استناد بندهای ۸ و ۱۱ از ماده ۶ قانون مطبوعات مبنی بر افتراء به دستگاه قضایی و نشر مطالب خلاف واقع خواست که من تحت تعقیب قرار گرفته و مجازات شوم.
موضوع مربوط به مصاحبه‌ای می‌شد که اینجانب با شبکه ایران انجام داده بودم. بعد از فوت مشکوک مرحوم ستار بهشتی در بازداشت، شبکه ایران مصاحبه‌ای با من داشت و از من در این رابطه سوالی پرسید که من نیز گفتم من به عنوان یک نویسنده از مرگ این وبلاگ‌نویس در حین بازداشت خجالت می‌کشم و بسیار هم متاثر شده‌ام.
مدیر مسوول روزنامه خورشید افزود: ‌ ستار بهشتی کارگر بود و فارغ از این‌که کاری که انجام داده، خوب یا بد بوده است باید به اتهام او رسیدگی می‌شد و احتمالا اگر اثبات می‌شد عمل او جرم است بر اساس قانون باید به جرم وی رسیدگی می‌شده است؛ ولی متاسفانه او در بازداشت فوت می‌کند و دادستانی تهران در اطلاعیه‌اش نظر پزشکی قانونی را ذکر می‌کند که بر اساس آن ستار بهشتی هیچگونه بیماری که منجر به فوت شود نداشته است.
همچنین دادستانی تهران در اطلاعیه رسمی خود می‌گوید آثاری از ضرب و جرح در قسمت‌هایی از بدن ستار بهشتی وجود داشته و گفته شد که علت فوت احتمالا شوک بوده است.
وی گفت: در هر صورت قاضی رسیدگی‌کننده به پرونده، ماموران پلیس فتا را که از ستار بهشتی بازجویی کرده‌اند بازداشت می‌کند. خود این امر نشان دهنده این است که در هر صورت آنجا جرمی اتفاق افتاده زیرا اگر جرمی در آنجا اتفاق نیفتاده بود، عواملی که ضرب و جرح را ایجاد کرده‌ و به ستار بهشتی شوک وارد کرده‌اند را بازداشت نمی‌کردند.
مدیر مسوول روزنامه خورشید تصریح کرد: دادستانی تهران‌‌ همان زمان اعلام جرم می‌کند و می‌گوید چرا این حرف‌ها زده شده است در حالی که بعد‌ها کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی این مساله را بررسی کرد و حتی پیشنهاد داد که رییس فتا تغییر کند و این اتفاق نیز افتاد و عملا مشخص شد که در هر صورت این مرگ یک مرگ طبیعی نبوده است.
وی گفت: در‌‌ همان موقع در صحبت‌هایم اشاره کردم به این‌که اگر قوه قضاییه اجازه می‌داد که رییس‌جمهور از زندان اوین بازدید کند این امر حتما به نفع جامعه، زندان‌ها و قوه قضاییه بود از جمله اینکه در انعکاس مطالبی از این دست امکان بهره‌برداری عواملی در خارج از کشور وجود نداشت زیرا وضعیت زندان‌های ما به طور شفاف نشان داده می‌شد و معلوم می‌شد که زندان‌های ما مانند ابوغریب و گوانتانامو نیست. البته ممکن است افرادی هم وجود داشته باشند که تخلفاتی انجام داده باشند که جرم باشد.
تقوی‌فرد تصریح کرد: متاسفانه قوه قضاییه در آن زمان نسبت به این صحبت‌ها واکنش نشان داد و اینطور تفسیر شد که فلانی گفته است اگر احمدی‌نژاد از زندان اوین بازدید می‌کرد ستار بهشتی کشته نمی‌شد؛ در حالیکه واقعا منظور من این بود که رییس‌جمهور، رییس‌جمهور همه مردم است و ما نمی‌توانیم بگوییم که رییس‌جمهور، رییس‌جمهور زندانی‌ها نیست.
