۱۳۹۲ مرداد ۲۷, یکشنبه

نامه تظلم خواهی شش شهروند محکوم به اعدام اهل سنت به مراجع بین المللی







شش تن از شهروندان محکوم به اعدام اهل سنت در زندان قزل حصار کرج، طی نامه‌ای به مراجع بین المللی خواستار شکسته شدن محکومیت خود شده و گفته‌اند: "و در این مدت چندین بار ما را به اجرای حکم اعدام تهدید کرده و چون اهل سنت ایران همواره در زمینه‌های مختلفی‌ سیاسی، مذهبی، علمی‌، اقتصادی و فرهنگی‌ مورد ظلم و ستم قرار گرفته و هیچ‌گاه راهی‌ برای رساندن مظلومیت خود به دنیا را نداشته، رژیم ایران براحتی توانسته که نخبگان و جوانان آن‌ها را اعدام و تبعید و زندانی کند."
ایشان همچنین در ادامه تصریح کرده‌اند: "همچنین در دوره هشت ساله ریاست جمهوری احمدی‌نژاد بیش از ۲۰۰ نفر فعالان مذهبی- سیاسی اهل سنت غرب کشور را دستگیر و بیشتر آنان را به حبس‌های طولانی‌ محکوم کرده و حدود ۱۵۰ نفر آنان در زندان رجایی شهر کرج قرار دارند."
متن کامل این نامه که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته را در زیر می‌خوانید:
نامه دادخواهی شش فعال مذهبی‌- سیاسی اهل سنت محکوم به اعدام در زندان قزل حصار
در سال ۲۰۱۱ رژیم ایران ۱۲ نفر از فعالان مذهبی‌ اهل سنت را به حکم اعدام محکوم کرد که در تاریخ ۲۰ دسامبر ۲۰۱۳ شش نفر از آنان به اسامی بهرام احمدی (که در هنگام دستگیری زیر ۱۸ سال بود)، کیوان زند کریمی‌، هوشیار محمدی، محمد ظاهر بهمنی، اصغر رحیمی و بهنام رحیمی را مظلومانه اعدام کردند و حتی جناز‌هایشان را به خانواده‌هایشان تحویل ندادند.
مادران این شهدای مصلح هنوز هم چشم به راه اجساد پرپر شدهٔ فرزندان عزیزشان هستند، اما رژیم ایران و دستگاه امنیتی هنوز به دنبال خالی‌ کردن حقد و کینهٔ خود نسبت به جوانان اهل سنت کرد می‌باشند و در این مدت چندین بار ما را به اجرای حکم اعدام تهدید کرده و چون اهل سنت ایران همواره در زمینه‌های مختلفی‌ سیاسی، مذهبی، علمی‌، اقتصادی و فرهنگی‌ مورد ظلم و ستم قرار گرفته و هیچ‌گاه راهی‌ برای رساندن مظلومیت خود به دنیا را نداشته، رژیم ایران براحتی توانسته که نخبگان و جوانان آن‌ها را اعدام و تبعید و زندانی کند.
لذا ما از شما خواستاریم که در یک اقدام فوری این سیاست خصمانه رژیم را محکوم کنید و از مسئولین ایران خصوصاً رئیس جمهور جدید که قول آزاد کردن زندانیان سیاسی را داده در خواست لغو و نقض حکم اعدام ما شش نفر به اسامی حامد احمدی، کمال ملایی، جمشید دهقانی، جهانگیر دهقانی، صدیق محمدی و هادی حسینی که هر لحظه احتمال اجرا شدن حکممان وجود دارد و همچنین در دوره هشت ساله ریاست جمهوری احمدی‌نژاد بیش از ۲۰۰ نفر فعالان مذهبی- سیاسی اهل سنت غرب کشور را دستگیر و بیشتر آنان را به حبس‌های طولانی‌ محکوم کرده و حدود ۱۵۰ نفر آنان در زندان رجایی شهر کرج قرار دارند و ۲۰ نفر دیگر از آن‌ها را نیز به حکم اعدام محکوم کرده‌اند که در بند ۴ سالن ۱۰ هم اکنون می‌باشند که شایسته توجه اقدام فوری سازمان‌های بین المللی و حقوق بشری می‌باشند.
زندان قزل‌حصار کرج
حامد احمدی، کمال ملایی، جمشید دهقانی، جهانگیر دهقانی، صدیق محمدی و هادی حسینی
تاریخ شنبه ۲۶ مرداد ماه ۱۳۹۲
رونوشت به: بانکیمون، کا‌ترین اشتون و احمد شهید

