۱۳۹۲ دی ۸, یکشنبه

سالگرد اعدام ۶ زندانی عقیدتی اهل سنت در زندان قزل‌حصار









 در ۷ دی ماه سال گذشته ۶ تن از زندانیان عقیدتی اهل سنت در زندان قزل‌حصار کرج از طریق چوبه دار اعدام شدند.
۶ تن دیگر از زندانیان عقیدتی اهل سنت که هم اکنون در ۵۵مین روز از اعتصاب غذا بسر می‌برند و با حکم اعدام روبرو هستند، طی نامه‌ای که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته می‌نویسند: «ما امروز از داخل‌‌‌ همان زندان، با‌‌‌ همان اتهام، با‌‌‌ همان حکم از‌‌‌ همان دادگاه و توسط‌‌‌ همان قاضى، از تمام مردم حق طلب ایران و جهان خواستاریم که این جنایت هولناک و این قتل عمد را هرگز فراموش نکنند و براى مجازات عاملان آن جنایت از هیچ تلاشى دریغ نکنند زیرا که با فراموش کردن این مصیبت و این جنایت‌ها، عملا دست حکومت را براى انجام و تکرار اینچنین جنایتهایى باز می‌گذاریم و حکومت ماشین اعدام خود را با سرعت بیشترى به جلو پیش خواهد راند.»

متن کامل این نامه را در زیر می‌خوانید:
نامه زندان اعتصاب کننده اهل سنت در زندان قزلحصار
به یاد زندانیان اهل سنت اعدام شده در زندان قزلحصار
بسم الله الرحمن الرحیم
امروز ۷ دى ماه ۱۳۹۲ ما زندانیان عقیدتى سیاسى اهل سنت در ۵۴مین روز اعتصاب غذاى خودمان در اعتراض به احکام اعدام صادره براى خود هستیم.
امروز مصادف است با اعدام ۶ تن از برادران و همسنگران ما، در راه احقاق حقوق ضایع شده اهل سنت ایران به صورت عمومى و اهل سنت کردستان به صورت ویژه.
سال گذشته در چنین روزى ۶ تن از دوستان و هم قطاریان ما به نامهاى ۱. اصغر رحیمی ۲. کیوان زند کریمی۳. بهنام رحیمی ۴. محمد ظاهر بهمنی ۵. هوشیار محمدی ۶. بهرام احمدی به خاطر جرمى که هرگز مرتکب آن نشده بودند اعدام شدند.
ما امروز از داخل‌‌ همان زندان، با‌‌ همان اتهام، با‌‌ همان حکم از‌‌ همان دادگاه و توسط‌‌ همان قاضى، از تمام مردم حق طلب ایران و جهان خواستاریم که این جنایت هولناک و این قتل عمد را هرگز فراموش نکنند و براى مجازات عاملان آن جنایت از هیچ تلاشى دریغ نکنند زیرا که با فراموش کردن این مصیبت و این جنایت‌ها، عملا دست حکومت را براى انجام و تکرار اینچنین جنایتهایى باز می‌گذاریم و حکومت ماشین اعدام خود را با سرعت بیشترى به جلو پیش خواهد راند.
همچنین از تمام شما مردم شریف ایران و تمام نهادهاى حق طلب خواستاریم که به حکومت ایران جهت پایان دادن به ظلم و ستم به اهل سنت ایران و همچنین آزاد کردن تمامى زندانیان اهل سنت و لغو احکام جائرانه براى فعالین اهل سنت، فشار مضاعف وارد کنند و در حمایت از ما بیانیه صادر کنند.
ما ۶ نفر از زندانیان اهل سنت که در زندان قزل حصار، که خاص براى جرایم اجتماعى است نگهدارى می‌شویم و به علت اعتصاب غذاى طولانى مدت دچار مشکلات بسیار جدى شده‌ایم و متأسفانه حکومت و مسؤلان زندان هم هیچگونه توجهى به وضعیت ما نمی‌کنند و سکوت جامعه جهانى خیال حکومت را آسوده کرده است و هیچ فشارى را بر خود احساس نمی‌کند و بار‌ها به ما گفته‌اند منتظریم اعتصابتان را بشکنید تا ما شما را اعدام کنیم.
لذا از همه خواستاریم که با هر آنچه که در توان دارند نگذارند سرنوشت ما ۶ نفر، همانند ۶ همقطارمان بشود که سال گذشته به علت نبود پوشش رسانه اى و عدم حمایت مجامع جهانى از آن‌ها، حکومت ایران آن‌ها را با خیالى آسوده به دار آویخت.
نویسندگان نامه ۱ – سید هادى حسینى ۲ – حامد احمدى ۳ – کمال ملایى ۴ – جمشید دهقانى ۵- جهانگیر دهقانى ۶- صدیق محمدى
تاریخ تنظیم نامه ۷/۱۰/۱۳۹۲ در سالروز اعدام ۶ تن از جوانان اهل سنت کردستان در زندان قزلحصار