مدیر مسوول روزنامه خورشید ابراز عقیده کرد: همین اظهارنظر‌ها و تشکیکی که روی مرگ ستار بهشتی شده بود باعث شد که من به شعبه ۹ بازپرسی دادسرای فرهنگ و رسانه احضار شوم که به دلیل مرخصی بودن بازپرس این شعبه، بازپرس شعبه ۴ من را احضار کرد و در‌‌ همان موقع من مصاحبه‌ای انجام دادم و به موضوع اعتراض کردم که بازپرس پرونده ستار بهشتی من را احضار کرده است و چطور می‌تواند در این زمینه قضاوت عادلانه‌ای داشته باشد؛ زیرا خود این بازپرس و عملکرد او مورد انتقاد است.
وی اظهار کرد: در پرونده ستار بهشتی اولا جرم در خارج از حوزه قضایی تهران اتفاق افتاده است، یعنی صلاحیت محلی رسیدگی به جرم مربوط به رباط‌کریم است. اما در تهران پلیس فتا گزارش را برای دادسرای فرهنگ و رسانه می‌آورد و بازپرس شعبه ۴ به موضوع صلاحیت محلی توجه نمی‌کند در حالی که اساسا دادستانی تهران حق ورود به این پرونده را نداشته است اما به دادسرای رباط‌کریم نیابت داده می‌شود.
تقوی‌فرد ادامه داد: در دادسرای رباط‌کریم متهم را در منزل دستگیر می‌کنند و پس از تفهیم اتهام برای او قرار وثیقه صادر می‌کنند که در نتیجه‌ ناتوانی متهم از تامین قرار وثیقه، وی در دهم آبان ماه به زندان اوین منتقل می‌شود. در روز یازدهم مجددا بر اساس درخواست پلیس فتا مرحوم ستار بهشتی را از زندان برای مدت ۱۰ روز در اختیار پلیس فتا قرار می‌دهند و حال سوال من از آن آقای بازپرس این است که اگر در مدت این ۱۰ روزی که متهم قرار وثیقه داشته و به دلیل عجز از تامین وثیقه راهی زندان شده، اگر خانواده متهم مراجعه می‌کردند و وثیقه را تامین می‌کردند و می‌خواستند طبق قرار صادره عمل کنند شما چطور توانسته‌اید که این متهم را با دستور دیگری به مدت ۱۰ روز در اختیار پلیس فتا قرار دهید.
وی ادامه داد: پس از این‌که متهم در اختیار پلیس فتا قرار داده می‌شود، در روز ۱۳ آبان پلیس گزارش می‌کند که متهم در بازداشتگاه فتا فوت کرده است.
مدیرمسوول روزنامه خورشید گفت: این موارد مطالبی است که عینا در گزارش پلیس و اطلاعیه دادستانی وجود دارد و باید ببینیم که واقعا چه اتفاقی افتاده است. اگر متهم مستحق این بوده که با قرار وثیقه آزاد شود باید شرایطی را فراهم می‌کردند و به خانواده او اطلاع می‌دادند تا امکان سپردن وثیقه فراهم شده و متهم آزاد شود نه اینکه در زمانی که او با قرار وثیقه در زندان است بازپرس دستور دیگری صادر کند و او را به بازداشتگاه پلیس فتا بسپارد.
تقوی‌فرد با بیان این‌که «این مطالب اصحاب رسانه و روزنامه‌نگاران را درگیر کرده بود» اظهار کرد: امروز بسیاری از روزنامه‌نگاران ما افراد حقوقدان و آشنا با مسائل حقوقی هستند و درک می‌کنند که چطور ممکن است جرمی در رباط‌کریم اتفاق بیفتد، منزل متهم یعنی محل اقامت متهم و محل وقوع جرم در رباط‌کریم باشد و صلاحیت محلی رسیدگی به جرم در آنجا باشد اما از تهران نیابت بدهند و متهم را به تهران بیاورند.
وی گفت: بعد از انتقال متهم به تهران و صدور قرار وثیقه برای وی، مجددا متهم در اختیار پلیس فتا قرار داده می‌شود و متهم نیز قبلا به بازپرس اطلاع داده که در بازداشتگاه رفتار خوبی با او نداشته است اما بازپرس مجددا او را در اختیار پلیس فتا قرار می‌دهد.