نامه حسین رونقی ملکی خطاب به حسن روحانی







 حسین رونقی ملکی وبلاگ نویس زندانی خطاب به حسن روحانی می‌نویسد: "قوه قضاییه که به نص قانون اساسی مرجع تظلمات و رسیدگی عادلانه به منازعات است اکنون خود به یکی از مراجع ستم به مردم تبدیل شده است."
وی در ادامه می‌گوید: "تجربه دولت اصلاحات به همه نشان داد که قدرت رئیس جمهور برای اصلاح امور تا چه میزان محدود است و هنگامی که تصمیم گرفته شود همین قدرت محدود، به طور کلی مهار شود، تا چه اندازه نیز غیر موثر است بنابراین اینجانب انتظار ندارم که حضرتعالی فرا‌تر از حوزه اختیاراتتان بتوانید دستگاه قضایی نابسامان کنونی را سامان دهید اما در گفتگوهایی که با عالیترین مقامات نظام خواهید داشت می‌توانید مطرح بفرمایید که آیا بهتر نیست به جای آنکه اندیشمندان و نخبگان و انسان‌های آزادی خواه و میهن دوست را به اتهامهای امنیتی و ساختگی به زندان بیفکنند، آنانی را که بیت المال را غارت می‌کنند و با بی‌تدبیری و بی‌کفایتی، این سرزمین را به تباهی می‌کشانند محاکمه کنند؟ یا به جای آنکه دختران و زنان این سرزمین را به جرم بدحجابی که به گفته آیت الله خامنه‌ای، «چه بخواهیم چه نخواهیم، انتخاب نوعی ازسبک زندگی است»، بازداشت و مورد آزار و اذیت قرار دهند؛ قاضی‌ای را که در جریان واقعه تلخ کهریزک مجرم شناخته شد و در عوض وی را در راس یکی از بزرگ‌ترین نهادهای کشور منصوب کردند بدرستی و عادلانه محاکمه و مجازات کنند؟"
متن کامل این نامه که یک نسخه از آن در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته را در زیر می‌خوانید:
وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُّبِینا
آنانکه مردان و زنان باایمان را بدون جرم و بی‌گناه بیازارند “بترسند” که دانسته گناه و افتراء بزرگی را مرتکب شده‌اند. ۵۸ / احزاب
جناب آقای دکتر حسن روحانی؛ رئیس جمهور منتخب ایران
با سلام و عرض ادب
من نگارنده این نامه، سید حسین رونقی ملکی، ۲۸ ساله، زندانی سیاسی هستم که به جهت فعالیت‌های حقوق بشری به ۱۵ سال زندان محکوم شده‌ام و اکنون نزدیک به ۴ سال است، بجز یک دوره چند ماهه به دلیل اخذ مرخصی استعلاجی، در بند ۳۵۰ زندان اوین بسر می‌برم. اخیرا هم به جرم کمک به زلزله زدگان آذربایجان به دو سال و شش ماه حبس تعزیری محکوم شده‌ام؛ اجازه بدهید پیش از آنکه دلایل نوشتن این نامه را توضیح دهم، انتخاب حضرتعالی را بعنوان رئیس جمهور منتخب مردم ایران تبریک بگویم. چنان که یقینا بیش از من اطلاع دارید، پس از گذشت چندین سال تاریک و پر ادبار، اکنون چشمهای بیشماری به جنابعالی دوخته شده است تا مگر اندکی از خرابی‌ها و ویرانیهای ایجاد شده و حصر و سرکوبهای به عمل آمده جبران گردد. عدم پاسخگویی و رسیدگی مسئولان در تمامی این سال‌ها، رازی نیست که بر کسی پوشیده باشد و همین امر باعث شده است من که نگران آینده کشور و سرزمینم و تضعیع حقوق مردم و قانون شکنی‌ها و فسادهای بی‌پایان هستم، مبادرت به نوشتن این نامه کنم و انتظار داشته باشم که جنابعالی به عنوان ر ئیس جمهور منتخب در جهت اصلاح، بیش از پیش تلاش بفرمایید.
جناب آقای دکتر روحانی
