۱۳۹۳ تیر ۱۳, جمعه

پیلای: طرح مسئله حقوق بشر در مذاکرات اتمی با ایران





کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد، ناوی پیلای، روز پنجشنبه در حاشیه کنفرانسی در وین به خبرنگاران گفت که مذاکرات میان ایران و ۶ کشور قدرتمند جهان که هدف آن رسیدن به توافقی در مورد برنامه هسته‌ای ایران است، بایستی به مسائل حقوق بشر نیز بپردازد.
به گزارش دویچه وله، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد توصیه کرد که هر گفت‌وگویی با ایران دربرگیرنده‌ی موضوع حقوق بشر نیز باشد. او گفت: «ما احتیاج به تعهدی از سوی ایران داریم که از حقوق بشر شهروندان خود حفاظت خواهد کرد.»
پیلای افزود که سازمان ملل به ویژه نگران ادامه اعدام‌ها در ایران و از جمله اعدام زنی است که در سن ۱۷ سالگی مرتکب قتل همسرش شده است.
ناوی پیلای گفت: «شمار بالای اعدام‌ها بر پایه حکم دادگاه‌هایی که احساس می‌کنیم عادلانه نیستند یا دادگاه‌های مبتنی بر اتهام‌های بی‌پایه و اساس باعث نگرانی شدید ماست.»

وضعیت اضطراری لطیف حسنی در زندان رجایی شهر





پزشکان بهداری زندان رجایی شهر کرج وضعیت لطیف حسنی را در ۴۸ومین روز اعتصاب غذا اضطراری تشخیص داده‌اند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، لطیف حسنی روز یک شنبه ۲۸ اردیبهشت ماه در اعتراض به نقض حقوق زندانیان سیاسی عدم رعایت اصل تفکیک جرایم در زندان‌ها و احقاق حقوق قانونی زندانیان سیاسی از جمله حق انتقال به شهر محل سکونت و استفاده از مرخصی و هم‌چنین اعتراض به آزار و اذیت خانواده‌های زندانیان سیاسی در زندان مرکزی تبریز دست به اعتصاب غذا زد.
وی پس مدتی از زندان مرکزی تبریز به قرنطینه زندان اوین و سپس بند ۱۰ زندان رجایی شهر کرج منتقل شد ولی حاضر نشد تا زمانی که به بند زندانیان سیاسی منتقل و اصل تفکیک جرایم در موردش اجرا شود دست از اعتصاب غذای خود بکشد.
اعظم پیری همسر لطیف حسنی در طی پیامی که یک نسخه از آن در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته می‌نویسد: «امروز جمعه ۱۳ تیرماه ۹۳ که مصادف با ۴۸مین روز اعتصاب غذای دکتر لطیف حسنی، دبیرکل زندانی تشکیلات یئنی گاموح می‌باشد، پزشکان بهداری زندان رجایی شهر با انتقال ایشان به بهداری و تهیه نوار قلب از وی، ضمن اضطراری خواندن شرایط جسمی وی، از ایشان درخواست کرده‌اند تا هرچه سریع‌تر به اعتصاب غذای خود پایان دهد. پزشک معالج ضمن خطرناک خواندن شرایط قلبی دکتر لطیف حسنی و داشتن تپش شدید قلبی، مجددا از ایشان تعهد کتبی اخذ کرده‌اند که در صورت بروز هرگونه حادثه‌ای کادر پزشکی این زندان هیچ گونه مسئولیتی را نخواهد پذیرفت. لطیف حسنی ضمن رد درخواست آن‌ها، تاکید کرده است تا زمانی که ایشان را به بند سیاسی این زندان منتقل نکنند، همچنان به اعتصاب خود ادامه خواهد داد، و در صورت بروز هر گونه مشکلی، مسولیت آن را بر عهده رئیس زندان وعواملی که با درخواست‌های قانونی وی مخالفت می‌کنند قلمداد کرده است.»
لطیف حسنی در ماه‌های پایانی سال ۱۳۹۱ همراه با محمود فضلی، شهرام رادمهر، آیت مهرعلی بیگلو و بهبود قلی‌زاده، چهار فعال دیگر آذربایجانی بازداشت شد.
این پنج نفر که عضو کمیته مرکزی گروه «یئنی‌گاموح» هستند، هر یک به ۹ سال حبس تعزیری محکوم شده‌اند.

وضعیت نگران کننده رضا شهابی در ۳۲ومین روز اعتصاب





رضا شهابی زندانی سیاسی که از ۳۲ روز پیش دست به اعتصاب غذا زده در وضعیت نگران کننده‌ای بسر می‌برد.
 بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، رضا شهابی زکریا، فعال کارگری و زندانی سیاسی روز یک‌شنبه ۱۱ خرداد ماه از بند ۳۵۰ زندان اوین به زندان رجایی شهر کرج منتقل شد و در‌‌‌‌ همان روز در اعتراض به این انتقال دست به اعتصاب غذا زد.
 یکی از نزدیکان این زندانی سیاسی به گزارشگر هرانا گفت: «رضا شهابی کاهش وزن داشته و در شرایط نامساعدی بسر می‌برد. کما اینکه از قبل هم بیماریهای مربوط به ستون فقراتشان نیاز به مصرف دارو و مسکن دارد.»
 وی در ادامه گفت: «رضا شهابی به علت آلوده بودن محیط موهای خود را تراشیده است.»
 وی در پایان گفت: «مسئولین باید یا به رضا شهابی مرخصی درمانی بدهند و یا به بیمارستان اعزام کنند تا هرچه زود‌تر تحت عمل جراحی ستون فقرات و گردن قرار گیرد.»
 یادآور می‌شود که رضا شهابی عضو هیأت مدیره سندیکای کارگران اتوبوسرانی تهران و حومه بنا بر رای دادگاه تجدید نظر تهران، به تحمل چهار سال حبس تعزیری، پنج سال محرومیت از فعالیت سندیکایی و هفتاد میلیون ریال جریمه نقدی محکوم است.

10516691_656784241072525_6858089681475306230_n
10492530_656778977739718_6034367196025060975_n

از وضعیت سعید شیرزاد همچنان اطلاعی در دست نیست




 از وضعیت سعید شیرزاد فعال حقوق کودک بازداشت شده در تبریز پس از ۳۲ روز اطلاعی در دست نیست.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ۳۲ روز پیش در تاریخ ۱۲ خردادماه سعید شیرزاد در محل کار خود در پالایشگاه تبریز بازداشت شد.
یکی از نزدیکان وی به گزارشگر هرانا گفت: «دو هفته پیش مسئولان امنیتی به خانواده سعید اطلاع دادند که وی را به تهران منتقل کرده‌اند ولی سعید تا این لحظه هیچ تماسی با منزل نداشته و از سرنوشت وی کاملا بی‌اطلاعیم.»
همچنین وی افزود: «ما هیچ اطلاعی از علت بازداشت سعید و اتهامات وارده به وی نداریم.»
گفتنی است، سعید شیرزاد در تاریخ ۳۱ مرداد ماه زمانی که برای امداد و کمک رسانی به مردم زلزله زده آذربایجان شرقی به اهر رفته بود بازداشت و پس از گذراندن ۱۹ روز با قید کفالت از زندان آزاد شد.
سعید شیرزاد بدلیل این پرونده در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ۱ سال حبس تعلیقی محکوم شده بود.

عراقچی: مباحث حقوق بشری ارتباطی به مذاکرات هسته‌ای ندارد





عراقچی در واکنش به اظهارات کمیسر حقوق بشر سازمان ملل مبنی بر طرح مباحث حقوق بشری ایران در مذاکرات وین گفت: چنین کاری صورت نمی‌گیرد، طرفین خوب می‌دانند که حقوق بشر ارتباطی به این مذاکرات ندارد.
“ˈناوی پیلای” کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد روز پنج شنبه در حاشیه اجلاس وین در گفت و گو با خبرنگاران از کشورهای گروه ۱+۵ خواست که گفت و گو درباره مسائل حقوق بشر ایران را به طور مفصل در دستور کار خود در مذاکرات هسته ای قرار دهند.
عراقچی پنج شنبه شب در پاسخ به سوال ایرنا در باره این درخواست ˈناوی پیلایˈ از کشورهای عضو گروه ۱+۵گفت: مباحث حقوق بشری هیچ ارتباطی به مذاکرات هسته ای ندارد. این را همه می دانند و چنین کاری نیز صورت نخواهد گرفت.
وی با اشاره به اینکه تنها تیتر خبری از اظهارات کمیسر حقوق بشر سازمان ملل را در این زمینه دیده و دقیقا نمی داند که آیا او چنین چیزی گفته است یا نه، تاکید کرد: خانم پیلای شخصیت محترمی در سطح بین المللی است.
عراقچی افزود: ایشان به عنوان یک فرد باتجربه و مطلع شناخته می شود و بعید می دانم که این بدیهیات را درک نکرده باشد.
معاون امور حقوقی و بین الملل وزیر خارجه ایران تاکید کرد: همه طرفین ما در مذاکرات هسته ای نیز این را خوب می دانند که بحث حقوق بشر هیچ ارتباطی به مذاکرات هسته ای ندارد.