مرگ ۵۳ نفر در کمپ ترک اعتیاد شفق








فاطمه جمال‌پور در روزنامه شرق نوشت: «۵۳ نفر از معتادانی که به شفق آورده شدند اسهال خونی گرفتند و مردند»، «انترن به بچه‌ها می‌گفت اگر برایم برقصید داروی سرماخوردگی می‌گیرید»، «پایم را از خط زرد آن‌طرف‌تر گذاشتم و تا سرحد مرگ با لوله سبز کتک خوردم» و… اینها همه روایت‌های معتادانی است که تجربه رفتن به اردوگاه ترک اعتیاد اجباری «شفق» را از سر گذرانده‌اند. روبه‌رویم می‌نشینند و می‌گویند و می‌گویند. شاید برای ساعت‌ها حرف دارند؛ روایت‌های تکان‌دهنده‌ای از شفق، از نگاه و سیستمی که معتاد را شهروند نمی‌داند یا حتی انسان؛ روایت‌هایی آنقدر تکان‌دهنده که گاه مجبورت می‌کند مصاحبه را قطع کنی و بروی قدم بزنی یا چند نفس عمیق بکشی.
اردوگاه اجباری درمان اعتیاد «شفق» یا به قول مسوولان «کمپ شفق» اردوگاهی است که بر اساس اصلاحیه قانون درمان اعتیاد مصوب مجمع‌تشخیص‌مصلحت‌نظام در سال ۸۹ برای درمان معتادان متجاهر یعنی معتادانی که از ظاهرشان می‌توان پی به اعتیادشان برد ایجاد شد. قرار بود این اردوگاه زیرنظر شورای هماهنگی مبارزه با موادمخدر ایجاد شود و وزارت بهداشت، ستاد مبارزه با موادمخدر، شهرداری تهران و… در ایجاد و تجهیز و ساماندهی معتادان در این مراکز مشارکت داشته باشند اما هیچ‌کدام از این اتفاق‌ها نیفتاد و در عمل شفق به جایی برای نگهداری معتادان برای مدتی کوتاه بدون رعایت کمترین حقوق انسانی‌شان بدل شد. آنچه در ادامه می‌خوانید گفت‌وگو‌های ما با معتادانی است که از «شفق» بازگشته‌اند با روایت‌هایی از مرگ، گرسنگی، ضرب‌وشتم و…
سیدمحمد ۳۳‌ساله است. با موهای جوگندمی، صورتی بسیار لاغر و استخوان‌های بیرون زده. می‌گوید: «۱۰سال مصرف موادمخدر را داشتم. دوسال است که با مصرف متادون پیشگیری می‌کنم. من با اینکه کارت «متادون» داشتم، توسط گشت شهرداری من را گرفتند. حتی از ما تست گرفته نشد درحالی که قرار بود تست گرفته شود و تحویل «شفق» شدم.»

‌چه زمانی شما را گرفتند؟

دوماه پیش، ۴۷ روز آنجا بودم. در میدان شوش داشتم می‌آمدم به همین مرکز گذری درمان اعتیاد که پناهگاه ماست. نیروی انتظامی من را دستگیر کرد، کارت «متادون» خود را نشان دادم، مامور گفت بیا برویم آزادت می‌کنیم، مشکلی ندارد. گفتم تست بگیرید من مشکلی ندارم، اما شب تا صبح ما را نگه داشتند و بعد ما را به شفق بردند. من حتی گفتم پول کیت تست اعتیاد را از جیب خودم می‌دهم تا از ما تست بگیرند و اگر موردی نداشتیم ما را آزاد کنند، اما این کار را نکردند. من به کمپ رفتم، وقتی برگشتم وزنم چندین‌کیلو اضافه شده بود یا حتی وقتی مواد را مصرف می‌کردم وزنم و ظاهرم خیلی بهتر از زمانی بود که از شفق آزاد شدم. من هر سری که ترک می‌کردم سیستم بدنی‌ام برمی‌گشت وزن و ظاهرم درست می‌شد، اما الان این ظاهر آدمی است که تازه از شفق آزاد شده است. بچه‌ها تعجب می‌کنند به من می‌گویند مصرفت را خیلی بالا بردی؟ من می‌گویم من تازه از «شفق» آمده‌ام دیگر خودتان متوجه شوید چه وضعیت غذایی افتضاحی در آنجا حاکم بود.

‌تعدادتان در «شفق» چقدر بود؟ آیا کف‌خواب هم داشتید؟

سه، چهار روز در هفته، هر اتاق ۲۰، ۳۰ نفر کف‌خواب داشت. در هفته تنها دوروز بچه‌ها روی تخت می‌خوابیدند.

«شفق» سوله است؟

یک سوله یک‌تیکه است با ۱۴ اتاق روبه‌روی هم. هر اتاق ۵۰ تخت دارد. کف هر اتاق هم ۲۰، ۳۰ نفر کف‌خواب هستند. هر سه‌نفر دوتا پتو، یکی زیر و یکی رو با وجود سرمای آنجا.

‌وسایل گرمایشی ندارد؟

نه سیستم گرمایشی ندارد، اصلا موتورخانه کار نمی‌کند. من بیرون که آمدم ۲۰، ۳۰هزارتومان هزینه دوا و دکترم شد. بابت سرماخوردگی و آب سرد. اعتراض که می‌کردیم به ما می‌گفتند همینی که هست.

‌یعنی برای استحمام آب گرم نداشتید؟

نه نداشتیم می‌گفتند همینی که هست با آب سرد.

‌آنجا فقط سه وعده غذایی می‌دادند؟ میان‌وعده یا میوه چطور؟

نه اصلا میوه را که باید در خواب می‌دیدیم. تازه بعضی مواقع نان همراه غذا را قطع می‌کردند می‌گفتند نیامده، بعضی مواقع صبحانه چایی تلخ بود و می‌گفتند قند و شکر نیست. وضعیت نظافت هم افتضاح بود. اصلا چیزی به‌نام مایع دستشویی، تاید و شامپو نداشتیم. یادمان رفته بود.

‌آنجا آیا مورد ضرب‌وشتم و تنبیه بدنی هم قرار می‌گرفتید؟

بله.

‌چرا شما را مورد ضرب‌وشتم قرار دادند؟

این کار را می‌کردند که وحشت ایجاد کنند.
پیرمردی برای رفتن به دستشویی مشکل داشت، نمی‌توانست خودش را نگه دارد، سه‌بار تکرار کرد و به‌همین خاطر پیرمرد ۷۰ساله را به‌شدت کتک زدند.

‌وضعیت استحمام و استفاده از سرویس بهداشتی چطور بود؟ آیا تعداد حمام و سرویس بهداشتی کافی بود؟

استحمام و استفاده از سرویس بهداشتی آنجا ساعت داشت؛ مثلا پشت بلندگو اعلام می‌کردند برای ۲۰دقیقه تردد باز است. برای ۸۰۰نفر پنج تا سرویس بهداشتی و اگر تردد طول می‌کشید با لوله سبز کتک می‌زدند، هرکسی که جا می‌ماند را کتک می‌زدند.

‌چندبار در روز زنگ سرویس بهداشتی را می‌زدند؟

سه‌بار؛ یک‌بار قبل از صبحانه، قبل از ناهار و بعد از شام.

‌آنجا چه تعداد نیرو مستقر بود؟ نیروی انتظامی یا… ؟

آنجا نیروی انتظامی نیست، دست‌اندرکاران خودشان بودند. بعضی‌هایشان خودشان مصرف می‌کردند. خود من دیدم آقای «آ» که مسوول آنجا بود مصرف می‌کرد. من انفرادی بودم، پایپ خودش را نشان داد و چنین آزاری را در دوره ترک به ما می‌دادند.