قوه قضاییه که به نص قانون اساسی مرجع تظلمات و رسیدگی عادلانه به منازعات است اکنون خود به یکی از مراجع ستم به مردم تبدیل شده است. بگذارید برای اثبات این ادعا از گفته‌های مقامهای قضایی و امنیتی نقل کنم و اینکه دادستان تهران به صراحت به اینجانب اعلام کردند که در مورد ما “زندانیان سیاسی” تصمیم گیرنده نهایی نهادهای اطلاعاتی – امنیتی هستند. یا اینکه دادیار ویژه امنیت عنوان کردند که در مورد مرخصی استعلاجی و درمان من، منتظر نظر و دستور اطلاعات سپاه هستند. یا اینکه بازجویان گفتند که قاضی تصمیم گیرنده نیست و خودشان پرونده‌ها را پیش می‌برند. مطمئنا مقامهای قضایی و امنیتی، واقعیت را بیان می‌کنند اما متاسفانه ریاست محترم قوه قضاییه بنا به مصالحی، خلاف واقع می‌گویند که از صیانت از استقلال قوه قضاییه و اداره مقتدرانه آن سخن به میان می‌آورند و عنوان می‌کنند که قاطعانه از هرگونه حرکت تعدی گونه و دخالت نابجا ممانعت خواهند کرد و به نظر می‌رسد اصولا فاقد چنین قدرت یا اختیاراتی هستند. بنابراین با کمال تاسف باید پذیرفت برخی از اصول قانون اساسی و حقوق اساسی مردم با مصلحت اندیشی و تشخیص شخصی در قوه قضاییه متوقف شده یا نادیده انگاشته می‌شود و براین نکته نیز صحه گذاشت که مردم امنیت قضایی ندارند و بسیاری از رفتار‌ها و مواضع در قوه قضاییه تحت تأثیرحوادث سیاسی است. به دلیل همین مصلحت هاست که اساسا وجود زندانی سیاسی را درایران انکارمی کنند و حقوق اساسی آن‌ها را نادیده می‌گیرند.
جناب آقای دکتر حسن روحانی
تجربه دولت اصلاحات به همه نشان داد که قدرت رئیس جمهور برای اصلاح امور تا چه میزان محدود است و هنگامی که تصمیم گرفته شود همین قدرت محدود، به طور کلی مهار شود، تا چه اندازه نیز غیر موثر است بنابراین اینجانب انتظار ندارم که حضرتعالی فرا‌تر از حوزه اختیاراتتان بتوانید دستگاه قضایی نابسامان کنونی را سامان دهید اما در گفتگوهایی که با عالیترین مقامات نظام خواهید داشت می‌توانید مطرح بفرمایید که آیا بهتر نیست به جای آنکه اندیشمندان و نخبگان و انسان‌های آزادی خواه و میهن دوست را به اتهامهای امنیتی و ساختگی به زندان بیفکنند، آنانی را که بیت المال را غارت می‌کنند و با بی‌تدبیری و بی‌کفایتی، این سرزمین را به تباهی می‌کشانند محاکمه کنند؟ یا به جای آنکه دختران و زنان این سرزمین را به جرم بدحجابی که به گفته آیت الله خامنه‌ای، «چه بخواهیم چه نخواهیم، انتخاب نوعی ازسبک زندگی است»، بازداشت و مورد آزار و اذیت قرار دهند؛ قاضی‌ای را که در جریان واقعه تلخ کهریزک مجرم شناخته شد و در عوض وی را در راس یکی از بزرگ‌ترین نهادهای کشور منصوب کردند بدرستی و عادلانه محاکمه و مجازات کنند؟، بازداشت کنند؟ آیا آن‌ها نمی‌دانند اجبار به امری که از امور شخصیه و خصوصی یک فرد محسوب می‌شود بر خلاف شرع اسلام و قرآن است. چنان که آیه ۹۹سوره یونس بصراحت می‌گوید: “آیا تو می‌خواهی مردم را، با اکراه و اجبار بی‌آنکه خود خواسته باشند، وادار کنی تا ایمان بیاورند؟” و نیزآیه ۱۰۸ سوره یونس می‌گوید: “بگو‌ای مردم، اینکه شما را حق از سوی پروردگارتان آمد، پس هر که راه یابد جزاین نیست که به سود خویشتن راه می‌یابد و هر که گمراه شود، همانا به زیان خویش گمراه می‌شود و من بر شما نگهبان نیستم.” این آیات تصریح دارند که قبول هر اعتقادی از جمله معتقدات مذهبی اجباری نیست، گرچه اعراض از حق موجب گمراهی و در ‌‌نهایت خسران و عذاب الهی می‌شود.
جناب آقای دکتر روحانی
بسیاری از ما که تصور می‌کنیم تنها به جرم وطن دوستی و دلسوزی برای سرزمینمان در زندان هستیم، می‌پرسیم چرا از ریس دولتی که روزگاری دولت محبوب آیت الله خامنه‌ای تلقی می‌شد به خاطر دروغ‌های که به مردم گفت و کمر به ویران کردن ایران بست و مردم را در دشوار‌ترین و سخت‌ترین شرایط زندگی قرار داد بازخواست نمی‌شود اما میرحسین موسوی، مهدی کروبی، زهرا رهنورد و صد‌ها زندانی سیاسی به دلیل ایستادگی در مقابل استبداد و دفاع از رای و حقوق مردم، همچنان مورد کم لطفی حاکمیت قرار می‌گیرند؟ چرا مجلس که خانه ملت است و در رأس امور! امروز هیچ نقشی به عنوان قانون گذار و پاسدار قانون ایفا نمی‌کند؟ آیا نباید ریس نیروی انتظانی را در قبال برخوردهای قرون وسطایی از جمله شلاق زدن، شوک الکتریکی و کتک زدن، آویزان کردن و توهین و بی‌حرمتی به متهم که در اکثریت بازداشتگاه‌های پلیس آگاهی و اطلاعات – امنیت توسط ماموران خودسر و قانون شکن صورت می‌گیرد، که مرگ ستار بهشتی در بازداشتگاه پلیس فتا گواه مسلم وجود چنین برخوردهای است، وادار به پاسخگویی کرد؟ استقلال قوه قضاییه با حضور افراد مجرم در رأس دستگاههای اجرایی کشور امکان پذیر نیست، همانگونه که قانونمداری قوه قضاییه با وجود دادگاه‌های انقلاب قابل تصور نیست. به نظر حضرتعالی که از سابقه طولانی فعالیت در بالا‌ترین سطوح کشور برخوردارید و یقینا از زوایای مشکلات کشور مطلعید، چه کسی به نهاد‌های اطلاعاتی – امنیتی و نظامی چنین اختیاراتی داده است که این سرزمین را این گونه و به طور کامل بدست گرفته‌اند و چنین جولان می‌دهند؟!
حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای دکتر حسن روحانی
واقعیت این است که متاسفانه ایران ما آن چنان که بیش از یکصد سال پیش مرحوم آیت الله نایینی گفت اسیر استبداد زیر پرده دین است. همچنین نباید فراموش کنیم سخنان آیت الله طالقانی را که در تعقیب نظریه نایینی گفته است: “از قوای پاسداراستبداد، شعبه استبداد دینی است. کار این شعبه این است که مطالب و سخنانی از دین یاد گرفته و ظاهر خود را آن طور که جالب عوام ساده باشد، می‌آرایند و مردمی را که از اصول و مبانی دینی بی‌خبرند و به اساس دعوت پیمبران گرام آشنایی ندارند، می‌فریبند و مطیع خود می‌سازند و با این روش فریبنده، به نام غمخواری دین و نگهداری آئین، ضل الشیطان را بر سر عموم می‌گسترانند و در زی راین سایه شوم جهل و ذلت، مردم را نگه می‌دارند. این دسته چون با عواطف پاک مردم سروکار دارند و درپشت سنگر محکم دین نشسته‌اند، خطرشان بیشتر و دفعشان دشوار‌تر است.” دینی را که از آن دم می‌زنیم و به آن گرایش داریم و افعال و کردار ما از آن نشأت می‌گیرد چه دینی است و کتابش که احکام و دستورات آن دین را از آن اخذ می‌کنیم، چه کتابی است؟ اگر مرادمان از آن دین، اسلام و کتابش قرآن است که در آنجا به صراحت تمام رفتارهای این سال‌ها را از سرکوب مردم و اجازه خروج میلیارد‌ها دار از بیت المال و ایجاد اختناق و استبداد به وسیله حکومت و دولت را محکوم و آن را مخالف با اسلام معرفی نموده است.
جناب آقای دکتر روحانی
اینجانب به عنوان یک ایرانی که از جانب حاکمیت فتنه گر، خس و خاشاک و عامل بیگانه مورد خطاب قرار گرفته‌ام و شاهد بودم که چگونه بسیجیان از پایگاه بسیج مردم را گلوله باران کردند و گناه این جنایت را به دوش مردم بی‌دفاع انداختند، طبیعتا حق خود نمی‌دانم که بازجویان وزارت اطلاعات به من بگویند «مرگ من تداوم جمهوری اسلامی را در پی خواهد داشت». من اگر فریادی زده‌ام، فریاد علیه ظلم، ستم و ناروایی‌های حاکم بوده است. من اگر نوشته‌ام، از درد‌ها نوشته‌ام، از هجوم به زندگی خصوصیمان نوشته‌ام، از تجاوز به حقوقمان و توهین به عقایدمان نوشته‌ام. من اگر در صفی ایستاده‌ام که دانشجویان، کارگران، زنان و مردم ایران ایستاده‌اند به خاطرآن است که همچون آنان از وضعیت کنونی سرزمینم ناراضی‌ام واز آن رنج می‌برم. باید باور کنیم که هستند انسان‌های که برای این سرزمین و در راه عدالت و آزادی از جان خود گذشته‌اند و می‌گذرند. آن‌ها نه به جایی وابسته‌اند و نه هیچ کجای دنیا را به ایران عزیز‌تر از جانمان ترجیح می‌دهند؛ ما به قول میرحسین موسوی «از دروغ خسته شد‌ه ایم» و بازداشت، تحت فشار قرار دادن و زندان هیچ تاثیری در عقیده و ایمان من و همراهانم ندارد و عقاید و افکار ما را نمی‌توان در زندان اسیر کرد. اعتراض ما به قانون شکنی‌ها و قانون گریزی هاست، به ناروایی‌ها و بی‌عدالتی‌های حاکم.