مدیر مسوول روزنامه خورشید گفت: بحث بعدی این است که نظارت بر بازداشتگاه‌ها و زندان‌ها جزء وظایف مسلم قوه قضاییه است و شما می‌بینید که در دادگاه کهریزک، مته‌مان را دارند به این دلیل تحت تعقیب قرار داده‌اند که بر بازداشتگاه کهریزک نظارت نداشتند و به همین خاطر حتی اتهام معاونت در قتل را تفهیم کرده‌اند. اگر این اتفاق در دادگاه کهریزک می‌افتد در مورد پرونده ستار بهشتی نیز باید رخ بدهد یعنی در مورد پرونده ستار بهشتی نیز واقعا عدم نظارت دستگاه قضایی بر بازداشتگاه باعث می‌شود که چنین اتفاقی بیفتد؛ بنابراین هم بازپرس پرونده ستار بهشتی و هم دادستان تهران باید پاسخگو باشند و به جرم آن‌ها نیز رسیدگی شود.
وی گفت: در اینجا نوعی دوگانگی رفتاری در عملکرد قوه قضاییه مشاهده می‌شود که به راحتی قابل لمس است زیرا در اطلاعیه دادستانی صراحتا گفته می‌شود که در بدن متهم آثار کبودی و جراحت دیده شده است و پزشکی قانونی نیز عنوان می‌کند که «در حال حاضر با توجه به بررسی‌های انجام شده و اطلاعات موجود علت قطعی فوت از لحاظ پزشکی مقدور نیست اما نظر به اینکه در معاینه جسد و بررسی‌های تکمیلی هیچگونه دلایل و شواهدی از بیماری منجر به فوت احراز نگردیده است، محتمل‌ترین علت منجر به فوت می‌تواند پدیده شوک باشد که در صورت احراز ایراد ضربه یا ضربات به نقاط حساس بدن یا فشار شدید روانی این عوامل می‌تواند عامل شوک مذکور باشد».
مدیر مسوول روزنامه خورشید گفت: پزشکی قانونی در این نظریه صراحتا اعلام می‌کند متهم بیمار نبوده، ضربه یا ضرباتی به او وارد شده و این عوامل می‌تواند در فوت او موثر باشد. متعاقب آن هم مامورانی که او را بازجویی کردند تحت تعقیب قرار می‌گیرد و بازداشت می‌شوند.
تقوی‌فرد اظهار کرد: مطالبی که گفته شد جزو حقوق مطبوعات است زیرا قانونگذار در ماده ۴ قانون مطبوعات تصریح کرده که «هیچ مقام دولتی و غیردولتی حق ندارد برای چاپ مطالب یا مقاله‌ای درصدد اعمال فشار بر مطبوعات برآید و یا به سانسور و کنترل نشریات مبادرت کند» یعنی قانونگذار صراحتا می‌گوید کسی حق ندارد چنین دخالتی کند که آزادی بیان را از مطبوعات بگیرد.
وی ادامه داد: آزادی بیان جزو حقوق مسلم مطبوعات است منتهی متاسفانه به موضوع از یک منظر داخلی نگاه شد. نگاه کنید خود پرونده ستار بهشتی هنوز به دادگاه نرسیده اما ما که به عنوان روزنامه‌نگار راجع به این موضوع اظهارنظر کرده‌ایم، پرونده‌مان فردا در دادگاه رسیدگی می‌شود در حالی که باید به پرونده اصلی به سرعت رسیدگی می‌شد.