‌به چه دلیلی شما را به انفرادی بردند؟

برای همون تنبیهی که شده بودم.

‌بازرس‌هایی که می‌آمدند از کدام ارگان‌ها بودند؟

از قوه‌قضاییه و وزارت بهداشت اما بچه‌ها را می‌ترساندند تا حرفی نزنند.

‌آیا آنجا مددکار و پزشک مستقر بود؟

مددکار آقای… بود، که الان چندین‌سال است آنجا مستقر است و پولش را از پیمانکار می‌گرفت و هیچ کاری نمی‌کرد.

‌یعنی خدمات مددکاری به شما ارایه نمی‌شد؟

اصلا، به‌هیچ‌عنوان، من زندان رفتم و تجربه خدمات مددکاری را دارم، اما آنجا چیزی به‌نام مددکاری وجود نداشت.

‌معتادانی که آنجا بودند خانواده‌هایشان در جریان قرار می‌گرفتند؟ ملاقاتی داشتند؟

مسوولان آنجا می‌آمدند و شماره‌ها را جمع‌آوری می‌کردند و می‌گفتند تماس می‌گیریم، اما این کار را نکردند.

‌آنهایی که «اچ‌آی‌وی» مثبت بودند یا هپاتیت‌دار شدند آیا خدمات درمانی دریافت می‌کردند؟

اصلا توجهی نمی‌شد. مثلا کسی بود که مدارک پزشکی داشت و زیرنظر دانشگاه علوم پزشکی بود و دارو می‌گرفت؛ «اچ‌آی‌وی» مثبت و هپاتیتی بود. وقتی گفت مدارکش را پاره کردند. اهمیتی نمی‌دادند.

‌اسهال خونی چطور؟ آیا در مدتی که آنجا بودی کسی مبتلا شده بود؟

آن سالی که اسهال خونی شایع شد، من شفق بودم. ۴۸نفر مردند. اول پنج‌نفر در «شفق» مردند و بعد مابقی را به کمرد انتقال دادند و آنجا مردند. زمان طرح اجلاس سران بود که همه را می‌گرفتند.

‌پس زمان طرح اجلاس هم جمع‌آوری شدی؟

بله.

‌آن‌موقع ظرفیت‌ها چطور بود؟

افتضاح بود، آمار کل تخت «شفق» ۴۵۰نفر است. هزارو۳۰۰نفر آمارمان در آن زمان بود یعنی داخل راهرو و دستشویی هم معتادان می‌خوابیدند. هر اتاقی ۶۰ نفر کف‌خواب داشت و همین باعث شد این بیماری شایع شود و یک‌نفر که اسهال خونی داشت باعث شد ۵۳ نفر بمیرند.

‌چرا آنها را به کمرد انتقال دادند؟

چون بازرس می‌آمد و می‌خواستند سروته قضیه را هم بیاورند.

‌تعداد فوت‌شدگان در «شفق» چطور بود؟ آیا زمانی که شفق بودی کسی فوت شد جز ماجرای اسهال خونی؟

بله پیرمردی بود که به‌خاطر آب سرد حمام و اینها، بیمار شد و اهمیتی ندادند و فوت شد و یکی هم بود که سیستم گوارشش مشکل داشت.

‌اینهایی که فوت می‌کنند جنازه‌شان را تحویل خانواده می‌دهند؟

خیر، در ابتدا می‌فرستند پزشکی‌قانونی و برگه فوت صادر می‌کنند. علت فوت را نرسیدن موادمخدر عنوان می‌کنند، در حالی که اصلا ربطی ندارد، چون معتاد پس از سه، چهارروز پاک می‌شود و بعد از ۳۷روز دلیلی ندارد به‌خاطر نرسیدن مواد مخدر بمیرد.
مسوول مرکز گذری می‌گوید ماموران چشم سیروس را ترکانده‌اند. «شفق» هم رفته است. سیروس وارد می‌شود با چشمی به رنگ خون، اطراف چشمش کبود و ورم کرده و زخم است. هول می‌کنم به‌محض دیدنش.

‌می‌پرسم چشمت چه شده است؟

ماموران زدند.

‌نیروی انتظامی؟

آره.

‌برای اینکه می‌خواستند به شفق بروی؟

آره، اجباری است دیگر. می‌گیرند و می‌برند و نگه می‌دارند. ما معتادان مریضیم، عوض اینکه از ما حمایت کنند با ما بدرفتاری می‌کنند.

‌پس چرا نرفتی و اینجایی؟

من را از هشت صبح بردند تا هشت شب. بدون نان و آب و غذا… بعد من را رها کردند، نمی‌دانم چرا. پیرمرد صدایش در نمی‌آید. نگاهم را از زخم هول‌انگیز چشم‌اش می‌دزدم. می‌گوید: همه معتادان را در شفق عقده‌ای کردند.

‌چندبار شفق رفتی؟

دو، سه‌بار.

‌آخرین باری که رفتی کی بود؟

پارسال بود.

‌چه موقع؟

۲۲شهریور. یک‌بار خودم را از ماشین پرت کردم تا به آنجا نروم.

‌آقا سیروس! درباره شفق تعریف می‌کنید؟

شفق جای خوبی است؛ اگر تعداد جمعیتش کم باشد. ظرفیتش ۶۰۰ نفر است؛ اگر ۶۰۰ نفر باشیم خوب است اما هزارو۸۰۰نفر بودیم. شفق در مقابل این تعداد خیلی ضعیف است. نه غذای خوبی می‌دهند و رفتارشان هم با بچه‌ها خوب نیست.

‌‌برای چی؟

چون پا رو خطی می‌کردند.

‌پا رو خطی یعنی اشتباه؟

آره.