جناب آقای دکتر روحانی
اجازه می‌خواهم برای ارائه یک نمونه از وضع اسف بار سیاسی و امنیتی کشور، به واقعه‌ای که شخصا شاهد یا بهتر بگویم درگیر آن بوده‌ام، اشاره کنم. سال گذشته در حادثه دردناک زلزله آذربایجان که اینجانب و گروهی دیگر از امدادگران برای کمک به هم میهنان آسیب دیده‌مان به مناطق زلزله زده شتافته بودیم، به چه اتهامی بدون ارائه هیچ مدرکی، بازداشت، مضروب یا مجروح شدیم؟ تهدید علیه بهداشت عمومی از طریق پخش نان کپک زده و کنسرو فاسد، تمرد از حکم قضایی و مقاومت در برابر مأموران و مشارکت در اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه کشور از طریق مخابره اخبار به رسانه‌های بیگانه، سیاه نمایی و دروغ گویی در مورد ارگان‌های مختلف، ارسال خبر دستگیری پیش از دستگیری، تهیه و توزیع پرسشنامه‌های با محوریت مخالفت با نظام جمهوری اسلامی، تهیه کلیپ‌های صوتی و تصویری حاوی توهین به امام خمینی و رهبری به انگیزه پخش در کمپ، انهدام و آتش زدن کالاهای غیر مجاز و فاسد پیش از رسیدن مأموران و رصد اخبار ماهواره ی، از جمله اتهامات واهی و ساختگی‌ای بود که اداره اطلاعات تبریز با همراهی معاونت امنیت دادستان تبریز در کنار اتهام دروغین دیگری همچون تبلیغ به نفع بهاییت و وهابیت بدلیل حضور هم میهنان و امدادگران بهایی در کمپ بر ما وارد کرده است. این اتهامات در حالی است که اجتماع صورت گرفته در کمپ سرند به گواه همگان برای امدادرسانی و کمک به زلزله زدگان و آسیب دیدگان و نهایتا درجهت تأمین منافع ملی بوده است. این امر البته اتفاق تازه‌ای نیست. زیرا امروزه هر انسان آزاده و میهن پرستی که به فکر منافع ملی و مردمانش باشد با اتهاماتی همچون توهین به ارزش‌های نظام، اقدام علیه امنیت ملی و صد‌ها اتهام دیگر مواجه می‌شود که اتهامهای وارده، پرونده ساخته شده و حکم صادره برای ما گواه همین ماجراست. بار‌ها بعنوان یک جوان ایرانی، چه در مواجه با مسئولان امنیتی و چه در نامه به مقامهای کشور، گفته‌ام که بترسیم ازآینده این رویه که بحران‌های موجود رابه مرحله‌ای غیرقابل حل خواهند رساند. همانگونه که امام علی (ع) فرموده‌اند بی‌گمان، قانون شکنی‌ها و منطق ستیزی‌ها، آدمی را در دین و دنیایش به گرداب تباهی می‌کشاند.
جناب آقای دکتر حسن روحانی
همه ما می‌دانیم که روزهای سختی را در پیش رو دارید. جنابعالی بهتر از هر کس دیگری از مشکلات کشور مطلع هستید و می‌دانید پاسخ دادن به مطالبات مردم محروم تا به چه اندازه دشوار است. من بعنوان یک زندانی سیاسی بر این امر آگاهی دارم که نباید با افزایش مطالبات، یادآوری مداوم تباهکاریهای این سال‌ها و دامن زدن به نا‌امیدی‌ها عرصه را به شما تنگ کرد. شما با شعار تدبیر، امید و اعتدال آمده‌اید و مردم، بی‌شائبه اعتماد خود را نثار حضرتعالی کرده‌اند. یقینا تجربه و دانش شما عبور از مسر بحران‌های موجود را هموار خواهد کرد و حامیان سرکوب و استبداد خواهند دید که آزادی و پیشرفت است که امنیت و استقلال کشور را تضمین و تامین خواهد کرد.
آه اگر آزادی سرودی می‌خواند
کوچک
همچون گلوگاه پرنده ئی،
هیچ کجا دیواری فرو ریخته بر جای نمی‌ماند
سالیان بسیار می‌بایس
دریافتن را
که هر ویرانه نشانی از غیاب انسانی است
که حضور انسان آبادانی است.
احمد شاملو
با امید به توفیق و پیروزی شما
سید حسین رونقی ملکی
زندان اوین – بند ۳۵۰
دهم مرداد ماه سال ۹۲