مدیر مسوول روزنامه خورشید افزود: نکته بعدی اینکه در مورد پرونده کهریزک موضوع به دادگاه نظامی ارجاع شد اما در مورد پرونده ستار بهشتی، پرونده در دادسرای جنایی رسیدگی می‌شود و دادسرای جنایی زیر نظر دادستانی تهران است که باید پرسید آیا واقعا دادسرای جنایی که زیر مجموعه دادستانی تهران است به اشتباهات، کوتاهی‌ها و مسائلی که مرتبط به دادستانی تهران خواهد بود رسیدگی خواهد کرد؟ و آیا اصلا اجازه و توان این رسیدگی را دارد؟
وی گفت: به نظر من در این پرونده دادستانی کل کشور باید دستور می‌داد که پرونده به جای دیگری فرستاده شود تا این امکان وجود داشته باشد که قصور احتمالی بازپرس پرونده و تشکیلات قضایی در آن پرونده را بتواند رسیدگی کند. با همه این تفاسیر است قرار است که من فردا در دادگاه حاضر شوم و در حالی که هنوز پرونده ستار بهشتی به دادگاه نرفته و زمان رسیدگی برای آن تعیین نشده ما محاکمه شویم که چرا راجع به آن واقعه صحبت کرده‌ایم.
مدیر مسوول روزنامه خورشید تصریح کرد: بحث این است که اگر ما حرف نزنیم و ورود نکنیم و دنبال حقوق هم‌میهنانمان در کشور نباشیم طبیعی است که در خارج از کشور عده‌ای می‌آیند و از منظری دیگر و متناسب با منویات خودشان به موضوع ورود می‌کنند و مطالبی را در مورد دستگاه قضایی و نظام ما بگویند در حالی که واقعیت ماجرا این است که همه باید در چارچوب قانون حرکت کنند و این اتفاق حتما می‌افتد و اگر مامور یا مامورانی در موردی خطا کردند باید به خطای آن‌ها بر اساس قانون رسیدگی شود.
وی گفت: ستار بهشتی یک کار خلاف قانونی انجام داده است و طبیعتا این باید با استفاده از حقوق شهروندی‌اش به او تفهیم اتهام می‌شده و متناسب با جرمی که انجام داده مجازات می‌شده است زیرا ما حتی اگر یک نفر به اعدام محکوم شود حق نداریم قبل از اعدام به او یک سیلی بزنیم.
تقوی‌فرد اظهار کرد: اسلام بسیار به حقوق انسان‌ها احترام می‌گذارد و اصلا دین حقوق و تکریم انسان‌هاست و ما در قرآن داریم که کشته شدن یک نفر کشته شدن یک جامعه است یعنی اینقدر شخصیت و کرامت انسان با اهمیت معرفی شده است و قوانین جمهوری اسلامی ایران نیز همین‌طور است ولی اشتباه یک نفر حادثه‌ای را ایجاد می‌کند و دستاویزی می‌شود برای کسانی که از این موضوع استفاده کنند.
مدیر مسوول روزنامه خورشید گفت: متاسفانه گاهی هم که انتقادی صورت می‌گیرد و موضوع کالبدشکافی می‌شود می‌بینیم که احضاریه‌ای می‌آید و فرد منتقد به دادگاه احضار می‌شود. من حتما در دادگاه حاضر خواهم شد و مطمئن هستم که دستگاه قضایی با عدالت‌گرایی به این موضوع ورود خواهد کرد و خوشبین هستم به اینکه در واقع می‌توانم در رابطه با حقانیت آنچه که گفتم در دادگاه دفاع خوبی داشته باشم و مطمئن هستم که هم هیات منصفه و هم رییس دادگاه به این موضوعات توجه خواهد کرد اما آن‌ها همچنین باید به این موضوع توجه داشته باشند که روزنامه خورشید متعلق به کارگران، بیمه‌شدگان و بازنشستگان است و من به عنوان مدیر مسئول این روزنامه که حکم نوکری این کارگران را دارم نمی‌توانم ببینم که یک کارگر وبلاگ‌نویس بر اثر قصور افرادی جان خود را از دست می‌دهد و من در برابر این موضوع سکوت کنم.
تقوی‌فرد در پایان گفت: وظیفه شرعی من ایجاب می‌کند که در این رابطه ورود کنم و امیدوارم که دستگاه قضایی نیز اجازه بدهد که در سال حماسه سیاسی و اقتصادی امکان آفرینش حماسه سیاسی در کشور وجود داشته باشد و با سعه صدر اجازه بدهد که در چارچوب قانون فضای مطبوعات باز باشد و امکان خلق حماسه سیاسی در کشور وجود داشته باشد.