‌پا رو خطی‌هایتان چی بود؟

مثلا می‌گفتند چرا صدایت کردم، نگاه نکردی. بعد قسم می‌خوردیم می‌گفتیم نشنیدم، ببخشید. اما کتک می‌زدند.
شهروز را صدا می‌زنند. شبیه معتادها نیست. چهره سرحالی دارد و درشت‌اندام است و سیه‌چرده با ته‌ریش و جای چندزخم بر صورتش. کاپشن چریکی به تن دارد. می‌نشیند روی صندلی و شروع می‌کند: «من دو دفعه «شفق» رفتم. ۳۰ اردیبهشت یک‌بار من را گرفتند تا اواسط خرداد و فردای عیدفطر گرفتند و اول برج هشت آزاد شدم.»

‌کجا گرفتند؟

تو خیابان «شوش» می‌آمدم «دی‌ای سی»، در حال راه‌رفتن با دست‌خالی بدون مواد. دومدل دستگیر می‌کنند، یک مدل زیر نظر «ناجا»ست و یک مدل زیرنظر شهرداری است. به دسته اول می‌گویند انفرادی ناجا، چون تک‌تک می‌گیرند و مدل دوم را طرحی شهرداری می‌گویند.

‌درباره وضعیت شفق تعریف می‌کنید؟

آنجا وقتی وارد می‌شوی دکتر «ح نامی» است که او امضا می‌کند باید وارد شوید یا خیر. آقایی هست معروف به رضا موتوری. او گوشی و پول می‌گیرد و خیلی راحت جواب آزمایش اعتیاد را منفی می‌کند.
وقتی مثبت می‌آوری و می‌روید داخل سالنی که تقریبا ۲۰۰، ۳۰۰متر است. دو سری که من را گرفتند یکسری ۴۰۰ نفر بودیم که می‌گفتند طرح توفان یک، یکسری هم ۶۰۰ نفر بودیم که می‌گفتند طرح توفان ۲٫ همه را می‌ریزند داخل آن سالن. آن سالن دو دستشویی بیشتر ندارد. آب شیرین که به هیچ عنوان وجود ندارد. با دبه ۲۰لیتری آب می‌آورند، با دست باید آب بخوری. ۵۰۰، ۶۰۰نفر در آن حالت خماری و درد و ترک فیزیکی، نه آبی هست برای دوش گرفتن و نه آبی برای خوردن. عین گوسفند ۶۰۰نفر را می‌فرستند وسط و لوله سبز دست گرفته‌اند و کتک می‌زنند. یکسری ستون وسط سالن است که می‌گویند ستون سخنگو اگر صدایت در بیاید به ستون بسته می‌شوی و اگر درگیر شوی کتک بدی می‌خوری. اگر بگویی که به خانواده‌ام اطلاع بدهید، می‌گویند من زنگ می‌زنم اما باید به خانواده‌ات بگویی که یک شارژ ۱۰هزارتومانی بفرستند. اگر نفرستی دمارت را درمی‌آورند. درباره بچه‌های شهرستان هم به خانواده‌شان می‌گویند به این حساب پول بریزید و ما هوای بچه‌تان را داریم. وقتی طرح فیزیکی تمام شد و خماری را پس دادیم، وارد سالن اصلی شدیم. ۱۵تا دوش حمام است با جمعیت ۶۰نفری هر اتاق. زن و بچه‌دار، پیروجوان فرقی نمی‌کند، همه لخت مادرزاد باید بروند زیر دوش. سه دقیقه مهلت حمام است اما خبری از صابون و شامپو و اینها هم نیست. به هیچ عنوان هم آب گرم نمی‌بینی. تابستان و زمستان آب سرد است. هفته‌ای یک‌بار سهمیه حمام داریم، آن هم همان سه دقیقه است. شپش غوغا می‌کند؛ از سروکول مردم بالا می‌رود. مریضی بیداد می‌کند و با هر عنوانی هم که مریض شوید دکتر می‌روید یک قرص سفیدرنگ می‌دهند. برایشان فرقی ندارد. معتادان خیلی راحت می‌میرند جلوی چشم همه. من دوباری که آنجا بودم شاهد مرگ پنج، شش‌نفر بودم.

‌به چه خاطر؟

وقتی شما اعتیاد‌داری بدنت ضعیف است و وضعیت غذایی هم که نزدیک صفر است. صبح یک تکه نان و لواش یک نخود پنیر می‌دهند. ظهر اینقدر برنج است (کف دستش را نشان می‌دهد). خدا سرشاهده من کسی را آنجا دیدم که مقوا خرد کرد داخل سوپش که ته دلش را بگیرد. شب هم اندازه ظرف بستنی کوچک سوپ جو می‌دهند و هر شب هم شام سوپ جو است. بدن معتاد ضعیف است و بیشتر گرسنگی عذاب می‌دهد و آب شیرین هم نیست. روزی یک ۲۰ لیتری آب شیرین می‌آورند و از امروز تا فردا آب نیست. وقتی آب شیرین نیست آب شور می‌خورند و خیلی معذرت می‌خواهم اسهال خونی می‌گیرند و بدن ضعیف است و کسی به داد اینها نمی‌رسد و جان می‌دهند.

‌آنجا پزشک دارد؟

نه، دوتا انترن شیفتی هستند. وقتی مریض می‌شوید ۱۰ تا ۲۰نفر را با هم می‌برند. خداشاهده من به چشم خودم دیدم انترن شربت گلو را داخل نوشابه خانواده قاطی می‌کرد و می‌گفت هرکی برقصد شربت می‌دهم بخورد. بچه‌ها را به رقص واداشت تا تفریح کند. می‌گفت می‌رقصی یا نه؟ بعد بیمار می‌گفت من نمی‌توانم برقصم، مریضم. انترن می‌گفت شربت نمی‌دهم، برو نفر بعد. وقتی هم اعتراض می‌کردیم، می‌گفتند اینجا اردوگاه ترک اجباری است. اما جای دیگر که راجع به «شفق» صحبت می‌شود، می‌گویند نگویید اردوگاه اجباری، بگویید کمپ شفق. یک‌روز آقایی را کتک زدند، گفت خدایا چرا به داد ما نمی‌رسی. مسوول آنجا آمد، و گفت ببین شفق خدا ندارد. اصطلاحشان معروف است؛ می‌گفتند آسمان شفق خدا ندارد که شما خدا را صدا می‌کنید. هیچ‌کس به داد ما نمی‌رسید. من خودم دو دفعه رفتم و عین دو دفعه تا بیرون آمدم مصرف کردم چون برایم عقده و کینه شده بود زیرا با میل خودم نرفتم و زوری رفتم با آن بلاهایی که آنجا سر ما آوردند. از در که بیرون آمدم، بیرون، کشیدم.. بدترین کارها را از معتادان می‌کشیدند؛ از بنایی و نقاشی برای یک نخ سیگار. چون آنجا سهمیه هر نفر یک نخ سیگار بیشتر نیست. آنجا قانونش سه‌ماه و یک‌روز است؛ پول سه ماه و یک روزش را می‌گیرند و بعد ما را زودتر آزاد می‌کردند. یک روز هم بازرسی آمده بود و به کیفیت غذا معترض بود. در جواب گفتند بودجه نداریم، بازرس گفت برای ۴۰۰نفر برای سه ماه و یک‌روز شهرداری ۹۰۰میلیون بودجه داده است. چطور این غذا را می‌دهید.
مسلم پیرمرد است، با چشمانی روشن. شوخ است و پرحرارت حرف می‌زند. می‌گوید: در گرمخانه دستگیر شده است.