رنجنامه کشیش زندانی درباره شکنجه در بازداشتگاه / فرشید فتحی







"فرشید فتحی" از نوکیشان مسیحی که توسط دادگاه انقلاب تهران به شش سال حبس محکوم شده است در یادداشتی که به تازه گی از وی منتشر شده از شکنجه‌های شدید روحی و تحت فشار بودن خود توسط ماموران و بازجویان خبر داد.
به گزارش محبت نیوز، "فرشید فتحی" از نوکیشان و فعالین مسیحی است که دوران محکومیت ۶ ساله خود را در زندان اوین می‌گذارند، وی در رنج نامه خود خبر داده که در زندان با شکنجه‌های شدید روحی قرار گرفته و برای تحت فشار قرار دادن وی درباره بازداشت همسر و سکته پدرش اخبار دروغ به او گفته شده است.
این زندانی عقیدتی، که فارغ‌التحصیل در رشته الهیات مسیحی است در پنجم دی ماه سال ۱۳۸۹ توسط وزارت اطلاعات بازداشت و به بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات منتقل گردید. "فرشید" یک سال از دوران بازداشت خود را بلاتکلیف در بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات گذارند و نزدیک به ۵ ماه نیز در سلول انفرادی بود.
"فرشید" متولد ۱۳۵۸ دارای دو فرزند می‌باشد وی در تاریخ ۱۵ بهمن ۱۳۹۰ به اتهام "برعهده داشتن سمت مسئول ارشد سازمان‌های خارجی در ایران و تهیه وجه مالی برای این سازمان‌ها" در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی محاکمه و مجموعن به ۶ سال حبس تعزیری محکوم می‌گردد. اگر چه با وجود اعتراضات از سوی گروه‌های مدافع حقوق مسیحیان و گروه‌های کلیسایی اما حکم شش سال زندان در دادگاه تجدید نظر نیز تایید شد.
این کشیش مسیحی در رنج نامه خود افشاء کرده که در دوران بازداشت به شدت مورد شکنجه روحی و توهین و تحقیر و افتراء قرار گرفته است. وی در بخشی از رنجنامه خود نوشته: "به دروغ به بنده گفته می‌شد همسرم نیز بازداشت شده و از من می‌خواستند که سرپرستی موقتی برای فرزندانم «رزانا و بردیا» معرفی کنم؛ یا به دروغ به بنده گفته می‌شد که پدرم سکته کرده و در بیمارستان است و حتا در مورد زنده یا مرده بودن وی به من اطلاعی داده نمی‌شد، در حالیکه ایشان اصلن سکته نکرده بودند."
این مطلب کوتاه تنها بخشی کوچکی از آن چیزی است که از زمان بازداشت وی تاکنون در زندان مخوف اوین برسر این نوکیش مسیحی آمده است.
پیش از این نیز دل نوشته ایی از فرشید منتشر شده که در بخشی از این نامه از داخل زندان خطاب به پدرش نوشت: "اغلب اوقات بعضی چیز‌ها موجب تاثرم می‌شوند ولی هیجگاه به خود اجازه نداده‌ام که مغلوب غم و یاس شوم. خیلی وقت‌ها اینجا مرا مورد توهین و تحقیر و آزار قرار می‌دهند ولی هیچگاه به وجود مسیح درونم شک نکرده‌ام. بعضی‌ها تنهایم گذاشتند و بعضی دیگر از من فرار کردند، ولی من آن‌ها را مطمئنن قضاوت و توبیخ نخواهم کرد، زیرا که خدا هیچگاه مرا تنها نگذاشته است."
مرداد ماه سال ۱۳۹۰ همسر و فرزندان "فرشید فتحی" به دلیل فشارهای زیاد وزارت اطلاعات مجبور به ترک ایران می‌شوند، آنان از ایران به ترکیه و در ‌‌نهایت پس از طی مراحل پناهندگی در بهمن ۱۳۹۱ رهسپار کانادا شدند و به دور از وطن و عزیزان در آنجا ساکن شدند.
"گفتنی است مهدی خزعلی"، از منتقدان دولت و فرزند آیت الله خزعلی، از روحانیون محافظه‌کار و عضو مجلس خبرگان رهبری که در سال گذشته از هم بندی‌های "فرشید فتحی" بوده در خصوص شخصیت وی در مصاحبه با برخی رسانه‌ها درباره او می‌گوید: "فرشید جوانی مودب و بااخلاق و با لبخندی گرم و شیرین همیشگی بود و همه بچه‌ها در بند ۳۵۰ اوین خاطره‌ای که از فرشید به یاد دارند اخلاق خوب اوست. اخلاقی مثال زدنی و دوست داشتنی است. کسی از او یک تندی و غیراخلاقی ندید. اوساخته شده و انسانی مهربان است."
این فعال مسیحی با وجود اینکه نزدیک به سه سال از دوران محکومیت خود را در بند ۳۵۰ زندان اوین و ماههای متمادی را در سلول انفرادی گذرانده، اما تاکنون اجازه مرخصی به وی داده نشده است.