پلمب ۱۵ کافی‎نت در لرستان





رئیس پلیس اطلاعات و امنیت عمومی لرستان از پلمب ۱۵ واحد صنفی کافی‎نت متخلف طی سه روز گذشته در استان خبر داد.
سرهنگ الماسیان در تشریح این خبر به ایسنا گفت: مأموران اداره نظارت بر اماکن عمومی پلیس اطلاعات و امنیت عمومی این فرماندهی با همکاری رئیس پلیس فتا لرستان طی سه روز گذشته از ۱۶۸ واحد صنفی کافی‎نت در استان بازدید کردند.
وی افزود: در این مدت ۱۵ واحد صنفی کافی‎نت متخلف به دلیل عدم رعایت مقررات انتظامی، صنفی و شئونات اسلامی با هماهنگی مقام قضایی پلمب شدند.
الماسیان تصریح کرد: در این طرح ضمن اخطاریه پلمب به ۲۲ واحد صنفی دیگر مقادیری اموال غیرمجاز نیز کشف و ضبط شد.

هسته خانواده در ایران در حال فروپاشی است





وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نسبت به کاهش سن روسپیگری، افزایش سرقت و مشکلات ناشی از ناتوانی جوانان برای ازدواج، هشدار داد.
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، “علی جنتی” در همایش «دل‌آرامی» که به همت حزب مردم‌سالاری در هتل المپیک برگزار شد، با انتقاد از برخی موضع‌گیری‌ها نسبت به دولت تحت عنوان “دلواپسی”، گفت: ما نیز دل‌نگرانیم اما دل‌نگرانی‌های عمیق‌تری داریم.
وی اظهار کرد: انتخابات ۲۴ خرداد ۹۲ فصل نوینی در تاریخ سیاسی کشور ایجاد کرد و البته دولت در شرایطی که کشور در حوزه‌های مختلف سیاسی،‌ اقتصادی و فرهنگی دچار مشکلات عدیده‌ای بود، تشکیل شد.
نگران سقوط اخلاقی جامعه هستیم
وی افزود: ما نگرانی‌های عمیق‌تری داریم. نگران آینده کشور،‌ وضع اقتصاد،‌ میلیون‌ها جوان بیکار که نمی‌توانند ازدواج کنند و نمی‌توانند مسکن بخرند هستیم که همه اینها ام‌الفساد است. سرقت در حال افزایش است،‌ فساد اخلاقی زیاد شده، سن روسپیگری پایین آمده و بنیان خانواده دچار آسیب شده، که ناشی از همین مشکلات است.
وی افزود: ما نگران سقوط اخلاقی جامعه هستیم که پس از ۳۵ سال به عنوان یک حکومت دینی تلاش کرده‌ایم ۵۰ شبکه تلویزیونی و ده‌ها روزنامه و نشریه داشته باشیم و بیش از هرکس دیگری از اخلاق دم می‌زنیم اما جامعه ما دچار دروغ و جوسازی‌های بی‌جهت شده است و اینها مایه نگرانی است. هرکسی می‌تواند از ما سئوال کند که پس از ۳۵ سال چه کار کرده‌ایم. جای تاسف دارد که همه این اقدامات از سوی کسانی است که مدعی ارزش‌های اسلامی‌اند و بیش از همه از التزام به اسلام دم می‌زنند.
جنتی گفت: ما نگران فروپاشی خانواده هستیم. از هر سه خانواده تهرانی یکی به طلاق می‌انجامد. ۲۵ درصد ازدواج‌ها به‌طور کلی نهایتا به طلاق می‌رسند و اسناد این‌ها در ثبت احوال موجود است و ما باید نگران این‌ها باشیم.
وی افزود: سامان‌بخشی این اقتصاد کار سنگینی است و در حوزه فرهنگی نیز باید کار بسیاری شود تا نگرانی‌ها را مرتفع کنیم. روابط با سایر کشورها که تخریب شده نیز، زمان زیادی برای بازسازی می‌خواهد. متاسفانه در سال‌های گذشته برخی برج‌هایمان را منفجر کرده‌اند و البته این کار بسیار ساده است؛ اما بازسازی آن‌ها کار دشواری است و زمان می‌برد. جامعه را باید قانع کرد که صبر کنند که دولت موانع را از سر راه بردارد.
وزیر فرهنگ همچنین اظهار کرد: یکی از مشکلات دولت، حاشیه‌سازی‌ها نسبت به آن به‌خصوص در حوزه فرهنگ است. در حوزه اقتصاد و سیاست خارجی همه خود را صاحب‌نظر نمی‌دانند اما در حوزه فرهنگ همه اظهارنظر می‌کنند.
وی گفت: راجع به هر مساله حوزه فرهنگی حاشیه می‌سازند. مثلا خانم لیلا حاتمی که به عنوان یک داور به یک جشنواره بین‌المللی دعوت می‌شود و با یک پوشش مناسب در آنجا حضور می‌یابد، به ناگاه یک مرد ۸۴ ساله با او روبوسی می‌کند و آن وقت از من می‌پرسند چرا اینها روبوسی کرده‌اند. از یک مساله کوچک یک حاشیه بزرگ می‌سازند.
وی تصریح کرد: یکی از کارهایی که دولت به آن اعتقاد دارد شفافیت و پاسخگویی است و تلاش ما این است که فعالیت‌هایمان را در منظر عموم قرار دهیم. قانون “انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات” از سوی رییس‌جمهور دو روز پیش ابلاغ شده است و لایحه “قانون تبلیغات” نیز برای ارائه به مجلس، آماده شده است.
وی، تحقق عدالت فرهنگی را یکی از اهداف دولت برشمرد و گفت: ما تلاش داریم شرایطی فراهم شود که همه اصحاب فرهنگ و هنر از نظر برخورداری از فرصت‌ها و امکانات برابر، در شرایط یکسانی باشند.
عامه مردم ایران دچار افسردگی‌اند
وی همچنین گفت: خلأ شور و نشاط در جامعه یکی از مشکلات اساسی ماست و عامه مردم دچار افسردگی شده‌اند. صدا و سیما و سایر دستگاه‌ها نیز به گونه‌ای گاه حرکت می‌کنند که آن را تشدید می‌کنند و ما تلاش داریم که این روند را تغییر دهیم.
جنتی همچنین با انتقاد دوباره از برخی موضع‌گیری‌ها، گفت: موضع‌گیری‌ها در طول ۳۵ سال گذشته نسبت به دولت بی‌نظیر است. نماینده‌ای در مجلس ادعا می‌کند که دولت به دنبال براندازی است. نمی‌دانم منظور این است که دولت می‌خواهد خود را براندازد؟ البته ما خود را مشغول این مسائل نمی‌کنیم و تلاش داریم برنامه‌هایمان را دنبال کنیم. وظیفه شرعی که خدا بر دوشمان گذاشته، انجام دهیم و درگیر این نیستیم که دیگران چه می‌گویند. گوش دولت برای شنیدن صدای مخالف کاملا باز است و این مردم هستند که در نهایت قضاوت خواهند کرد. همان‌طور که سال گذشته قضاوت کردند.
به گزارش خبرنگار ایسنا، در حاشیه این همایش جنتی در پاسخ به پرسش خبرنگاری درباره اینکه “مکتب اعتدال آیا از نیاوران آغاز شده است؟” گفت: از آنجا آغاز نشده است.
جنتی در واکنش به پرسش دیگری از سوی خبرنگار صدا و سیما نیز گفت: شما که نمی‌خواهید پخش کنید برای چه مصاحبه می‌گیرید.
وزیر فرهنگ و ارشاد در ادامه در پاسخ به پرسش قبلی درباره “نقطه آغاز اعتدال”، گفت: اعتدال از امروز آغاز نشده و از سال ۶۸ آغاز شده است که آقای هاشمی رفسنجانی رییس‌جمهور بود و ایشان بدون اینکه رسما اعلام کنند گفتند ما نه به چپ و نه به راست وابسته نیستیم و راه میانه‌ای می‌رویم به دور از افراط و تفریط؛ و درواقع بنیان‌گذار اعتدال ایشان بوده است.
جنتی در پاسخ به اینکه “آیا دولت روحانی ادامه دولت هاشمی رفسنجانی است؟”، گفت:‌ نمی‌شود اینطور گفت اما از نظر فکری به همدیگر نزدیک‌اند.