‌ می‌گویم درباره وضعیت شفق توضیح دهید؟

می‌گوید: «آنجا از لحاظ آمار و غذا افتضاح است. معتادان از زور گرسنگی زدوبند می‌کردن، سیگار می‌دادند و وعده غذایی هم را می‌گرفتند. ظهر برنج می‌دهند که سیر نمی‌کند و واقعا باید گشنگی کشید. هیچ‌گونه امکاناتی ندارد. امکانات را نمی‌دانم شهرداری باید بدهد یا جای دیگری. آنجا ظرفیتش ۶۰۰تا تخت است اما بالای هزارو۸۰۰نفر آنجا ساکن بودیم. شپش بیداد می‌کرد و حمام خوب نداشت. خود من را یک مدت بردند «شفق»، بعد برای طرح پیرمردها بردند کمرد که بهتر بود. پیرمردها را می‌بردند کمپ علی صابر که بعد از مدتی هم رها می‌کردند. در «شفق» احترام نمی‌گذارند مثلا خود من آمدم این‌طرف خط زرد و در حد مرگ کتک خوردم.

‌ خط زرد یعنی چه؟

فرض کن اینجا راهرو است، خط زرد می‌کشیدند وسطش و ما حق نداشتیم آن‌طرفش راه برویم اگر می‌رفتیم کتکمان می‌زدند.

برای چی؟

برای چی ندارد قانونش است.

چند روز شفق بودی؟

دوره من ۲۸روزه بود که ۲۱روزش را شفق بودم و بعد من را برای طرح پیرمردها بردند کمپ علی صابر که فردایش به دستور سردار روزبهانی آزادم کردند.

‌ راجع به «شفق» بیشتر صحبت می‌کنی؟

«شفق» را درکل بگویم ببندی بهتر است.

‌ در مدتی که آنجا بودی شاهد مرگ کسی هم بودی؟

چرا یک‌نفر بود که سکته کرد. یک پیرمردی هم بود که ماند زیرپا، یکدفعه در را باز می‌کردند- آقایان خیلی معذرت می‌خواهم- همه بروند دستشویی همه فرار می‌کردند و روی هم می‌افتادند، دمپایی هم نبود هیچ‌چی نبود که پیرمرد ماند زیر دست‌وپا.
معاون ستاد مبارزه با موادمخدر:قبول داریم «شفق» استاندارد نیست
فارس: معاون ستاد مبارزه با موادمخدر گفت: مرکز «شفق» در تهران نیز باید فقط مرکز غربالگری می‌شد اما اکنون مرکز نگهداری شده است. اینکه چرا ما در تهران این مشکلات را داریم به‌دلیل پیچیدگی ماهیت خود استان است. ما امسال سه‌میلیاردتومان هزینه کردیم، این بیانگر آن است که استان ویژه‌ای داریم. او با اشاره به ناتوانی شورای هماهنگی مبارزه با موادمخدر در انجام مهم‌ترین وظیفه قانونی خود یعنی ایجاد هماهنگی بین دستگاه‌ها گفت: انتظار ما از استاندار تهران این است که بر عملکرد دستگاه‌ها نظارت و آیین‌نامه ماده۱۶ را اجرایی کند. این اتفاق در سایر استان‌ها در حال انجام است اما هجمه اعتیاد در تهران باعث بروز مشکلاتی می‌شود در حالی که با کمی مداخله جدی می‌توانیم این بحران‌ها را حل کنیم.
وی اذعان کرد: شورای هماهنگی مبارزه با موادمخدر تهران نتوانسته از ظرفیت قانونی برای سرخط‌کردن دستگاه‌ها استفاده کند اما علت دیگر موضع انفعالی دانشگاه‌های علوم‌پزشکی استان تهران است. دین‌پرست گفت: من از دانشگاه‌های علوم‌پزشکی ایران، تهران و شهیدبهشتی گلایه‌مند هستم که چرا به وظایف قانونی خود عمل نمی‌کنند اما زمانی که از آنها علت را جویا می‌شویم می‌گویند نامه‌نگاری‌های زیادی کرده‌اند و باید مرکز شفق بسته شود. انتظار من از دانشگاه‌ها این نیست بلکه باید طبق مفاد آیین‌نامه ابلاغی ستاد هرگونه اقدام خارج از چارچوب را به‌منزله مداخله غیرمجاز در امور پزشکی بدانند و نسبت به هرکسی که به این قانون تخطی می‌کند اعلام جرم کنند. این آقایان به مراکز ماده۱۶ نیامدند و این اتفاق افتاد.
وی گفت: بخشی از مواردی را که گفته‌اند قبول داریم اما بارها با مسوولان دانشگاه علوم‌پزشکی و معاونان درمان وزارت بهداشت جلسه داشتیم و حتی در حضور وزیر کشور و استاندار اعلام کرده‌ایم که حاضریم همه هزینه‌های مورد نیاز برای استانداردکردن مرکز «شفق» را بدهیم اما آنقدر رفتارهای کودکانه در سطح این مسوولان وجود دارد چه در شورا و چه در دانشگاه‌ها که حاضر نیستند از این فرصت طلایی استفاده کنند و آنها فقط از دور نشسته و می‌گویند این مرکز استاندارد نیست.
معاون ستاد مبارزه با موادمخدر ادامه داد: ما هم قبول داریم که این مرکز ایراداتی دارد اما به‌عنوان ستاد آمادگی تخصیص اعتبار را داده‌ایم چرا این حرف‌ها را می‌زنند آیا شفق واقعا قابلیت استانداردسازی را ندارد، اگر ندارد اعلام کنند تا آن را ببندیم. بنابراین ناتوانی شورای هماهنگی و سکوت غیرمسوولانه دانشگاه‌های علوم‌پزشکی در تهران نتیجه‌اش وضعیت اکنون شفق شد. وی افزود: نگهداری معتادان را تحت هر شرایطی انجام می‌دهم اما همه اینها برخلاف قانون و سیاست‌های موردنظر ستاد است. همیشه نگرانی ما این بوده که وجه انتظامی بر درمان پیشی بگیرد اما در تهران این اتفاق افتاد و در این آشفته‌بازار، دانشگاه‌های علوم‌پزشکی وارد عمل نشدند و اوضاع را اصلاح نکردند.
معاون درمان ستاد مبارزه با موادمخدر در ادامه تاکید کرد: دلیل دیگر مشکلات «شفق» ناهماهنگی در شهرداری است. متاسفانه شهرداری تهران کم‌کم نقش کمرنگ خود را در حوزه اعتیاد بیرنگ‌ کرده است. ما در حال حاضر ماهانه ۴۰۰‌میلیون‌تومان فقط هزینه نگهداری معتادان در تهران را می‌دهیم.