اسامی ۴۰ زندانی سیاسی بیمار در زندان اوین







با توجه به اینکه طی سالیان اخیر، زندانیان و خانواده‌های آن‌ها اعتراضات و پیگیری‌های بسیاری را نسبت به عدم رسیدگی مناسب پزشکی در بهداری زندان اوین انجام داده‌اند اما هم چنان شاهد تداوم رویهٔ پیشین در سهل انگاری و عدم رسیدگی مطلوب به وضعیت پزشکی زندانیان هستیم.
این رویه در حالی ادامه می‌یابد که در گذشته و تنها در بند ۳۵۰ زندان اوین، زندانیان بسیاری قربانی این سهل انگاری شده‌اند؛ مرگ البرز قاسمی (سال ۸۸) ، محسن دکمه چی (سال ۹۰) ، هدی صابر (سال ۹۰) ، حسن ناهید (سال ۹۰) از دست رفتن کلیه حسین رونقی و نابینا شدن خانم کبری بنازاده تنها بخشی از وقایعی است که در رسانه‌های خبری منعکس شده و چه بسیار زندانیان گمنامی که در بندهای ۸، ۷، ۴، قرنطینه، کارگری، ۲۰۹، ۲الف و دیگر زندان‌ها و بازداشتگاه‌ها به سر می‌برند و هیچ گونه امکان اطلاع رسانی در مورد وضعیت آن‌ها وجود ندارد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، طی ماه‌های اخیر بهداری زندان اوین به بهانهٔ کاهش بودجهٔ درمانی خود از تحویل کامل داروهای نسخه‌های تجویزی و نیز از اعزام زندانیانی که امکان درمان آن‌ها در بهداری زندان نیست به مراکز درمانی خارج از زندان خودداری می‌نماید و در بسیاری موارد به صورت گسترده‌ای نسبت به تجویز داروهای ضد درد، آرام بخش و خواب آور اقدام می‌نماید.
حتی برخی پزشکان بهداری زندان اوین از جمله آقایان رضازاده (رییس بهداری زندان اوین) ، رضایی، شعبانی و یونس روحانی ضمن ویزیت زندانیان با پرخاشگری و توهین و ناسزا زندانیان را متهم به تمارض و بزرگنمایی در مورد وضعیت خود می‌کنند به نحوی که بسیاری از زندانیان تحمل درد و رنج بیماری را به مراجعه به بهداری و مواجه شدن با اینگونه برخوردهای غیر انسانی برخی پزشکان ترجیح می‌دهند.
در ذیل نام تعدادی از زندانیان که مدتهای مدیدی است در انتظار اعزام به مراکز درمانی به سر می‌برند ارایه شده است:
  1. علی علایی (مشکل در ستون فقرات و مهره و بیماری قلبی)
  2. مصطفی دانشجو (مشکل تنفسی)
  3. رضا انتصاری (مشکل در ناحیه دست)
  4. اسدالله هادی (ناراحتی قلب)
  5. اصغر قطان (ناراحتی قلب، کلیه و پروستات)
  6. محمد صایمی  (نارسایی کلیه)
  7. محمد صدیق کبودوند (بیماری پروستات)
  8. سعید متین‌پور (درد از ناحیه ستون فقرات و مهره‌ها، بیماری قلبی)
  9. رضا شهابی زکریا (ستون فقرات و مهره‌ها)
  10. یاشار دارالشفا (ستون فقرات و مهره‌ها)
  11. کامیار ثابتی صنعت (بیماری قلبی)
  12. سینا عظیمی (مشکل تنفسی)
  13. مهدی خدایی (فک و لثه)
  14. احمد دانشپور مقدم (سیستم گوارش)
  15. محسن دانشپور مقدم (پروستات، قلب)
  16. حسن فرجی (قلب، سیستم گوارش)
  17. علیرضا احمدی (شگستگی در ناحیه لگن پا و ران)
  18. نصور نقی‌پور (ناراحتی فک و لثه)
  19. محمد داوری (ناراحتی فک و لثه)
  20. امیر خرم (ناراحتی فک و لثه)
  21. امیر اسلامی (قلب)
  22. رحمان قهرمان‌پور (مشکل بینایی و دیسک کمر)
  23. اسماعیل برزگری (ناراحتی فک و لثه)
  24. نادر جانی (اعصاب، بیماری قلب)
  25. حمید نوید (مشکوک به سرطان غدد لنفاوی)
  26. سید محمد ابراهیمی (تنگی نفس معده دیسک کمر)
  27. حمید رضا مرادی (انسداد عروق وپا دیسک کمر)
  28. حسین زرینی  (بیماری سرع)
  29. بهنام ابراهیم زاده (ارتروز گردن ودرد گوش ولثه )
  30. سعید عابدینی (بیماری خونریزی معده ومثانه)
  31. فرزاد روحی (سنوزیت)
  32. اسدالله اسدی ( ناراحتی ریوی)
  33. محمد داوری (مفاصل زانو کمر دهان ودندان)
  34. غلام رضا حسینی (تخریب مفاصل ران وپا وبیماری لثه)
  35. داود اسدی (فاسد شدن مفصل لگن پای چپ)
  36. سعید مدنی (ناراحتی دستگاه گوارشی)
  37. ابراهیم بابای (بیماری قلب)
  38. وحید روح بخش (اعصاب و دهان)
  39. پژمان عبدالحسین زاده (شکستگی  دست)
  40. هانی یازرلو (ناراحتی قلبی)

اخراج ۲۳ نیروی سازمان اتوبوسرانی بندرعباس







گزارش ها حاکی از آن است که ۲۳ نیروی شرکتی سازمان اتوبوسرانی شهرداری بندرعباس از کار خود اخراج شدنده اند.
به گزارش جنوب پرس، یکی از اخراج‌شدگان که نخواست نامش فاش شود، گفته است: "محمدرضا حمزه‌پور (مدیرعامل سازمان اتوبوسرانی شهرداری بندرعباس) با اعلام این‌ که توان پرداخت هزینه ی این ۲۳ نیرو را ندارد، عذر این ۲۳ نیروی جوان و نیازمند به کار را به راحتی خواست."
وی افزود: "کارمندان اخراجی در بخش‌های اداری، بازرسی، خط بانی و جایگاه سوخت گازوئیل فعالیت داشته‌اند."
بر اساس این گزارش هم چنین این کارگران تاکنون دو ماه حقوق و بیمه ی خود را دریافت نکرده‌اند.