بیماری محمد ابراهیمی و عدم رسیدگی پزشکی





سیدمحمد ابراهیمی زندانی سیاسی زندان اوین از چند ماه پیش به خونریزی بینی دچار شده و بهداری اقدامی برای درمان وی نکرده است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، طی ملاقاتی که پس از یک‌سال با خانواده‌اش داشته گفته است که، از چندین ماه پیش به خونریزی بینی مبتلا شده و بهداری زندان هیچ اقدامی برای درمان وی نکرده است.
یک منبع مطلع در این خصوص به گزارشگر هرانا گفت: «یکبار برای او اعزام به بیمارستان و ویزیت پزشک متخصص نوشته‌اند که با آن موافقت نشده و یا به آن اهمیتی داده نشده است.»
این منبع در ادامه بیان داشت: «وضعیت پرونده محمد ابراهیمی نا‌مشخص است و از شرایط و وی از تاریخ آزادی‌اش بی‌اطلاع است. با توجه به نامه نگاری با دادسرای شهر ری تا کنون وضعیت ایشان مشخص نشده است. وی همچنین از دیدن تنها فرزندش حسین ابراهیمی محروم است و ملاقات حضوری مشروط به پوشیدن لباس زندانیان عادی است. که سید محمد ازملاقات حضوری بخاطر پوشیدن لباس زندانیان عادی انصراف داد.»
تارنمای جرس پیش از این گزارش داده بود، محمد ابراهیمی فعال مدنی و از فعالان کمیته مادران عزادار جنبش سبز، پس از بازداشت در سال ۸۹ و نگهداری در سلول‌های انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین دچارحمله عصبی و همچنین بیماری ریوی شد. او پس از مدت‌ها رایزنی تحت مراقبت مسئولان زندان برای معالجه ناراحتی ریوی به بیمارستان منتقل شد که پزشکان متخصص تاکید کردند که وی باید هر روز از دستگاه اکسیژن استفاده کند.

ممنوع الملاقات شدن مهدی خزعلی در بیمارستان





مهدی خزعلی که از ۱۵ روز پیش دست به اعتصاب غذا زده در بیمارستان امام خمینی ممنوع الملاقات شده است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، مهدی خزعلی که از ۱۵ روز پیش بازداشت و ابتدا به بند ۲ زندان رجایی شهر کرج (معروف به دارالقرآن) و سپس بدلیل اعتصاب غذای خشک به بیمارستان امام خمینی منتقل شد.
وی روز چهارشنبه به بخش عمومی بیمارستان امام خمینی معروق به (یاس) منتقل شد و‌‌‌ همان روز پس از مشاجره با یکی از ماموران ممنوع الملاقات شده است.
یک منبع مطلع به گزارشگر هرانا گفت: «این مشاجره موجب وخامت حال آقای خزعلی شده است.»

سیوان حسین‌پور با قید وثیقه‌ آزاد شد





 سیوان حسین‌پور، عکاس و کاریکاتوریست مهابادی به قید وثیقه آزاد شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، سیوان حسین‌پور عکاس، کاریکاتوریست و انیمیشن ساز کرد بازداشتی، روز پنجشنبه‌ ۱۲ تیرماه با قید وثیقه‌ ۷۰ میلیون تومانی به‌ طور موقت آزاد شد.
سیوان حسین‌پور صبح روز دوشنبه ۲ تیر ماه توسط ماموران اداره اطلاعات مهاباد در منزل خود بازداشت و به‌ اداره اطلاعات این شهر انتقال شده‌ بود.
یک منبع مطلع در خصوص اتهامات وی به گزارشگر هرانا گفت: «اتهامات وی اقدام علیه امنیت ملی، تشویش اذهان عمومی از طریق ارتباط با هنرمندان و اپوزیسیون خارج از کشور عنوان شده‌ است.»
سیوان حسین‌پور عکاس و کاریکاتوریست و انیمشن ساز مهابادی است که‌ در چندین جشنواره‌ و نمایشگاه عکس و کاریکاتور در سطح ایران و بین المللی شرکت کرده‌ و چندین نمایشگاه انفرادی در داخل و خارج از کشور برگزار کرده‌است. شایان ذکر است که‌ طراحی کامپیوتری شخصیت‌های انیمیشن ۷۰ دقیقه‌ای «اینجوریه» که در سال ۱۳۸۹ در واحد انیمیشن مهاباد سیمای مرکز به پایان رسید، از جمله کارهای دیگر سیوان حسین ‌پور است.

نامه ۱۰ زندانی سیاسی در محکومیت تبعیدهای غیرقانونی





ده تن از زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر کرج طی نامه‌ای می‌نویسند: «اصل ۱۶۸ قانون اساسی که حتا در نوع رسیدگی امتیازاتی برای متهمین سیاسی قایل شده است، نگهداری آن‌ها نزد محکومین عادی امری خلاف قانون و خلاف اخلاق است؛ لذا بر مبنای تفکیک زندانیان بر اساس نوع جرم انتصابی بویژه در پی حوادث ۵ شنبه خونین خرداد ۹۳ در بند ۳۵۰ زندان اوین بسیاری از زندانیان سیاسی را به شهرهای گوناگون کشور از جمله مشهد، تبریز، نیده، برازجان و سایر زندانهایی که ما از آن‌ها بی‌خبریم تبعید و آنان را در بندهای غیر سیاسی نگهداری می‌کنند.»
متن کامل این نامه که یک نسخه از آن در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته را در زیر می‌خوانید:
مردم آزاد اندیش ایران
سالهاست که رژیم جمهوری اسلامی بر خلاف اصول قانونی اصل شخصی بودن مجازات که اذعان دارد مجازات باید به صورتی باشد که به خانواده تسری نکند یعنی تبعید برخلاف قانون، مجازات خانواده هاست نه فقط شخص متهم؛ اصل قانونی بودن جرم و مجازات که اذعان دارد تبعید یک مجازات است و باید بر اساس قانون و به وسیله دادگاه صالح حکمش صادر شود؛ که هیچ کدام از تبعید‌های اخیر چنین نیست.
اصل ۱۶۸ قانون اساسی که حتا در نوع رسیدگی امتیازاتی برای متهمین سیاسی قایل شده است، نگهداری آن‌ها نزد محکومین عادی امری خلاف قانون و خلاف اخلاق است؛ لذا بر مبنای تفکیک زندانیان بر اساس نوع جرم انتصابی بویژه در پی حوادث ۵ شنبه خونین خرداد ۹۳ در بند ۳۵۰ زندان اوین بسیاری از زندانیان سیاسی را به شهرهای گوناگون کشور از جمله مشهد، تبریز، نیده، برازجان و سایر زندانهایی که ما از آن‌ها بی‌خبریم تبعید و آنان را در بندهای غیر سیاسی نگهداری می‌کنند.
از جمله افراد ذیل: ارژنگ داوودی، غلامرضا قنبری، ضیاء نبوی، دراویش گنابادی، محمود فضلی، آیت مهر علی‌بیگلو، شهرام رادمهر، بهروز قربانی، لطیف حسنی، مجید دری، شهرام چینیان، سیامک مهر، نامق محمودی، حسن جوانی، محمد جراحی، علی معزی، نگار حایری، مهدی خز علی، سعید شاه قلعه، غلام کلبی، محمدرضا سیف‌زاده، علی اصغر محمودیان، حسن ترلانی، محمد علی قلی‌زاده، فرزاد مردانی، رضا ملا‌زاده و بسیاری دیگر از زندانیان سیاسی، عقیدتی.
آنچه به نظر می‌رسد هدف رژیم از چنین جابجایی‌ها و تبعید‌ها، شکستن اتحاد و مقاومت زندانیان و آزار و شکنجه روحی روانی خانواده‌های آنان است.
همانطور که بعضا اطلاع دارید اینجابجایی‌ها و تبعید‌ها، فجایع و هزینه‌های جانی و مالی سنگین و جبران ناپذیری برای خانواده‌های برخی زندانیان از جمله مرگ چند تن از اعضای خانواده شهرام احمدی هموطن کرد و سنی و مرگ مادر و همسر حمید رضا عارفی در حین بازگشت از ملاقات این زندانیان را می‌توان نام برد.
گذشته از این‌ها خطرات دیگری که ما زندانیان با توجه به تجارب خود پیش بینی می‌کنیم که در کمین زندانیان تبعید شده و مستقر در بندهای زندانیان غیر سیاسی می‌باشد به شرح زیر است:
۱- مشکل مواد مخدر و خطر ابتلای به این بلای خانمانسوز
۲- خطرات ناامنی روحی و روانی ناشی از حضور در بندهای غیر سیاسی
۳- شرایط نامناسب بهداشتی و بیماری‌های شایع در بندهای غیر سیاسی مانند ایدز، هپاتیت و غیره
۴- احتمال حرمت شکنی و درگیری‌های گسترده فیزیکی بین زندانیان غیر سیاسی چه در بند و چه در سالنهای ملاقات
از این رو ما امضا کنندگان این بیانیه، این اقدام رژیم را محکوم کرده و از جوامع جهانی و حقوق بشری و ملت شریف ایران در خواست داریم که به اشکال گوناگون رژیم را به اجرای قانون تفکیک زندانیان و همچنین برداشتن مجازات تبعید که عملا خلاف قانون باشد و خانواده‌ها را درگیر مشکلات فراوانی می‌نماید وادار کند.
امضا کنندگان:
محمد امیرخیری- رضا اکبری منفرد- خالد حردانی- افشین حیرتیان- شاهرخ زمانی- علی صلان پور- رضا شهابی- اصغرقطان- صالح کهندل– محمدعلی منصوری