کیوان کریمی، فیلم‌ساز کرد آزاد شد







کیوان کریمی، فیلمساز کرد ایرانی، پس از ۱۲ روز بازداشت، با قید وثیقه آزاد شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، کیوان کریمی که دوهفته پیش توسط نیروهای وزارت اطلاعات بازداشت شد باقید وثیقه تا زمان برگزاری دادگاه آزاد شد.
کیوان کریمی، کارگردان جوان کرد تا کنون برنده چند جایزه بین المللی سینما شده است.
فیلم مستند «مرز شکسته» این کارگردان که به مصائب کولبران درمرزهای کردستان می‌پردازد دو سال پیش با نمایش همزمان در سه جشنواره بین المللی، موفق به دریافت جایزه ویژه هیات داوران جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه و مستند «تولفا» در ایتالیا شد.

احضار و تفهیم اتهام کورش زعیم در دادسرای اوین







کورش زعیم از اعضای جبهه ملی به دادسرای اوین احضار و تفهیم اتهام شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، کورش زعیم نویسنده، مترجم و از اعضای شورای مرکزی و هیئت اجرایی جبهه ملی ایران صبح روز جاری ۸ دی ماه در شعبه ۲ بازپرسی دادسرای اوین «مقدس» حاضر و بر مبنای کیفرخواست چندین صفحه‌ای وزارت اطلاعات تفهیم اتهام شد و همزمان آخرین دفاع در مرحله بازپرسی نیز از وی اخذ گردید.
در پایان این جلسه دو ساعت و نیمه، کورش زعیم به قید کفالت و با پشتوانه وثیقه ملکی تا اعلام روز جلسه دادگاه آزاد شد.

ممانعت از برگزاری مراسم یادبود نلسون ماندلا







 نیروهای امنیتی از برگزاری مراسم یادبود نلسون ماندلا در حسینیه ارشاد ممانعت بعمل آوردند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز چهارشنبه ۴ دی ماه گروه‌های حقوق بشری و فعالین مدنی قصد برگزاری مراسم یادبود نلسون ماندلا رهبر جنبش ضد آپارتاید (نژادپرستی) آفریقای جنوبی را در سالن اجتماعات نائینی کانون وکلای دادگستری داشتند که برخی از اعضای هیات مدیره و ریاست فعلی کانون وکلا از بیم نیروهای امنیتی مانع از برگزاری آن شدند.
از اینرو گروههای حقوق بشری و فعالین مدنی تصمیم گرفتند مراسم مزبور را در حسینیه ارشاد تهران برگزار کنند و اینبار به ایشان اطلاع داده شد بدلیل حضور سیدمحمد خاتمی به هیچ عنوان امکان تشکیل این بزرگداشت وجود ندارد.
سخنرانان و مدعوین این جلسه عبارت بودند از : آقای دکتر امیر ناصر کاتوزیان، دکتر جمشید ممتاز، دکتر علی آزمایش، دکتر بهمن کشاورز، عزت الله انتظامی، انوشیروان روحانی، محمدرضا جلائی پور، فاطمه معتمد آریا، سفیر آفریقای جنوبی در تهران، نسرین ستوده و جعفر پناهی و بسیاری دیگر.

بررسی حکم اعدام علی ساعدی در دیوان عالی کشور










علی ساعدی به دوبار اعدام و ۱۷ سال حبس تعزیری محکوم شده است

 پرونده علی ساعدی متهم به قتل امام جماعت مسجدی در کوی علوی شهر اهواز در دیوان عالی کشور در دست بررسی است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، علی ساعدی فرزند قاسم در شهریور ١٣٨۶ توسط اداره اطلاعات اهواز بازداشت وسپس به دو اعدام و ١٧ سال حبس محکوم شده است.
وی به همراه چند تن دیگر طی سه سال ( ٨۶ تا ٨٨ شمسی) توسط سه قاضی و در سه شعبه های مختلف در دادگاه انقلاب اهواز محاکمه شدند. در ابتدا “قاضی محمودی ” سپس قاضی ” نورآبادی” و در نهایت قاضی ” تورَک” در شعبه یک دادگاه انقلاب اهواز، این افراد را محاکمه کردند.
اداره اطلاعات اهواز، نامبرده را به مدت بیش از دوسال درسلول انفرادی حبس کرده وی در جریان محاکمات خود از حق داشتن وکیل تسخیری نیز محروم بوده است.
بواسطه سه بار تغییر قاضی پرونده وی نهایتا به دوبار اعدام و۱۷ سال حبس محکوم کرده است. حکم صادره هم اکنون دردیوان عالی کشور دردست بررسی است.
یوسف لفته پور، ماهر مهاوی، ماجد فراری پور ، احمد ساعدی ، دعیر مهاوی، ولید نیسی دیگر متهمان این پرونده هستند که قاضی “تورک” به استناد اتهامات اقدام علیه امنیت کشور، تبلیغ علیه نظام و ارتباط با بیگانگان برای هر کدام از آنها چهار سال حبس درنظرگرفته است.