تأخیر ۱۱ ماهه در پرداخت حقوق کارگران ماشین لنت







 یك فعال كارگری در سمنان از تعویق ۱۱ ماهه در پرداخت حقوق کارگران کارخانه ی "ماشین لنت" خبر داد.
به گزارش ایلنا، حبیب الله محقق، دبیر خانه ی كارگر سمنان در اینباره گفت: "کارخانه ی ماشین لنت كه در زمینه ی تولید قطعات خودرو فعالیت می‌كند، با وجود آنکه در سال‌های گذشته مشکلی در زمینه ی تولید و فروش محصولات خود نداشت، هم اکنون به دلیل کمبود نقدینگی و توقف گردش مالی، توان پرداخت دستمزد کارگران خود را ندارد."
او با بیان اینکه کاهش تولید خودرو سازان، قطعه سازان را نیز با چالش‌هایی مواجه ساخته است، اظهار کرد: "این واحد تولیدی به سبب ناتوانی در پرداخت هزینه‌های تولید بعد از آغاز سال جدید، تعداد کارگران خود را از ۱۰۰ نفر به ۳۵ نفر کاهش دهد که تمامی کارگران اخراجی و شاغل تا به امروز نتوانسته‌اند معوقات حقوقی خود را دریافت کنند."
محقق همچنین در مورد سایر مطالبات کارگران افزود: "این کارگران علاوه بر اینکه یازده ماه حقوق از کارفرما طلب دارند، چهار سال عیدی، سنوات وحق بن خود را نیز دریافت نکرده‌اند."
این فعال کارگری مشکلات این واحد قطعه‌سازی را از تبعات وجود بحران در كارخانه‌های بزرگ خودروسازی دانست و افزود: "امیدواریم در دولت جدید تمهیداتی اندیشیده شود تا امنیت شغلی کارگران در واحد‌های تولیدی و صنعتی ضمانت داشته باشد."

بیش از ۲۰۰ نفر در یک کنسرت عمومی در تهران بازداشت شدند







 بیش از ۲۰۰ تن از شهروندان که در سالن "آمفی همایش مهر آفرینش"، جهت شرکت در کنسرت یک گروه موسیقی راک شرکت کرده بودند؛ بازداشت شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، پلیس امنیت تهران در مراجعه به سالن آمفی همایش مهر آفرینش، محل برگزاری کنسرت گروه "Dawn of Rage"T بیش از ۲۰۰ تن از شرکت کنندگان و اعضای این گروه را بازداشت کرد.
بر اساس گزارشات رسیده جمعی از بازداشت شدگان که زیر سن قانونی بودند در ساعت اولیه آزاد شدند. سالن آمفی همایش آفرینش ۲۲۰ نفر ظرفیت دارد که در زمان برگزاری این کنسرت ظرفیت آن کامل شده بود.
لازم به ذکر است اجرای گروه مذکور قرار بوده در دو سانس انجام شود که بدلیل ممانعت نیروهای امنیتی در سانس اول و بازداشت حاضرین نیمه تمام باقی ماند.
پلیس ایران تاکنون اطلاع رسانی در خصوص وضعیت بازداشت شدگان انجام نداده است.

محسن جلدیانی زندانی سیاسی آزاد شد









محسن جلدیانی زندانی سیاسی بر اساس قانون آزادی مشروط پس از تحمل چهار سال حبس از زندان آزاد شد.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، "محسن جلدیانی" زندانی سیاسی که به ٦ سال زندان تعزیری محکوم شده بود بعد از سپری نمودن ٤ سال از این حکم، روز گذشته طبق قانون آزادی مشروط زندانیان، آزاد شد. 

محسن جلدیانی ٥٣ ساله است و سابقه 24 سال آموزگاری در آموزش و پرورش را در کارنامه کار خود داشته است و سالهای آخر آموزگاریش در شهرستان اشنویه و اراک بوده است ،  او در سال ١٣٨٨ از سوی نیروهای اطلاعاتی در استان اراک بازداشت و به مدت ٦ ماه در زندان‌های اراک و اوین تحت بازجویی وزارت اطلاعات قرار داشته است.

وی  از سوی دادگاه انقلاب اراک به اتهام "فعالیت تبلیغی علیه نظام و همکاری با احزاب کُرد" به ٦ سال حبس محکوم شد و برای سپری نمودن این حکم به زندان مهاباد انتقال داده شده بود.