یک شب تا صبح با زنان کارتن خواب تهران





خانم الف پایپ را برمی‌دارد و شروع به شیشه‌کشیدن می‌کند. رو به من عذر می‌خواهد که «اگه نکشم شب نمی‌تونم بیدار بمونم. هر شب می‌کشم بعد بیرون می‌رم. یک‌بار که نکشیده بودم خوابم برد و صبح وسط بیابون بیدار شدم با لباس‌های پاره و پوره…»
می‌خواهم یک خانم قابل اعتماد را معرفی کنند، یک شب تا صبح همراهم باشد برای سرزدن به پاتوق‌های زنان کارتن‌خواب. خانم الف را معرفی می‌کنند. قرارمان ساعت ۱۲شب حوالی دروازه غار. مانتوی مشکی پوشیده. سبزه‌رو است با ته‌لهجه جنوبی. شال رنگی به سردارد با آرایشی نه‌چندان غلیظ. چشم‌های مشکی ریز، ابروهایی کم‌پشت و بینی گوشتی. قرار است او راوی داستان ما و راهنمایمان باشد. می‌آید می‌نشیند روی صندلی و تندتند حرف می‌زند که «باید بریم ستارخان، اتوبان ستاری، پارک شوش، پشت ترمینال جنوب و…» تند و تند حرف می‌زند.
جنگ‌زده که شده‌اند آن سال‌های جنگ به تهران آمده‌اند. سه شماره موبایل می‌دهد. شماره‌های خودش و بهار دخترش. قرار می‌گذاریم هشت‌شب از در خانه‌شان سوارش کنیم. من و او به پاتوق‌ها برویم و راننده منتظرمان بماند. یکی از همکاران آقایمان با من همراه می‌شود. کمی دلشوره دارم. هر چه به هشت‌شب نزدیک می‌شویم دلشوره‌ام بیشتر می‌شود از آنچه قرار است اتفاق بیفتد.
۵۰هزار تومان می‌گیرد تا با ما همراه شود. خانه‌اش اتاقی هشت‌متری است در حیاطی شبیه حیاط خانه قمرخانم در کوچه‌پس‌کوچه‌های دروازه غار. به زحمت پیدا می‌کنیم. ابوالفضل پسرکی سه‌ساله در را باز می‌کند. با موهای بور پشت بلند. خاله و دایی صدایمان می‌کند و به خانم الف می‌گوید عمه. از هشت تا ۱۰شب منتظر می‌مانیم تا هوا تاریک شود و زنان کارتن‌خواب بی‌واهمه گشت‌های جمع‌آوری به پاتوق‌هایشان بیایند. با آب‌خوردن و تخمه از ما پذیرایی می‌کند؛ تنها چیزهایی که دارد. پایپ و جلدهای نوشمک خالی توجهم را جلب می‌کند. جلد نوشمک را برمی‌دارد. وسط‌ جلد نوشمک را سوراخ کرده و لوله پایپ را کرده تو. کنار دستش نعلبکی است با دستمال‌کاغذی‌های خیس.
در می‌زنند و دختر خانم الف «بهار» و دوستش «مرضیه» می‌آیند داخل. هر دو زیبا هستند و جوان. ابوالفضل با خانم الف صمیمی است. خانم الف برایش تخمه مغز می‌کند. ابوالفضل می‌گوید: «عمه چرا دیشب در را باز نکردی اومدم شب‌بخیر بگم؟» خانم الف می‌گوید: «شب‌ها که ما نیستیم ابوالفضل می‌اد شب‌بخیر بگه می‌گیم ما خواب بودیم.» بعد اشاره می‌کند به ابوالفضل و می‌گوید: «مادرش ایدز داشته مرده، بهش گفتن بیمارستانه. پدرش هم دزده، شبا می‌ره سرقت. خلافش سنگینه سرقت مسلحانه و انبار خالی‌کردن و اینا.»
نگاهم می‌افتد روی تبلت دست بهار. کمی می‌نشینند و می‌روند. موبایل‌هایشان دایما زنگ می‌خورد. از خانم الف درباره بهار و مرضیه می‌پرسم. می‌گوید: «مرضیه دوست بهار ۲۱سالشه. هشت‌ماهیه بچه‌اش به دنیا اومده اما پدرش فراریه. دخترم بهار دوبار شوور کرده. شوور دومیش زندونه به جرمه حمل موادمخدر. الان یه سال پاکی داره. سه تا بچه داره. اولی پیش شوور اولشه، دومی‌رو شوور دومش فروخت، سومی‌رو هم دادیم بهزیستی.» دو پک می‌زند. بعد پایپ را با دستمال‌کاغذی‌ها خنک می‌کند و از نو.
ساعت از ۱۰ می‌گذرد و می‌رویم برای شام. تا خیابان‌ها باز هم خلوت‌تر شود. در را قفل می‌کند و کلید را می‌گذارد برای دخترش توی جاکفشی. می‌رویم سمت ماشین و چند دقیقه‌ای غیب می‌شود. وقتی می‌آید با تخمه و نوشمک و بستنی می‌آید. می‌گوید: «بی‌تنقلات نمی‌گذره» ضبط را که روشن می‌کنیم خوشحال می‌شود. راه می‌افتیم.
زنان و مردان گروه‌گروه در خیابان مولوی مشغول پهن‌کردن رختخواب‌هایشان هستند؛ کنار پیاده‌رو خیابان اصلی. خانم الف می‌گوید: «معمولا هر کدوم از زن‌ها با یک گروه سه، چهارنفره مردان همراه می‌شه یا دوتا‌دوتا، تک نمی‌افتن. اینطوری اگر گشت بیاد، می‌گن زن‌وشووریم و آدرس یه خونه را هم حفظ می‌کنن که بدن تا دربرن.»
می‌پرسم «چی میل دارین؟» می‌گوید: «من فقط اروندکنار و البرز و هانی می‌رم.» مسیر دروازه غار تا ولیعصر را بالا می‌رویم تا به رستوران برسیم. تلویزیون رستوران ویژه‌برنامه جام‌جهانی دارد. اطلاعات خانم الف از فوتبال دقیق است و به روز: «قرعه‌مون خوب افتاده فقط آرژانتینش سخته. دیدین برنامه ۹۰ نشون داد تیم جوانان ۲۰‌میلیون پول قلیونش را نداده است؟ من نمی‌دونم اینا چه ورزشکارایین که آنقدر قلیون می‌کشن.»
شام چلو جوجه‌ای به قیمت ۷۰هزارتومن سفارش می‌دهد ولی نصف غذایش را نمی‌خورد. ظرف می‌گیریم که ببرد خانه. می‌گوید «شب‌ها تا صبح بیدارم گرسنه‌ام می‌شود. شب‌هایی هم که ستارخان می‌روم از سوپرمارکت شبانه‌روزی کنار پمپ بنزین، ساندویچ و کلاپ می‌خرم». راه می‌افتیم… می‌پرسم چطور می‌روی ستارخان؟ توضیح می‌دهد که «هرشب حدودای ۱۲ سوار بی‌آرتی خاوران به آزادی می‌شم بعد از اونجا می‌رم ستارخان.» پاتوقش آنجاست.
از پشت‌سرم صدای چلیک‌چلیک پایپ خانم الف می‌آید. از توی آینه عقب را نگاه می‌کنم دارد شیشه می‌کشد. «خیلی از کارتن‌خواب‌ها شب تا صبح‌رو تو همین اتوبوس‌های خاوران- آزادی صبح می‌کنن.»
در ستارخان هنوز خبری نیست. راهی اتوبان ستاری می‌شویم. به گلفروش‌های زن و دختر اشاره می‌کند و می‌گوید: «این‌ها کارشون پوشش برا کارای دیگه‌ست.» می‌گوید: «جنگل و پارک حاشیه اتوبان ستاری پاتوق موادفروشای زن و مرد است.» با چراغ قوه می‌زنیم به دل محدوده درختکاری‌شده حاشیه اتوبان اما خبری نیست. زنی آن‌سو‌تر می‌دود و از دید پنهان می‌شود. می‌گوید: «حتما ماموربازار شده من خیلی شبا می‌ام اینجا برا تهیه مواد.»
گشت نیروی انتظامی را که می‌بینیم، می‌گوید: «گفتم چرا اینقدر خلوته ماموربازاره.» می‌رویم سمت تخت‌طاووس و فاطمی، هنوز خبری نیست. پارک ساعی هم خبری نیست. زیر پل کریم‌خان می‌رویم. ساعت نزدیکی‌های دو است. دخترکی خوش‌پوش و جوان از ماشینی پیاده می‌شود و سوار ماشینی دیگر می‌شود. مقصد بعدیمان پارک مشرف به اتوبان شیخ فضل‌الله همت است؛ بالای تپه. دوستم می‌گوید: «اینجا‌‌ همان جایی است که علی سنتوری را فیلمبرداری کرده‌اند.» اینجا پاکسازی شده است؛ این را نگهبان بوستان می‌گوید.
خانم الف را صدا می‌کنم که چه‌کار کنیم؟ کجا برویم؟ جواب نمی‌دهد. رو برمی‌گردانم. خوابش برده. حوالی فلسطین که می‌رسیم بیدار می‌شود. زنگ می‌زند ۱۱۸ می‌گوید: «شماره ستارخان را می‌خوام نه ببخشید داروخانه…. در ستارخان رو.» بعد به داروخانه زنگ می‌زند. جواب نمی‌دهند. می‌پرسم برای چی؟ می‌گوید: «آمار بگیرم چه خبر بوده جواب نمی‌دن.»
364909_181
می‌رویم سمت شوش. در پارک محله‌ای شوش زن جوانی با پسر و پیرمردی نشسته‌اند. از چهره‌شان مشخص است که اعتیاد دارند. ساعت چهارصبح است. وقتی می‌پرسم «کارتون‌خوابید؟» به انکار می‌گویند: «نه ما خانه‌مان همین‌جاست. اومدیم اینجا هوایی بخوریم. کارتن‌خواب‌ها دور میدان می‌نشینن.» تمام نیمکت‌های پارک و ایستگاه تاکسی پر از کارتن‌خواب‌های خواب است. می‌رویم سمت می‌دان.
زن مو‌هایش بور است که ریشه سیاهش درآمده. مانتو و شال سنتی به سر دارد. روی سکوی دور میدان شوش نشسته به همراه دو مرد. کمی آن‌سو‌تر ردیف آدم‌ها تا میانه خیابان نشسته‌اند مواد می‌کشند. انگار که دارند آب می‌خورند یا ساندویچ. بی‌هیچ ترسی.
شما کارتن‌خوابید؟
می‌گوید: من بچه دارم، خونه دارم الحمدالله. من شوور دارم. کارم تو خونه است. پرستارم. یک بدبخت بیچاره را نگهداری می‌کنم. منیژه کوچیکم؛ کنیز شمام ۴۰سالمه.
الان اومدی دنبال مواد؟
من مواد می‌کشم. اما گاهگداری. هر دقه و ثانیه نمی‌کشم. تریاک می‌خورم.
الان اینجا چیکار می‌کنی؟
اومدم منتظرم کسی بیاد منو برسونه.
اشاره می‌کنم به آقای کنار دستش و می‌پرسم
الان این آقا دوستتونه؟
نه آشناست.
اینجا نشستی نمی‌ترسی؟
نه چون از خودم اطمینان دارم دیگه سنی از من گذشته.
ردیف مرد‌ها نشسته‌اند به چرخیدن پایپ‌ها، کشیدن هرویین. یکیشان رو به من می‌گوید: «بفرمایید شیشه.»
ساعت چهارصبح دور میدان شوش. دنیای شبانه‌اش با دنیای روز‌هایش فرق دارد. با شب‌های دیگر نقاط تهران هم. این حوالی پاتوق حکمرانی معتادان کارتن‌خواب است. کلاه به سر دارد. ریزنقش است. دستمال‌گردن بسته. ظاهرش با تمام زنان اینجا فرق دارد. چشم‌های عسلی دارد. حدودا ۴۰ساله. حتی با وجود گونه‌های تورفته و ردیف ریخته دندان‌هایش هم زیباست. پسر جوانی همراهش است. می‌ایستد به صحبت.
اعتیاد داری؟
تقریبا.
چی مصرف می‌کنی؟
شیشه و دوا.
اینجا دنبال موادی؟
نه.
پس چیکار می‌کنی؟
قدم می‌زنیم.
کارت چیه؟
ضایعات جمع می‌کنیم.
کار دیگه‌ای نداری؟
نه اصلا من تنها زنی هستم که اینجا کار دیگه‌ای نمی‌کنم.
این آقا کیه؟
آشنامونه.