مخالفت با حضور و سخنرانی امید کوکبی در کنفرانس لیزر پزشکی ایران








پس از مخالفت با حضور و سخنرانی امید کوکبی در کنفرانس سالانه فیزیک ایران در شهریور ماه ۱۳۹۲، علی رغم پیگیری‌های مکرر وی و خانواده‌اش، بار دیگر وزارت اطلاعات و دادستانی تهران با حضور و ارائه مقالات وی در کنفرانس علمی دیگری مخالفت کردند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، امید کوکبی قرار بود در بعد از ظهر روز چهارشنبه ۴ دی ماه در کنفرانس لیزر پزشکی ایران جهت ارائه مقاله خود با موضوع «برداشتن تبخیری، غیرگرمایی و غیرشیمیایی بافت سرطانی با لیزر‌های فوق سریع» در سالن همایش بیمارستان فوق تخصصی محک سخنرانی نماید.
کنفرانس سالانه لیزر پزشکی ایران با رویکرد درمان سرطان از تاریخ ۴ تا ۶ دی ماه ۱۳۹۲ در محل بیمارستان فوق تخصصی سرطان کودکان محک تهران برگزار می‌شود.
امید کوکبی ۳۱ ساله، سه سال گذشته را بدون مرخصی به علت مخالفت دادستان و وزارت اطلاعات در بند سیاسی امنیتی (بند ۳۵۰) زندان اوین به سر برده است.
وی دانشجوی تحصیلات تکمیلی رشته فیزیک اتمی دانشگاه تگزاس آستین آمریکاست. امید کوکبی با کسب رتبه ۲۹ در کنکور سراسری کار‌شناسی خود را در دانشگاه صنعتی شریف در رشته فیزیک کاربردی و مهندسی مکانیک به اتمام رساند و پس از اخذ بورسیه تحصیلی از اروپا دوره کار‌شناسی ارشد و دکترای خود را در مرکز تحقیقات فوتونیک اروپا در بارسلونای اسپانیا گذراند وی در سال ۲۰۱۰ با اخذ بورسیه دیگری برای ادامه تحصیلات و تحقیقات خود در گرایش لیزر- پلاسمای فیزیک اتمی عازم دانشگاه تگزاس در آمریکا شد.
وی در ۱۰ بهمن ماه ۱۳۸۹ در بازگشت از دیدار‌های معمول و سالانه با خانواده خود در ایران به اتهام اجنماع و تبانی علیه امنیت ملی کشور دستگیر و روانه بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات شد. پس از ۲. ۵ ماه بازجویی در شرایط سلول انفرادی و سوئیت‌های امنیتی به بند ۳۵۰ منتقل شد و پس از ۱۵ ماه بازداشت موقت و بدون محکومیت در اردیبهشت ۱۳۹۱ از طرف قاضی صلواتی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به اتهام ارتباط با دولت متخاصم به ۱۰ سال حبس تعزیری محکوم گردید.
وی طی چندین نامه به مقامات قضایی و دوستان و اساتیدش و طبق بررسی‌های موثق سازمان‌های بین المللی نظیر عفو بین الملل علت محبوس ماندن خود را رد همکاری فنی و علمی با بخش نظامی امنیتی جمهوری اسلامی ایران می‌داند.
امید کوکبی در ۱۶ نوامبر ۲۰۱۳ از سوی سازمان عفو بین الملل به عنوان زندانی عقیده (وجدان) شناخته شد که در بیانیه مربوط، این سازمان خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط وی شده است.
امید کوکبی که در سپتامبر ۲۰۱۳ برنده جایزه حقوق بشری آندره ساخاروف انجمن فیزیک آمریکا گردید از سوی معتبر‌ترین انجمن‌های علمی و نهادهای حقوق بشری بین المللی مورد حمایت قرار گرفته و بار‌ها این گروه‌ها طی مکاتبات خود با جمهوری اسلامی ایران خواستار آزادی وی شدند.
وی اهل گنبد کاووس، قومیت ترکمن، اقلیت مذهبی اهل تسنن و عضو بنیاد ملی نخبگان است.
sand-omid

دستگیری هشت نفر در روستاهای توابع شهر اهواز









نیروهای انتظامی و امنیتی در روز یکشنبه یکم دی ماه هشت نفر از اهالی روستای دغاغله را دستگیر کردند. بنا به اظهارات رئیس دادگستری اهواز این افراد به خاطر اجرای مراسم عزای سنتی دستگیر شده اند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، طبق عادات وسنت دیرینه مردم عرب ؛ مردم این دیار در مراسم عزا و مجلس ختم افراد مشهور اقدام به القای اشعار حماسی و تیراندازی هوایی مینمایند که به خاطر نا آشنایی مسؤلان و قانون نویسان با فرهنگ و آداب وسنن ملت عرب، افراد زیادی دستگیر و روانه زندان میشوند.
در اقدامی مشابه در روستاهای تابعه حمیدیه سه نفر دستگیر و رورانه زندان شدند.