نمی‌ترسی؟
پسر می‌اد جلو و می‌گوید: «می‌خوایی خیالت رو راحت کنم. من خودم انجمنی هستم. یک ساله پاکم انبار دارم.»
عسل می‌گوید: «من از ترسم دارم راه می‌رم چون به محض اینکه بخوام یه جایی بایستم و استراحت کنم خفتم می‌کنند.»
کارتن‌خوابی؟
آره.
چه مشکلاتی داره؟
«بزرگ‌ترین مشکل خفت‌گیریه. با زن‌های اینجا نمی‌تونم ارتباط برقرار کنم. من دوتا پسر دارم یکی‌شون متولد ۶۷ و یکی ۷۳. ۲۰ساله ندیدمشون. من از آمریکا دیپورت شدم ایران. چون طلاق گرفتم. دیگه سفارت نذاشت بچه‌هامو بیارم. الان ۲۰ساله تو ایران دارم تنها زندگی می‌کنم. ۱۵سال سابقه آموزش رانندگی دارم. برا خودم خونه داشتم زندگی داشتم.
یه شوهر صیغه‌ای کردم. اعتیاد داشت. من اولین کسی بودم که تو ایران مربی خانم شدم. چون تصدیق بین‌المللی داشتم. بعد آموزش دادم برا خانم‌ها. کلاس گذاشتم که مربی شوند و خودم هم آموزش می‌دادم. تقدیرنامه دارم از آقای… به‌عنوان پرکار‌ترین. از پنج‌صبح کلاس داشتم تا ۱۰شب. فعال‌ترین مربی‌شون من بودم.
این شوهر من «هی یه دود بگیر یه دود بگیر خستگی‌ات درمیره» مام هی یه دود بگیر، یه دود بگیر معتاد شدم. شیشه می‌کشیدم چرتم رو بپرونه. سرهنگ فهمید کارتم‌رو سوراخ کردن. دیگه اجازه کار بهم ندادن. رفتم پرستار سالمندان شدم. اونجام بالاخره بعد پنج‌سال فهمیدن مواد مصرف می‌کنم. دیپورتم کردن. حالا ضایعات جمع می‌کنم. اگه هم با بچه‌های این سنی می‌پرم چون احساس می‌کنم پسر خودم همرامه. این‌ها همه بهم می‌گن ننه‌عسل یا مهربون‌جون. زن‌های دیگه چون کار خلاف دارن من نمی‌تونم باهاشون ارتباط برقرار کنم.»
یه ۲۴ ساعتت‌رو تعریف می‌کنی که چیکار می‌کنی؟
«من از ساعت ۹شب تا پنج‌صبح ضایعات جمع می‌کنم. ضایعاتم‌رو صبح می‌برم می‌فروشم تا هشت، هشت جرمم (مواد) رو می‌گیرم می‌رم یه گوشه می‌شینم می‌کشم. بعد می‌رم دی‌آی‌سی ناهارم رو می‌خورم. تا سه حمومی چیزی می‌خوام بکنم دی‌آی‌سی می‌کنم. سه به بعد هم همین‌طوری می‌چرخم تا ۹ شب شه.»
364910_842
می‌رویم سمت ایستگاه بی‌آرتی. فوج فوج جمعیت معتادان نشسته‌اند به مصرف. روبه‌رویشان معتادانی دیگر بساط کرده‌اند. بساط‌های کوچک؛ کفش دسته‌دو، دمپایی، شارژر، گوشی، کیف میهمانی، لباس‌های دسته دو و…. دود فضا را گرفته است.
خانم الف مردی می‌انسال با پیراهن چهارخانه را نشان می‌دهد و می‌گوید: «این موادفروش عمده است، یک‌کیلو، دوکیلو.» دختران و زن‌های کارتن‌خواب را از ردیف آدم‌ها نشان می‌کنم برای مصاحبه.
دختر موهای فر دارد. چشم‌های درشت. روسری گل‌گلی. می‌نشینم کنارش و می‌گویم: «می‌شود چندتا سوالم را جواب بدهی؟» پسر جوان کنار دستش در حال لوله‌کردن دستمال کاغذی برای آتش زدن زیر زرورق هرویین است. می‌گوید: «لازم نکرده بفرمایید بفرمایید.» پسر یک جفت کفش می‌گذارد جلو دختر و می‌گوید: بیا. دختر دمپایی‌های پاره و پوره را درمی‌آورد و کفش‌های کتانی دسته‌دو را می‌پوشد.
می‌گویم:
چندسالته؟ چیکار می‌کنی؟
پسر عصبانی می‌شود لازم نکرده. لازم نکرده. بفرمایید.
می‌گویم:
می‌شه خواهش کنم اجازه بدین جواب بده؟
دخترک می‌گوید: ببخشین بفرمایین. من نمی‌خوام جواب بدم. اینم بگه جواب نمی‌دم.
خانم می‌انسال دیگری با مقنعه نشسته. می‌نشینم کنارش و باز درخواستم را تکرار می‌کنم و می‌گویم:
از مشکلات کارتن‌خوابی می‌گویی؟
می‌گوید: «مشکلی ندارم با من حرف نزن.»
می‌پرسم:
چی مصرف می‌کنی؟
می‌گوید: از این همه آدم بپرس چی مصرف می‌کنن. یکیش هم من.
شیشه، هرویین، کراک؟
هرویین نمی‌کشم از هرویین بدم می‌اد.
چرا؟
همین‌جوری الکی… حرف نمی‌زنم. بفرمایید.
پسر جوانی پایپ به دست رد می‌شود و می‌گوید: «بی‌بی‌سی نیوز، سی‌ان‌ان.» مردان معتاد صدایم می‌زنند که بیا با ما حرف بزن. پسرکی کیف میهمانی را نشانم می‌دهد که بیا این را بخر. آن یکی می‌گوید: سی‌دی شاد می‌خوای؟ خانم الف می‌آید جلو می‌گوید: «دو تومن به من می‌دهی یک سی‌دی بخرم؟» در این‌گیرو‌دار دخترک جوان به سراغم می‌آید و می‌گوید: «بیا اینجا حرف بزنیم» می‌رویم آن‌سوی خیابان کنار در بسته گاراژی می‌نشینیم به صحبت‌کردن.
- می‌گوید: دنبال چی هستی؟
- تهیه گزارش درباره وضعیت زنان کارتن‌خواب.
- که چی شود؟
- که رسیدگی کنند.
یعنی جمعمان کنند؟
نه. امکانات برایتان بگذارند مثل مردان.
می‌گوید: باور می‌کنی من الان موندم واسه شناسنامه‌ام که دست مادرمه. نمی‌دونم کجا زندگی می‌کنه که. خواهر و برادر بزرگم می‌دونن. سر اینکه وکالت نمی‌دم بهشون سر ارث و ورثه بابام به من نمی‌گن. الان نمی‌دونم موسسه اصلی یارانه که ثبت‌نام می‌کنن کجاست. چون شناسنامه‌ام دست مادرمه.
صدایش گرفته انگار که ساعت‌ها گریه کرده باشد. چشم‌هایش هم غم دارند. خیلی.
می‌گوید: بابام تازه فوت کرده.
چند سالته؟
۲۸ سال.
چند وقته اعتیاد داری؟
از بچگی بابام معتاد بود. من آخرین بچه خونواده بودم. بابام مامانمو طلاق داد. ۹ساله بودم. بعدم با دوست و رفیقاش رفیق‌بازی می‌کرد. زیاد دست به خودکشی و خودزنی زدم که بابائه موادرو بذاره کنار. از رفیق‌بازی دست برداره. اما فایده نداشت. اصلا تازه منو پرت می‌کرد بیرون.
اولین روزایی که کارتون‌خواب شدم پنج‌سال‌و‌شش‌ماه و هشت‌ روز پاکی داشتم. خونمون دهکده المپیک بود. زن صیغه کرده بود وضعشم خراب بود. بعدشم دیگه زنه‌رو گرفت. زیاد دعوا داشتم. ۲۸ رهجو داشتم. می‌رفتیم صندوق‌های ایران‌کاوه‌رو مونتاژ می‌کردیم. بعدم که مارو با پا زد و انداخت بیرون.
من یه هاچ‌بک قسطی برداشته بودم. چند وقت بعدش که منو انداخت بیرون شنیدم زنه مخ بابائه‌رو به کار گرفته و خونه‌رو به اسم زنه کرده. بابائه‌رو می‌ندازه بیرون. آخرسرم می‌ره خونه بهبودی شهرک کاروان می‌خوابه. بعد هفت، هشت‌ماه که قسط ماشین‌رو می‌دادم با صاحبکارم می‌خواستیم یک‌سری کار و بار ببریم نیشابور بفروشیم. دوماهی طول کشید که جمع‌وجور کنیم.
چون شناسنامه دست ننه بود و می‌خواستیم بریم خونه بگیریم به اسم بابائه زدیم ماشینو. آخرسر یک‌قرون از پول ماشینمو نداد که نداد.» حرف ماشینش را که می‌زند حسی مانند غرور در چهره‌اش می‌دود.
الان چیکار می‌کنی؟
ول می‌چرخم تو خیابونا.
چند وقته؟
نزدیک ۹ساله.
چه سختی‌هایی داری؟
حسابش‌رو بکن چقدر راحتی با لباس راحت بگردی تو خونه. هرکاری بخوایی بکنی. کسی نگه بالای چشت ابروئه. ما نه امنیت جانی داریم نه مالی نه….
یه ۲۴ ساعت‌رو تعریف می‌کنی چه‌کار می‌کنی؟
صبح پا می‌شم، یک دو می‌کنم واسه پول، نیم یا یک گرم دوایی که می‌گیرم یک خردش‌رو واسه خودم برمی‌دارم. بقیه‌اش هم چی؟ سه، چهار دونه پنجی درست می‌کنم دوا رو می‌فروشم. خرج دوای فردامو درمیارم. اینطوری خرجم‌رو درمیارم. باز بهتر از اینه که برم فلان کار‌ها را بکنم یا دزدی بکنم. جرمم‌رو کشیدم تمام شد واسه خورد و خوراک بعضی بچه‌ها هستن زیاد باهاشون خودمونی‌ام چه واسه لباس‌مباس باشه، چه خوردوخوراک. خلاصه مصرف می‌کنیم که زندگی کنیم زندگی می‌کنیم که مصرف کنیم.
اینجا امن هست؟ کسی هست حمایتت کند؟
چرا فکر می‌کنید خطرناکه. آدم بستگی به خودش داره. آخه خر که دیگه نیستیم طرف را که نگاه کنیم می‌فهمیم. من زیاد با آشنا‌ها نشست و برخاست نمی‌کنم چه برسه به غریبه‌ها. چون می‌دونم دیگه اول و آخرش به چی ختم می‌شه. خودمو تو موقعیتش قرار نمی‌دم.
آرزوت چیه؟
آرزوم اینکه برم ترک کنم. برم زود‌تر ارث و ورثه‌ام‌رو بگیرم. برم یه جای دور‌تر از اینجا. واسه اینکه فکر مواد تو سرم نیاد برم یه جایی هست کارگاه شابلون‌زنی. همه‌شون پاکی بالان، کار کنم.
«فری» خانم کوتاه‌قد، با ابروهای تتو، آرایش غلیط، موهای چتری. سیگار بهمن می‌کشد. می‌گوید: بیا من حرف می‌زنم باهات.
چندسالته؟
۴۲ سال.
اعتیاد به چی داری؟
شیشه.
یه ۲۴ ساعت‌رو تعریف می‌کنی؟
سخت می‌گذره تو خیابون، آواره، دربه‌در. به نظرت آسون می‌گذره؟ نه با این کرایه‌خونه‌های گرون. اتاق‌های پولی، پولی که ما نداریم. اتاقم بهمون نمی‌دن. مشکلات بچه و نداری و بیماری و دربه‌دری. صبح که بلند می‌شیم اینقدر بدو بدو، این‌ور اون‌ور، می‌کنیم بتونیم پول عملمون‌رو جور کنیم. با کار خونه مردم. مردم هم برای رضای خدا یه چیزی می‌دن به ما.
شب‌ها اینجایی؟ تو پاتوق؟
پاتوق نیست که، جاییه برای زندگیمونه. خونمونه. خونه زندگی، همه چیز همین جاست. هر کی خونه نداره اینجا است. ما بزرگ‌تر و قدیمی‌تر اینجاییم. اولین نفریم. ما که اعتیاد داریم نمی‌تونیم بریم گرمخونه. اگه نکشیم شب با غم و غصه چطور می‌تونیم سر کنیم. بعدم اینکه مگه شب بتونیم یه پولی جور کنیم واسه عمل فردامون. روز که مامورا نمی‌ذارن.
الان چی می‌خوایی از زندگی؟
از ما گذشت، هرکاری می‌کنن واسه دختر پسرای اینجا بکنن. اینا از زمین و زمان مونده و رونده‌ان. اگه آدم کمبود نداشته باشه سراغ مواد نمی‌ره. الان دوتا بچه‌هام بهزیستی‌ان چهارساله نرفتم ببینمشون. یکی ۱۵سالشه، یکی ۱۰سالشه. کمی آن‌سو‌تر تنها نشسته بر لبه جدول. با موهای زرد کوتاه. مقنعه، مانتو فرم و شلوار جین. می‌روم سمتش، می‌نشینم کنار دستش با پرخاش می‌گوید: «بلند شو. من حوصله هیچی رو ندارم.» و بلند می‌شود و می‌رود. خانم الف می‌رود دنبالش که بیا، بیا حرف بزن ندا. نمی‌ماند. می‌زند به دل خیابان. بعد خانم الف می‌گوید: «بچه‌اش رو پریروز تو پارک دزدیده‌ان. چرتش برده که بچه را بردن.»
مطمئنی نفروخته؟
آره، اگه می‌فروخت این‌قد این‌در و اون‌در نمی‌زد برای پیداکردنش.
ساعت پنج‌و‌نیم‌صبح است. خانم الف را می‌رسانیم و راه می‌افتیم سمت خانه. آفتاب دارد بالا می‌زند و پایپ‌ها همچنان می‌چرخند و شبی دیگر برای کارتن‌خواب‌ها می‌گذرد با سختی و نشئگی.
منبع: روزنامه شرق