شکایت زندانیان محروم از تحصیل از دادستان











۹تن از زندانیان سیاسی- امنیتی محروم شده از تحصیل بند ۳۵۰ زندان اوین از دادستان و رئیس زندان شکایت کردند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ۹ تن از زندانیان سیاسی- امنیتی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین که به دستور مقامات دادستانی و زندان اوین از شرکت در امتحان دورهٔ فوق لیسانس دانشگاه پیام نور محروم شده‌اند، با تنظیم شکایتی به دادسرای کارکنان دولت علیه مقاماتی که مانع از حق تحصیل آن‌ها شدند، اقامه دعوا کردند.
در این تقاضای رسیدگی که خطاب به ریاست دادسرای کارکنان دولت ارایه شده از برخی مقامات قضایی و اداری به دلیل نقض حق ادامه تحصیل زندانیان و عدم انجام وظیفه در زمینه نظارت بر حسن اجرای قوانین و آیین نامه‌های مربوط به زندان و همچنین سوءاستفاده از مقام شکایت شده است.
در این شکایت، فرشید یدالهی، افشین کرم‌پور، امید بهروزی، امیر اسلامی بورکی، امید کوکبی، محمدصدیق کبودوند (متقاضیان شرکت در آزمون رشتهٔ حقوق بین الملل)، سالار ستوده (رشته جغرافیای شهری)، مهدی دولتی درآباد (رشته روان‌شناسی) و مهدی ساجدی فر (رشته ژنتیک)، رسیدگی به وقوع تخلف و بزه ماده ۵۷۰ و ۵۷۶ قانون مجازات اسلامی توسط علی اشرف رشیدی (رییس زندان اوین)، عباس جعفری دولت آبادی (دادستان تهران) و خدابخشی (قاضی ناظر بر زندانیان امنیتی) مورد تقاضا قرار گرفته است.
در این شکایت آمده است: مطابق بند ۳ اصل سوم و سی‌ام و بند‌های یک و هفت اصل ۴۲ قانون اساسی، حق تحصیل از حقوق بنیادین انسان‌ها است که حتی در زندان هیچ متهمی نباید از آن محروم گردد و به همین دلیل در ماده ۱۴ آیین نامه اجرایی سازمان زندان‌ها، این حق مورد تاکید است.
در این شکایت نامه به تفضیل پیگیری‌های نفس گیر شخصی و خانوادگی این زندانیان برای استیفای حق تحصیل، شامل ثبت نام در دوره فراگیر پیام نور، خرید کتب، تحویل مدارک و ماه‌ها آماده سازی برای شرکت در آزمون مورد اشاره قرار گرفته و آمده است: تمامی تلاشهای ما و خانواده به دلیل دستور صریح از سوی آنچه که مقام قضایی خوانده شد به رغم حضور کارمندان سازمان سنجش و پیام نور و آماده بودن اوراق امتحانی و کارت ورود به جلسه به هدر رفت.
در پایان این شکواییه آمده است، دادستان تهران و معاون او قاضی ناظر زندان موظف به نظارت بر اجرای قوانین زندانهای تحت حوزهٔ قضایی خود می‌باشند و بر اساس ماده ۵۷۰ قانون مجازات اسلامی، سلب آزادی افراد و محروم نمودن آن‌ها از حقوق مصرح در قانون اساسی جرم محسوب شده و مستوجب مجازات است.
این افراد شکایت خود را در چند نسخه تنظیم کرده‌اند تا با ارسال آن از مجاری گوناگون از احتمال عدم وصول آن از سوی دادسرای کارکنان دولت جلوگیری کنند، چراکه بر خلاف قانون، تمامی مکاتبات زندانیان بنا به دستور معاون دادستان و شخص دادستان تهران، از سوی زندان با هر مقام حقوقی و حقیقی، ابتدا باید به دادستانی منعکس شود تا پس از آن و در صورت صلاحدید از سوی آنان به مبادی ذیربط ارسال شود.

دستگیری های گسترده در روستاهای تابعه شهر شادگان









هفت تن از شهروندان عرب روستاهای تابع شادگان، از سوی نیروهای امنیتی در طی روزهای گذشته بازداشت شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، نیروهای امنیتی در روزهای سه شنبه وپنج شنبه با یورش به روستاهای “الجفال” و “الطوبجیه” و “المسیّر” تعداد زیادی از جوانان این روستاها را دستگیر کردند.
اسامی برخی از بازداشت شدگان به شرح زیر است: رضا آل بوموسی( دورقی)، حسین آل بوموسی( دورقی)، عبدالنبی آل بوموسی(دورقی)،عدنان آل بوموسی(دورقی)، خالد تمیمی، جاسم مجدم و علی مجدم.
گفته می شود این دستگیریها در پی گرویدن این افراد به مذهب اهل سنت صورت گرفته است، اما تا کنون اتهامی به صورت رسمی به خانواده های ایشان اعلام نشده است.

اعتراض امام جمعه موقت راسک به حکم مولوی نقشبندی









 امام جمعه موقت راسک نسبت به صدور حکم سنگین برای امام جمعه راسک مولوی نقشبندی اعتراض کرد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، مولوی عبدالعزیز دهقانی امام جمعه موقت شهرستان راسک در خطبه‌های نماز جمعه این هفته ۶ دی ماه با اشاره به احکام سنگین صادر شده برای مولوی نقشبندی، فرزندش حافظ عبدالغفار و حاجی ملک محمد آبادیان و همراهانش که احکام زندان، تبعید و اعدام دریافت کرده‌اند گفت: «از آنجا که مولوی نقشبندی رهبر و پیشوای دینی ماست ما همه از صدور این احکام ظالمانه دردمند و ناراحتیم و خواستار تجدید نظر در احکام صادره هستیم.»
مولوی دهقانی گفت: «بنده به اتفاق علما و معتمدین شهرستان بار‌ها با مسئولین مربوطه خصوصا با آیت الله سلیمانی نماینده ولی فقیه در امور اهل سنت سیستان و بلوچستان دیدار داشته‌ایم و همه این مسئولان به ما وعده صد در صد دادند که مولوی نقشبندی به زودی آزاد خواهد شد. اما در کمال نا‌باوری احکام سنگین و بی‌اساسی برای آن‌ها صادر کرده‌اند.»
امام جمعه موقت راسک همچنین گفت: «ما پس از صادر شدن احکام مجددا با حاجی آقا سلیمانی ملاقات کرده‌ایم و از ایشان گله کرده‌ایم اما ایشان در پاسخ فقط گفته‌اند: من جوابی ندارم به شما بدهم و چوپان دروغگو شده‌ام. و کاری هم از دست من بر نمی‌آید.»
گفتنی است، مولانا عبدالحمید امام جمعه اهل سنت زاهدان و مدیر شورای هماهنگی مدارس دینی بلوچستان بنابر وعده‌های مسئولان جهت آزادی مولوی نقشبندی در جلسه همایش ختم بخاری ۹ آذر ماه در بخش نصیر آباد شهرستان سرباز گفت: «زمان دولت احمدی‌نژاد تمام شد و دولت روحانی با وعده عدالت تدبیر و امید روی کار آمده است و به زودی مولوی نقشبندی آزاد خواهد شد.»