چرا ظریف از میدان حقوق بشر فرار می‌کند؟





«ناوی پیلای»، کمیسرعالی حقوق بشر سازمان ملل متحد دیروز خواستار مطرح شدن مساله حقوق بشر در مذاکرات هسته‌ای بین ایران و گروه ۱+۵ شد. مقام‌های ایرانی در ماه‌های گذشته بار‌ها اعلام کرده‌اند که از هر گونه گفت‌و‌گو درباره مسایل غیرهسته‌ای، از جمله حقوق بشر خودداری می‌کنند.
افزون بر این، «محمدجواد ظریف»، مسوول تیم مذاکره کننده هسته‌ای ایران در ماه‌های گذشته نشان داده نه تنها علاقه‌ای به گفت‌و‌گو درباره مسایل حقوق بشری مطرح شده علیه ایران ندارد بلکه این مسایل را نادرست و بهانه جویی غربی‌ها می‌داند.
وزیر امور خارجه ایران هفته گذشته در جلسه هماهنگی ستاد حقوق بشر ایران با انتقاد شدید از رویکرد غربی‌ها در زمینه حقوق بشر، این کشور‌ها را متهم کرده که با بهانه‌های حقوق بشری دنبال تخریب ایران هستند.
در این جلسه، «محمدجواد لاریجانی»، دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضاییه ایران نیز حضور داشت. لاریجانی در سال‌های اخیر مهم‌ترین مدافع سیاست‌های حقوق بشری ایران بوده است. او «احمد شهید»، گزارش‌گر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر ایران را «یک احمق شریر و دلقک ناشی» توصیف و هر گونه انتقاد به وضعیت حقوق بشر در ایران را رد کرده است.
محمدجواد ظریف در این جلسه تاکید کرد باید هم جلوی بهانه‌های حقوق بشری را گرفت و هم به دروغ پردازی‌ها علیه ایران در فضای بین الملل پاسخ داد.
او با تجلیل از سخنان آیت الله خامنه‌ای درباره «رعایت حق الناس» در انتخابات گفت که این سخن، یک حرف نو، علمی و آکادمیک در عرصه حقوق بشر است و می‌تواند یک مبنای جدید حقوقی در سطح بین المللی باشد.
علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ۲۴ خرداد سال گذشته هنگام دادن رای در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، رای مردم را «حق الناس» خواند. بر اساس آموزه‌های مذهبی اسلامی، خداوند درباره حق الناس بسیار سخت‌گیر است و در صورت رعایت نشدن آن، فرد خاطی بخشیده نمی‌شود.
محور سخنان محمدجواد ظریف در این نشست کاملا اصول‌گرایانه بود. او از مواضع و سیاست‌های جمهوری اسلامی دفاع کرد، مانند اغلب سران این رژیم از پیام جهانی برای بشریت سخن گفت و سرانجام به تمجید از رهبر ایران پرداخت.
این نخستین بار نیست که محمدجواد ظریف در این زمینه مواضع اصول‌گرایانه اتخاذ می‌کند. او معمولا در محافل داخلی ایران تلاش دارد با گرفتن یک ژست کاملا ضدغربی، خود را هماهنگ با مواضع حکومت نشان دهد.
بهمن ماه سال گذشته، او در یکی از نشست‌های کنفرانس امنیتی مونیخ با تاکید بر اینکه دولت روحانی مصمم است به وعده‌های حقوق بشری خود عمل کند و در این حوزه کارهای زیادی مانده که انجام شود، گفت به «کا‌ترین اشتون»، مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا پیشنهاد داده گفت‌وگو‌ها بر سر مسایل حقوق بشر در ایران احیا شود. چندی بعد کا‌ترین اشتون به ایران سفر و با برخی فعالان حقوق بشری از جمله «نرگس محمدی» و نیز «گوهر عشقی»، مادر ستار بهشتی، وبلاگ‌نویس منتقد ایرانی که دوسال پیش زیر شکنجه ماموران امنیتی به قتل رسید، دیدار کرد.
این دیدار، واکنش منفی شدید اصول‌گرایان را در پی داشت و محمدجواد ظریف هم ناچار به همراهی با اصول‌گرایان و موضع گیری علیه اشتون و فعالان حقوق بشری ایران شد.
این موضع گیری، واکنش توام با تعجب نرگس محمدی، فعال برجسته حقوق بشر و حوزه زنان ایران را برانگیخت. او نامه‌ای به ظریف نوشت و با اشاره به اینکه یک «محکوم بی‌عدالتی و تبعیض» است، به ظریف کنایه زد که استفاده از واژه «محکوم فتنه» از سوی ظریف، غیرمنتظره و تعجب انگیز بوده است.
این واژه در واقع برچسبی است که تندروهای اصول‌گرا علیه فعالان حقوق بشری و «جنبش سبز» به کار می‌برند.
در نمونه‌ای دیگر، ظریف دو ماه پیش، پس از اوج گرفتن انتقادهای اصول‌گرایان علیه قطع‌نامه پارلمان اروپا که به موارد نقض حقوق بشر در ایران اشاره‌های متعددی کرده بود، در مجلس حاضر شد و گفت: «دولت اجازه نخواهد داد هیچ هیات پارلمانی از اروپا با شروطی که در قطع‌نامه اخیر پارلمان اروپا آمده است، به ایران سفر کند.»
افزون بر این مواضع دفاعی، ظریف ۱۳ خرداد ۹۳ در حاشیه دیدار با «ژان اسلبورن»، وزیر خارجه لوکزامبورگ، موضعی تهاجمی اتخاذ کرد و گفت تحریم‌های غربی که سبب فشار بر مردم ایران و ناتوانی در مواردی چون تهیه دارو شده، مصداق «نقض گسترده و سیستماتیک حقوق بشر است».
رویکرد دیگر ظریف در این حوزه، انکار بوده است. ۲۸ اسفند سال گذشته، ظریف هنگامی که در پارلمان اتریش سخن می‌گفت، اعلام کرد که در ایران اعدام سیاسی وجود ندارد و شرایط حقوق بشری در کشور بد نیست. گفته‌های او در مورد نشناختن «مجید توکلی»، فعال برجسته دانشجویی و یا اینکه نام «نسرین ستوده» را از رسانه‌ها شنیده، نمونه دیگری از تاکتیک انکار او است که با انتقادهای گسترده روبه رو شد.
ظریف در یک تاکتیک دیگر مانند سایر مقام‌های دولت روحانی، از مسایل حقوق بشری در ایران رفع مسوولیت می‌کند. استقلال قوه قضاییه و نبود امکان دخالت دولت در احکام قضایی، مهم‌ترین استدلال ظریف در این حوزه است که بار‌ها تکرار شده است.
این در حالی است که ناتوانی و بسته بودن دست دولت در زمینه حقوق بشر، گزاره بی‌اعتباری نیست. بهمن ۹۲ رسانه‌های اصول‌گرا گزارش دادند که محمدجواد ظریف خواستار تحویل پرونده حقوق بشر ایران به وزارت امورخارجه شده است.
این پرونده اکنون با مصوبه شورای عالی امنیت ملی ایران، در اختیار ستاد حقوق بشر قوه قضاییه است. حضور هفته گذشته ظریف در جلسه هماهنگی ستاد حقوق بشر قوه قضاییه به خوبی نشان می‌دهد به درخواست ظریف توجهی نشده است.
اگرچه این بی‌توجهی، مانع از تکذیب مسایل حقوق بشری از سوی ظریف نشده و او کماکان خود را موظف به دفاع از سیاست‌های جمهوری اسلامی می‌داند.
گریز ظریف از حوزه حقوق بشر سابقه تاریخی دارد. او در دهه ۷۰، هنگامی که در نمایندگی ایران در سازمان ملل مشغول به کار بود، با پرونده حقوق بشرعلیه ایران روبه رو شد. وی در بخشی از کتاب خاطراتش که به حضور در کمیته حقوق بشر مجمع عمومی سازمان ملل می‌پردازد، نوشت: «در کمیته سوم، بحث حقوق بشر به تازگی علیه ایران مطرح شده بود. بنده مسوول این کمیته شدم و آقایان «سعید امامی» و «سیروس ناصری» نیز به عنوان همراه من در جلسه‌ها شرکت می‌کردند.»
سعید امامی، مشهور‌ترین چهره پرونده موسوم به قتل‌های زنجیره‌ای است که علاوه بر اتهام مدیریت اجرایی به قتل رساندن منتقدان حکومت ایران، در زمان تصدی‌گری خود در معاونت وزارت اطلاعات، فعالیت‌های متعددی در زمینه نقض حقوق بشر داشته است. سیروس ناصری نیز از جمله دیپلمات‌های برجسته ایرانی است که در دوره مدیریت حسن روحانی، عضو تیم هسته‌ای بود. او پس از آنکه با اتهام فساد مالی روبه رو شد، تصمیم به حاشیه نشینی سیاسی گرفت.
تلاش‌های متعدد ظریف و همکارانش در این دوران برای مثبت نشان دادن وضعیت حقوق بشر در ایران به نتیجه نرسید و سرانجام در سال ۶۳، «آندرس آگوییلار» به عنوان اولین نماینده ویژه کمیسیون حقوق بشر برای بررسی وضعیت نقض حقوق بشر در ایران انتخاب شد.
گوییلار دو سال در این سمت باقی ماند و به علت همکاری نکردن ایران، استعفا کرد. جانشین او، «رینالدو گالیندوپل» بود. در آن دوران، ظریف جلسه‌هایی را با گالیندوپل ترتیب داد. این جلسه‌ها در ‌‌‌نهایت منجر به سفر گالیندوپل به ایران شد.
وی سه بار به ایران سفر کرد. جواد ظریف در خاطراتش با اعلام رضایت از گزارش‌های نماینده ویژه کمیسیون حقوق بشر در ایران، نوشته است: «به دلیل اینکه برخی خواسته‌های ایشان برای بعضی از افراد در داخل، مساوی با زیر پا گذاشتن مواضع فکری بود، همکاری با گالیندوپل متوقف شد. پس از آن، روند صدور قطع‌نامه‌ها در سازمان ملل از سر گرفته شد و تا مدت‌ها ادامه داشت.»
به نظر می‌رسد وقتی مهرماه سال گذشته محمدجواد ظریف از ناوی پیلای، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد برای سفر به ایران دعوت کرد، چنین اهدافی را در سر داشت. اما یک هدف مهم‌تر دیگر را هم می‌توان در حاشیه لبخندهای حقوق بشری محمدجواد ظریف مشاهده کرد.
از سال ۷۴ تا ۸۱، «موریس کاپیتورن»، گزارش‌گر ویژه سازمان ملل در ایران بود. او سفرهای متعددی به ایران داشت. گزارش‌های او درباره وضعیت حقوق بشر در ایران همواره با اعتراض ایران روبه رو می‌شد. در همین زمان، مقامات دولت خاتمی راهبرد تازه‌ای برگزیدند. آن‌ها ابتدا موفق شدند با گفت‌و‌گوهای متعدد، تصویر مثبت و رو به بهبودی از وضعیت حقوق بشر در ایران ارایه داده و مهر پایان بر ماموریت کاپیتورن بزنند. از سوی دیگر با روی خوش نشان دادن به گفت‌و‌گو با اتحادیه اروپا، آن‌ها را وادار کردند که کانالی تازه برای گفت‌و‌گوهای حقوق بشری باز کنند. این کانال تازه به بی‌اعتباری و یا کم‌رنگ شدن نقش سازمان ملل منجر شد.
استقبال مسوولان دولت روحانی از بازگشایی دفتر اتحادیه اروپا در تهران، الگویی از همین راهبرد است هم‌چنان که دعوت از ناوی پیلاری، تلاشی برای به حاشیه بردن نقش احمد شهید محسوب می‌شود.
با این وجود، پیش بردن این تاکتیک‌ها برای منحرف کردن مسیر پرونده حقوق بشری ایران به سادگی گذشته نیست. تجربه سه دهه گذشته، بازیگران این میدان را حرفه‌ای کرده است. همه طرفین بازی به کارت‌های پیدا و پنهان یک‌دیگر آگاه شده‌اند. به همین اعتبار، بازی در میدان حقوق بشربه شدت پیچیده شده است و تا اندازه‌ای زمخت.
محمدجواد ظریف پس از سه دهه تجربه در این حوزه، به خوبی می‌داند که با وجود جست و گریزهای مقطعی، در شرایط کنونی که او درگیر یکی از پیچیده‌ترین پرونده‌های زندگی دیپلماتیک خود، یعنی برنامه اتمی ایران است، فرار از میدان بهترین تاکتیک است.
نویسنده: رضا حقیقت‌نژاد
منبع: ایران وایر